Radio programme about v4 (28min)
۱ این کتاب شامل پیامهایی است که خدا به ارمیا پسر حِلقیا داد. حِلقیا یکی از کاهنان شهر عناتوت، واقع در سرزمین بنیامین بود. ۲ کلام خداوند در سیزدهمین سال سلطنت یوشیا پسر آمون، پادشاه یهودا به ارمیا نازل شد. ۳ پیامهای دیگری هم در زمان پادشاهی یهویاقیم، پسر یوشیا تا اواخر سال یازدهم سلطنت صِدِقیا، پسر یوشیا از جانب خداوند برای ارمیا فرستاده شد. در ماه پنجم همان سال بود که مردم اورشلیم به تبعید بُرده شدند.
۴ خداوند به من فرمود: ۵ «قبل از آن که در رَحِم مادر شکل بگیری، من تو را برگزیدم و قبل از آن که به دنیا بیایی، تو را انتخاب کردم تا پیغمبر من برای ملتهای جهان باشی.» ۶ اما من گفتم: «آه، ای خداوند، خدای من، من نمیدانم که چگونه حرف بزنم، زیرا من بسیار جوان هستم.»
۷ اما خداوند مرا گفت: «مگو که من بسیار جوان هستم. چون به هر جایی که تو را بفرستم، میروی و آنچه را که به تو امر کنم، به مردم میگویی. ۸ تو نباید از آنها بترسی زیرا من، خداوند، میگویم که با تو میباشم و تو را رهایی میدهم.»
۹ آنگاه خداوند دست بر لبهایم گذاشت و به من گفت: «اینک کلام خود را در دهانت قرار دادم! ۱۰ بدان که امروز اختیار ملتها و سلطنتها را بهدست تو دادم تا آنها را ریشهکن کنی و با خاک یکسان سازی، ویران نموده و نابود سازی، بنا نمایی و کِشت کنی.»
۱۱ پس خداوند به من فرمود: «ارمیا، چه میبینی؟» من گفتم: «شاخهای از درخت بادام را میبینم.» ۱۲ خداوند فرمود: «تو درست دیدی، زیرا من نگهبان کلام خود هستم تا آنچه را که میگویم، به حقیقت برسد.»
۱۳ خداوند بار دیگر به من فرمود: «حالا چه میبینی؟» من جواب دادم: «یک دیگ آب جوش را در شمال میبینم که بر این سرزمین سرازیر میشود.»
۱۴ خداوند فرمود: «بلی، بلایی از سمت شمال بر تمام ساکنان این سرزمین نازل میشود. ۱۵ من همه قبایل کشورهای شمالی را فرامیخوانم. آنها همه میآیند و تختهای خود را به دَم دروازهها و به چهار طرف دیوارهای اورشلیم و سایر شهرهای یهودا قرار میدهند. ۱۶ من قوم برگزیدۀ خود را بهخاطر شرارتشان و به سبب این که مرا ترک کردند، داوری میکنم. آنها برای خدایان دیگر هدیه دادند و بُتهایی را که به دست خود ساخته بودند، پرستش کردند. ۱۷ اما حالا تو آماده شو و همه چیزهایی را که به تو گفتم، به آنها بگو. از آنها نترس، ورنه کاری میکنم که تو بیشتر از آنها دچار ترس شوی. ۱۸ ولی من تو را مانند یک شهر مستحکم و یک ستون آهنین و یک دیوار برنجی، سخت و پایدار میسازم تا در برابر پادشاهان یهودا، بزرگان، کاهنان و مردم آن مقاومت کنی. ۱۹ آنها بر ضد تو میجنگند اما بر تو غالب نمیشوند، زیرا خداوند میفرماید: من با تو هستم و تو را رهایی میدهم.»