Copyright © 2015-2024 Afghan Bibles. All rights reserved
۱یوشیا هشت ساله بود که پادشاه شد و مدت سی و یک سال در اورشلیم پادشاهی کرد. ۲او با اعمال نیک خود رضایت و خوشنودی خداوند را حاصل کرد و راه و روش جد خود، داود را تعقیب نمود و از آن انحراف نکرد.
۳زیرا از سال هشتم سلطنت خود که هنوز هم بسیار جوان بود، مثل جد خود، داود شروع به پرستش خداوند کرد، و در سال دوازدهم پادشاهی خود سرزمین یَهُودا و شهر اورشلیم را از وجود پرستشگاه های بت پرستان، اَشیره ها، مجسمه ها و بتها پاک ساخت. ۴او شخصاً رفت و تخریب قربانگاه های بَعل را نظارت کرد. مجسمه هائی را که بر آن ها قرار داشتند شکست. همچنین اَشیره ها، مجسمه ها و بتهای ریختگی را تکه تکه کرد و بروی قبرهای کسانی که برای شان قربانی می کردند، پاشید. ۵استخوانهای کاهنان بت پرستان را بر قربانگاه های خود شان سوختاند و یَهُودا و اورشلیم را از وجود آن ها پاک کرد. ۶-۷در شهرهای مَنَسّی، افرایم و شمعون، تا نفتالی و خرابه های اطراف آن ها همه قربانگاه های شان را ویران کرد. اَشیره ها و بتها را ذره ذره نمود و همچنین قربانگاه هائی که در سراسر کشور اسرائیل بودند، از بین برد و سپس به اورشلیم برگشت.
۸یوشیا در سال هجدهم سلطنت خود، بعد از آنکه کشور و عبادتگاه را از وجود بتها و قربانگاه های بت پرستان پاک ساخت، شافان پسر اَصَلیا، مَعَسیای والی اورشلیم و یوآخ پسر آحاز خبرنگار را جهت ترمیم عبادتگاه خداوند، خدای خود فرستاد. ۹آن ها پیش حِلقیای رئیس کاهنان آمدند و پولی را که لاویان دروازه بان از قوم مَنَسّی، افرایم و سایر قوم اسرائیل و از تمام یَهُودا، بنیامین و ساکنین اورشلیم جمع کرده و به عبادتگاه خداوند آورده بودند، به او دادند. ۱۰او پول مذکور را به کسانی که کار تعمیر عبادتگاه را نظارت می کردند سپرد ۱۱تا از آن پول اجورۀ نجاران، معماران، قیمت سنگهای تراشیده، چوب برای پشت بندها و یا تیر ها را جهت ترمیم تعمیر هائی که پادشاهان قبلی یَهُودا خراب کرده بودند، بپردازند. ۱۲کارگران وظایف خود را با کمال صداقت انجام دادند. کارهای آن ها از طرف چهار نفر لاوی ـ یَحَت و عوبَدیا از قبیلۀ مراری و زکریا و مَشُلام از قبیلۀ قهات ـ نظارت می شد. (لاویان نوازندگان ماهری بودند.) ۱۳یک عده از لاویان مسئول حمل مصالح ساختمانی و نظارت بر کار حمالان و سایر کارگران بودند. عدۀ دیگر از لاویان هم بعنوان منشی و نگاهبان اجرای وظیفه می کردند.
۱۴در همان وقتی که پول را بیرون می بردند، حِلقیای کاهن کتاب تورات را که خداوند توسط موسی نوشته بود، یافت ۱۵و به شافان منشی گفت: «من کتاب تورات را در عبادتگاه خداوند یافتم.» بعد آنرا به شافان داد. ۱۶شافان کتاب را برای پادشاه برد و ضمناً گزارش سفر خود را به او گزارش داده گفت: «مأمورین تو همه مصروف اجرای اوامرت هستند ۱۷و پولی که در عبادتگاه خداوند بود به ناظرین و کارگران سپرده شد.» ۱۸سپس شافان منشی به پادشاه گفت: «حِلقیای کاهن این کتاب را به من داد.» آنگاه شافان آن را برای پادشاه خواند.
