Radio programme about v11-15 (28min)
۱ کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۲ «ای انسان خاکی، به پادشاه صور بگو که خداوند متعال چنین میفرماید: چون تو با غرور گفتی که خدا هستی و بر تخت خدایان در وسط بحر تکیه زدهای. هر چند تو خود را خدا فکر میکنی اما تو خدا نیستی، بلکه فقط یک انسان خاکی هستی. ۳ واقعاً که از دانیال داناتر هستی و هیچ رازی از تو پوشیده نیست. ۴ با حکمت و دانایی برای خود ثروت اندوخته و خزانههایت را از طلا و نقره پُر کردهای. ۵ با داشتن مهارت و تجربه در امور تجارت به ثروت خود افزوده و زیادتر مغرور شدهای.
۶ بنابرین خداوند متعال میفرماید: چون تو فکر میکنی که مانند خدا دانا هستی، ۷ بنابران من لشکر دشمن را که در بیرحمی نظیر ندارد، بر ضد تو میفرستم تا زیبایی و شان و شوکت تو را که با حکمت بهدست آوردهای، از بین ببرند. ۸ تو را به گور میفرستند تا به فجیعترین وضع در اعماق بحر بمیری. ۹ آیا در حضور آنهایی که میخواهند تو را بکُشند، بازهم میخواهی بگویی که خدا هستی؟ نه، وقتی بهدست قاتلان خود بیفتی، نزد آنها فقط یک انسان خاکی هستی، نه خدا. ۱۰ تو مانند یک شخص نفرتانگیز بهدست بیگانهگان کُشته میشوی. بدان که من، خداوند متعال این را گفتهام.»
۱۱ خداوند بار دیگر به من فرمود: ۱۲ «ای انسان خاکی، برخیز و این مرثیه را برای پادشاه صور بخوان و بگو که خداوند متعال میفرماید: تو نمونۀ کمال حکمت و زیبایی بودی. ۱۳ در عدن که باغ خداست، جا داشتی و خود را با هرگونه جواهر قیمتی، از قبیل عقیق سرخ، یاقوت زرد، الماس، لعل، فیروزه، یاقوت کبود، یشم، یاقوت سرخ و زمرد تزئین کرده و زیورات تو از طلا بودند. آنها در روزی که آفریده شدی برای تو مهیا شده بودند. ۱۴ تو را به عنوان یک موجود آسمانی برای نگهبانی گماشتم. بر کوه مقدس جایت بود و در میان سنگهای درخشان قدم میزدی. ۱۵ از روزی که به وجود آمدی، در رفتار و کردار، پاک و بیعیب بودی تا این که شروع به کارهای شریر کردی. ۱۶ مصروفیت زیاد در کار تجارت، تو را بهسوی ظلم و گناه کشاند، بنابرین تو را مانند یک شیی نجس از کوه مقدس خود پایین انداختم و تو را، ای موجود آسمانی، از میان سنگهای درخشان بیرون راندم. ۱۷ زیباییات تو را مغرور ساخت و حرص و طمع، حکمت تو را باطل کرد و فاسد شدی. من تو را بر زمین زدم تا پادشاهان دیگر به تو با نظر حقارت بنگرند. ۱۸ با گناهان زیاد و بیعدالتی و تقلب در خرید و فروش، عبادتگاههای خود را بیحرمت ساختی. بنابران آتشی را از بین خودت بیرون آوردم تا تو را در برابر چشمان همه بسوزاند و به خاکستر تبدیل کند. ۱۹ همه ملتهایی که تو را میشناختند، از دیدن وضع تو حیران و وحشتزده شدهاند. عاقبت تو وحشتناک گردید و برای همیشه نابود شدهای.»
۲۰ کلام خداوند بر من نازل شد و فرمود: ۲۱ «ای انسان خاکی، رویت را به طرف صیدون بگردان و بر ضد آن نبوت کن ۲۲ و بگو که خداوند متعال چنین میفرماید: ای صیدون، من بر ضد تو هستم. وقتی تو را به سزای اعمالت برسانم، مردم جلال و قدوسیت مرا میبینند و میدانند که من خداوند هستم. ۲۳ مرضهای ساری را بر تو میفرستم و خون را در کوچههایت جاری میسازم. از هر طرف مورد حمله قرار میگیری و مردمت همه کُشته میشوند. آنگاه خواهی دانست که من خداوند هستم.»
۲۴ «کشورهای همسایه که قوم اسرائیل را خوار و حقیر میشمردند، دیگر نمیتوانند خار چشم آنها باشند و به آنها صدمهای برسانند و همه باید بدانند که من خداوند متعال هستم.»
۲۵ خداوند متعال میفرماید: «وقتی قوم اسرائیل را از کشورهایی که در آنها پراگنده شدهاند، جمع کنم، قدوسیت خود را به قومهای جهان آشکار میسازم. آن وقت قوم من در سرزمین خودشان که من آن را به بندۀ خود، یعقوب بخشیده بودم، ساکن میشوند ۲۶ و در آنجا برای خود خانه و تاکستانها میسازند و با کمال صلح و امنیت زندگی میکنند. همسایهگانشان را که با آنها با دشمنی رفتار میکردند، جزا میدهم. آنگاه آنها خواهند دانست که من خداوند، خدای ایشان هستم.»