Copyright © 2015-2025 Afghan Bibles. All rights reserved
۱ کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۲ «ای انسان خاکی، تو در میان یک قوم سرکش زندگی میکنی. آنها چشم دارند، ولی نمیبینند. گوش دارند اما نمیشنوند، ۳ زیرا آنها مردم سرکش هستند. پس ای انسان خاکی، برای خود لوازم سفر را آماده کن و در وقت روز، مانند کسی که به تبعید میرود، در برابر چشمان آنها از اینجا برو. شاید این قوم سرکش بدانند که تو چرا این کار را میکنی. ۴-۵ بار سفر خود را در روز ببند و از خانه بیرون ببر تا مردم ببینند و هنگام شب در حضور آنها دیوار را سوراخ کن و با بار خود از راه آن بیرون برو و مانند کسی که به تبعید بُرده میشود، آمادۀ سفر شو. ۶ در برابر چشمان آنها بار خود را بر دوش بردار و آن را در تاریکی حمل کن. رویت را بپوشان تا نبینی که کجا میروی. این کار تو یک نشانۀ اخطار برای قوم اسرائیل است.»
۷ آنچه را که خداوند به من فرموده بود، اجرا کردم. بار خود را در روز، مانند تبعیدشدهگان بیرون بُردم. هنگام شب با دستهای خود دیوار را سوراخ کردم و در برابر چشمان مردم بار خود را بر دوش گرفته در تاریکی بیرون رفتم.
۸ صبح روز بعد کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۹ «ای انسان خاکی، وقتی این قوم سرکش اسرائیل از تو بپرسند: این چه کار است که تو میکنی؟ ۱۰ به آنها بگو، خداوند متعال چنین میفرماید: این وحی دربارۀ پادشاه اورشلیم و تمام مردم اسرائیل که در آنجا هستند، میباشد. ۱۱ بگو که کار تو نشانهای آن اتفاقی است که به زودی واقع خواهد شد. آنها تبعید میشوند و به اسارت میروند. ۱۲ حکمران آنجا هم شبهنگام بار خود را بر دوش گرفته دیوار را سوراخ میکند و از راه آن بیرون میرود. چشمان خود را میپوشاند تا نفهمد که به کجا میرود. ۱۳ اما من تور خود را بالایش میاندازم و گرفتارش میکنم. بعد او را به بابل، در سرزمین بابلیان میبرم و او در آن کشور میمیرد، بدون این که آنجا را ببیند. ۱۴ همه کسانی را که با او بودند یعنی همکاران و لشکر او را به هر سو پراگنده میسازم و شمشیر را به تعقیبشان میفرستم. ۱۵ وقتی آنها را در کشورهای مختلف جهان پراگنده کنم، آنگاه میدانند که من خداوند هستم. ۱۶ ولی یک تعداد کم ایشان را نجات میدهم و نمیگذارم که با شمشیر و در اثر مرض و قحطی بمیرند تا نزد مردم کشورهایی که به آنجا تبعید میشوند به اعمال زشت و پلید خود اقرار کنند و بدانند که من خداوند هستم.»
۱۷ سپس کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۱۸ «ای انسان خاکی، نان خود را با ترس و لرز بخور و آب خویش را با ترس بنوش ۱۹ و از جانب من، خداوند متعال، به اهالی اورشلیم که هنوز هم در سرزمین اسرائیل زندگی میکنند بگو که آن سرزمین بهخاطر شرارت ساکنان آنجا از همه چیز خالی میشود و مردم نان خود را با ترس و لرز میخورند و آب خود را با ترس مینوشند. ۲۰ شهرهای آباد خراب میشوند و سرزمینشان متروک میگردد و آن وقت میدانند که من خداوند هستم.»
۲۱ کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۲۲ «ای انسان خاکی، این چه ضربالمثلی است که مردم اسرائیل بین خود تکرار میکنند؟ آنها میگویند: «روزها میگذرند و پیشگوییها عملی نمیشوند.» ۲۳ به آنها بگو که من خداوند متعال این ضربالمثل را باطل میسازم و مردم دیگر آن را بر زبان نمیآورند. به آنها بگو، وقت آن رسیده است که باید تمام پیشگوییها عملی شوند. ۲۴ از این به بعد هیچ رؤیای دروغ و پیشگویی گمراهکننده در بین مردم اسرائیل وجود نخواهد داشت، ۲۵ زیرا من، خداوند متعال، سخن میگویم و هرچه بگویم، بدون تأخیر آن را عملی میسازم و در زمان حیات شما، ای قوم سرکش، همه سخنان خود را جامۀ عمل میپوشانم.» خداوند متعال چنین فرموده است.
۲۶ سپس کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۲۷ «ای انسان خاکی، قوم اسرائیل میگویند که رؤیاها و پیشگوییهای تو در آیندۀ بسیار دور عملی میشوند. ۲۸ پس تو به آنها بگو که خداوند متعال چنین میفرماید: بعد از این هرچه بگویم آن را بدون تأخیر اجرا میکنم و کارهای من به تعویق نمیافتد.» خداوند متعال چنین فرموده است.