۰:۰۰ / ۰:۰۰

نامۀ پولُس رسول به رومیان

فصل هفتم

رابطۀ ما با شریعت

۱ ای ایمانداران! شما که از شریعت اطلاع دارید، آیا نمی دانید که شریعت تنها تا زمانی بر انسان حکمرانی می کند که انسان زنده است؟ ۲ چنان که یک زن شوهردار تا زمانی که شوهرش زنده است، مطابق شریعت به او تعلق دارد. اما اگر شوهر او بمیرد، دیگر آن زن از این حکم شریعت نسبت به شوهر خود آزاد است. ۳ چنانچه اگر آن زن تا زمانی که شوهرش زنده است، با مرد دیگری ازدواج کند، زناکار خوانده می شود. اما اگر شوهرش بمیرد، دیگر این حکم شریعت شامل حال او نیست و چنانچه با مرد دیگری ازدواج کند، مرتکب زنا نمی شود. ۴ ای ایمانداران! شما همین گونه با بدن مسیح نسبت به شریعت مُردید و اکنون به مسیح که پس از مرگ زنده شد تعلق دارید تا در نتیجه همۀ ما برای خدا ثمر بیاوریم. ۵ زیرا هنگامی که ما گرفتار طبیعت نفسانی بودیم، اشتیاق به گناه کردن که به وسیلۀ شریعت تحریک شده بود، در وجود ما کار می کرد و سبب مرگ می شد. ۶ اما اکنون از قید شریعت آزاد شده ایم و نسبت به آن چیزی که ما را در برده گی نگه می داشت مُرده ایم. در نتیجه به وسیلۀ روح مقدس به شکل تازه یی خدا را خدمت می کنیم، نه مانند گذشته که به وسیلۀ قوانین نوشته شده او را خدمت می کردیم.

مخالفت طبیعت نفسانی با روح مقدس

۷ پس چه بگوییم؟ آیا شریعت مرتکب گناه است؟ هرگز نه! اگر شریعت نمی بود، من گناه را نمی شناختم. اگر شریعت نگفته بود: «به مال دیگران طمع مکن»، من هرگز نمی دانستم که طمع کردن چیست. ۸ گناه با استفاده از حکم شریعت، هر نوع طمع کاری را در زندگی من به وجود آورد. زیرا گناه بدون شریعت مانند جسد بیجان است. ۹‏-۱۰ من بدون شریعت زنده می بودم اما همین که حکم شریعت آمد، گناه زنده شد و من مُردم. به این وسیله من دریافتم همان حکمی که باید زندگی را به وجود می آورد، مرگ را به بار آورد. ۱۱ چون گناه با استفاده از حکم شریعت مرا فریب داد و کُشت.

۱۲ بنابر این شریعت موسی و تمام احکام آن به خودی خود مقدس، عادلانه و نیکوست. ۱۳ اما آیا یک چیز نیکو موجب مرگ من شد؟ هرگز نه! بلکه گناه این کار را کرد تا ذات واقعی آن آشکار شود. گناه با استفاده از یک چیز نیکو، موجب مرگ من شد و به وسیلۀ این حکمِ شریعت، گناه به اوج خود رسید.

۱۴ ما می دانیم که شریعت از روح خداست اما من نفسانی ام و مانند یک برده به گناه فروخته شده ام. ۱۵ من نمی دانم که چه می کنم زیرا آنچه می خواهم نمی کنم اما از آن چیزی که نفرت دارم، آن را انجام می دهم. ۱۶ وقتی کاری می کنم که نمی خواهم بکنم، این خود نشان می دهد که درستی شریعت را تأیید می کنم. ۱۷ پس دیگر من نیستم که آن عمل را انجام می دهم، بلکه گناهی است که در من ساکن است و این عمل را انجام می دهد. ۱۸ می دانم که در طبیعت نفسانی من هیچ نیکویی نیست، با آن که خواست نیکی کردن را دارم، ولی توان انجام آن را ندارم. ۱۹ چون کار نیکی را که می خواهم، انجام نمی دهم اما کار بدی را که نمی خواهم، انجام می دهم. ۲۰ اگر کاری را که نمی خواهم، انجام می دهم، دیگر انجام دهندۀ آن کار من نیستم بلکه گناه است که در من ساکن است.

۲۱ پس به این قاعدۀ عمومی پی می برم که وقتی می خواهم کاری نیکو انجام دهم، فقط شرارت از من سر می زند. ۲۲ با آن که در باطن خود از شریعت خدا لذت می برم، ۲۳ ولی می بینم قاعدۀ دیگری بر اعضای بدن من حاکم است که با قاعدۀ حاکم بر ذهن من مخالف می باشد و مرا اسیر قاعدۀ گناه می سازد که در اعضای بدن من وجود دارد. ۲۴ من چه آدم بدبختی هستم! این بدن، مرا به سوی مرگ می کشاند. کیست که مرا از دست آن رهایی بخشد؟ ۲۵ خدا را به وسیلۀ سَروَر ما عیسای مسیح شکر می کنم که مرا نجات داده است! خلاصه در حالی که با ذهن خود شریعت خدا را بنده گی می کنم، طبیعت نفسانی من اسیر قانون گناه است.