۱۹وقتی پادشاه دانست که فرمان خداوند به مردم چه بوده است، یخن خود را پاره کرد ۲۰و به حِلقیا، اخیقام پسر شافان، عَبدون پسر میکا، شافان منشی و عَسایا پیشخدمت شاه این چنین امر داد: ۲۱«بروید و از طرف من و سایر مردم اسرائیل در بارۀ تعلیمات این کتاب از خداوند هدایت بخواهید، زیرا بخاطریکه پدران ما به کلام خداوند گوش ندادند و مطابق احکام این کتاب رفتار نکردند، خداوند بر ما خشمگین است.»
۲۲پس حِلقیا و چند نفر دیگر پیش حُلدۀ نبیه، زن شلوم رفتند. (شلوم پسر توقَهَت و نواسۀ حَسرۀ تحویلدار البسه بود.) آن زن در قسمت دوم شهر اورشلیم سکونت داشت. آن ها در بارۀ مشکل پادشاه با او حرف زدند. ۲۳-۲۴او به آن ها گفت: «خداوند، خدای اسرائیل چنین می فرماید: بروید به آن کسی که شما را فرستاده است بگوئید که خداوند می فرماید: «من بلائی بر سر این سرزمین و ساکنین آن می آورم و به لعنت هائی که در این کتاب ذکر شده اند، گرفتار می شوند، ۲۵زیرا آن ها مرا ترک نمودند و برای خدایان دیگر قربانی کردند و با دست خود و کردار خود خشم مرا برانگیختند. بنابران، آتش خشم من بر اورشلیم افروخته شده و خاموش ناشدنی است.» ۲۶اما به پادشاه یَهُودا که شما را فرستاد تا از ارادۀ من آگاه شود، بگوئید که خداوند، خدای اسرائیل می فرماید: ۲۷«چون بخاطر شنیدن کلام این کتاب توبه نمودی، بحضور من سر تواضع خم کردی، از تصمیم من در مورد این جا و ساکنین آن پی بردی، در برابر من نیاز نشان دادی، یخنت را پاره کردی و پیش من زاری نمودی، من دعا و زاری ات را شنیدم. ۲۸با خاطر جمعی چشم از این جهان می بندی و بلائی را که بر سر این مُلک و باشندگان آن می آورم، به چشمت نمی بینی.»» پس آن ها رفتند و پیام خداوند را به پادشاه رساندند.
۲۹آنگاه پادشاه اعلان کرد که تمام سرکردگان یَهُودا و اورشلیم یکجا جمع شوند ۳۰بعد شاه با تمام قوم یَهُودا، باشندگان اورشلیم، کاهنان، لاویان و خورد و بزرگ مردم یکجا به عبادتگاه خداوند رفتند و پادشاه عهدنامه را که در عبادتگاه خداوند یافته بودند از سر تا به آخر برای آن ها خواند. ۳۱سپس پادشاه در جای مخصوص خود، در کنار ستونی ایستاد و پیمانی با خداوند بست تا راه حقیقت را دنبال کند، از احکام، اوامر و فرایض خداوند از دل و جان اطاعت نماید. و از هر کلمۀ پیمانی که در آن کتاب ذکر شده است پیروی کند. ۳۲بعد، از تمام اهالی بنیامین و اورشلیم که در آنجا حاضر بودند، خواست تا به آن پیمان وفادار باشند. ساکنین اورشلیم هم عهد کردند که مطابق همان پیمانی که با خداوند، خدای اجداد خود بستند، رفتار نمایند. ۳۳پس یوشیا همه چیزهای نجس را از تمام جاهائی که متعلق به مردم اسرائیل بودند، دور کرد و عموم قوم اسرائیل را تشویق نمود که خداوند، خدای خود را پرستش کنند. بنابران، مردم در تمام دوران حیات یوشیا راه راست خداوند، خدای اجداد خود را تعقیب نمودند.