0:00 / 0:00

کتاب اول پادشاهان

فصل دهم

ملکۀ سِبا به ملاقات سلیمان می آید

(همچنین در دوم تواریخ ۹: ۱ - ۱۲)

۱چون ملکۀ سبا شنید که خداوند به سلیمان حکمت فوق العاده ای بخشیده است، بنابران خواست که پیش او برود و با سوالهای مشکل او را امتحان کند. ۲پس با موکب و کاروان بزرگ شترهای حامل عطریات، طلا و سنگهای قیمتی به اورشلیم رسید و بدربار سلیمان رفت و مقصد آمدن خود را به او بیان کرد. ۳سلیمان به همه سوالات او جواب داد و هیچیک سوال او را بی جواب نگذاشت. ۴ملکۀ سبا از دانش و حکمت سلیمان متیقن شد. خانه اش را که آباد کرده بود، مشاهده نمود. ۵از دیدن غذای عالی بر سر میز، از مأمورین و کارگران دربار، از ساقیانی که با لباس فاخر مصروف خدمت بودند و از قربانی هائی که بحضور خداوند تقدیم شدند غرق حیرت گردید. ۶ملکه به پادشاه گفت: «آوازۀ حکمت و کارهای فوق العاده ای را که انجام داده ای در وطنم شنیده بودم و همگی حقیقت دارند، ۷اما باز هم تا که نیامدم و ندیدم باور نمی کردم. حالا می بینم که نیم آنچه را که تو کرده ای به من نگفتند. حکمت و ثروت تو زیادتر از آن است که من شنیده بودم. ۸خوشا بحال مردان و کسانیکه خدمت ترا می کنند و همیشه در حضور تو هستند و از حکمت تو برخوردار می شوند! ۹خداوند، خدای ترا سپاس می گویم که از تو خوشنود و راضی است، زیرا که ترا بر تخت سلطنت اسرائیل نشاند! و بخاطر محبت بی پایان خود به مردم اسرائیل ترا پادشاه شان ساخت تا بر آن ها با عدل و انصاف حکمرانی کنی.»

۱۰بعد ملکه در حدود چهار تُن طلا و مقدار زیاد عطریات و سنگهای قیمتی به پادشاه داد. مقدار عطریاتی که ملکۀ سبا به سلیمان داد به اندازه ای بود که او هرگز دریافت نکرده بود.

۱۱کشتی های حیرام برعلاوۀ طلا، مقدار زیاد چوب صندل و جواهرات از اوفیر آوردند. ۱۲پادشاه برای ستونهای عبادتگاه خداوند، قصر شاهی و ساختن چنگ و سنتور نوازندگان از همان چوب صندل استفاده کرد. به آن اندازه چوب صندل تا آنروز در آنجا دیده نشده بود.

۱۳و سلیمان پادشاه هم به نوبۀ خود، برعلاوۀ تحفۀ شاهانه ای که قبلاً برای ملکۀ سبا تهیه کرده بود، چیزهائی را هم که او می خواست، برایش داد. بعد ملکه با کاروان و خدمتگاران به کشور خود برگشت.

ثروت و شهرت سلیمان

(همچنین در دوم تواریخ ۹: ۱۳ - ۲۹)

۱۴وزن طلائیکه سلیمان در ظرف یکسال دریافت کرد در حدود بیست و سه تُن بود. ۱۵این مقدار غیر از مقدارِ طلائی بود که از تاجران، مالیات گمرکی، پادشاهان عَرَب و والیان مملکت به دست آورد. ۱۶سلیمان پادشاه دو صد سپر بزرگ ساخت و برای ساختن هر کدام آن ها سه و نیم کیلو طلا را به کار برد. ۱۷همچنین سه صد سپر کوچک از طلا ساخت که وزن هر کدام یک کیلو و هفتصد گرام بود و آن ها را در قصر شاهی، در سالون جنگل لبنان قرار داد.

۱۸تختی بزرگ از عاج ساخت و آنرا با طلای خالص ورق شانی کرد. ۱۹آن تخت شش پله داشت. سر تخت از پشت سر گِرد بود و در هر دو طرف آن چوکی های بازودار و در پهلوی هر کدام آن ها یک مجسمۀ شیر قرار داشت. ۲۰و دوازده مجسمۀ دیگر شیر در شش پله ایستاده بودند. مثل آن تخت در هیچ سلطنتی دیده نمی شد.

۲۱ظروف آبخوری پادشاه و همه ظروف سالون جنگل لبنان از طلای خالص ساخته شده بودند، زیرا نقره در دوران سلیمان ارزشی نداشت. ۲۲سلیمان کشتی های اوقیانوس پیما را با شرکت کشتی های حیرام در دسترس خود داشت و هر سه سال یک مرتبه بر می گشتند و طلا، نقره، عاج، میمون و طاؤس می آوردند.

۲۳به این ترتیب سلیمان پادشاه از نگاه ثروت و حکمت از همه پادشاهان روی زمین برتر و بهتر بود. ۲۴و تمام مردم جهان آرزو داشتند که بحضور سلیمان آمده حکمت خداداد او را بشنوند. ۲۵سال بسال هر کدام تحفه، اشیای نقره ای و طلائی، البسه، اسلحه، عطریات، اسپ و قاطر می آورد.

۲۶سلیمان یک قوای که متشکل از هزار و چهار صد عراده و دوازده هزار سوار بود جمع کرد که یک عدۀ آن در اورشلیم بود و بقیه در شهرهای مختلف قرار داشت. ۲۷سلیمان نقره را در اورشلیم مثل سنگچل و چوب سرو را مانند چنارهای عادی بیابان فراوان ساخت. ۲۸اسپهای خاص سلیمان را نمایندگانش از مصر و ترکیه به قیمت معین وارد می کردند. ۲۹عراده ها را هم از مصر به قیمت ششصد مثقال نقره فی عراده و هر اسپ را به قیمت یکصد و پنجاه مثقال نقره می خریدند. بسیاری از این اجناس را نمایندگان شاه دوباره به پادشاهان حِتیان و سوریه می فروختند.