Copyright © 2015-2025 Afghan Bibles. All rights reserved
۱ ای قوم اسرائیل، مانند قومهای دیگر در موسم درو خوشی نکن، زیرا تو خدای خود را ترک گفته و به او خیانت کردهای. با بُتپرستی خود در همه جا مانند فاحشهها تنفروشی نمودهای. ۲ خِرمنگاهها و چرخُشتهای شرابسازی، مردمت را تغذیه نمیکنند. انگورهایت در تاکها خشک میشوند. ۳ قوم اسرائیل دیگر در سرزمین خداوند زندگی نمیکنند بلکه دوباره به مصر بُرده میشوند و در آشور خوراکهای نجس را میخورند. ۴ در آن کشورها نمیتوانند به عنوان هدیه برای خداوند شراب بریزند و قربانیهای آنها خداوند را خوشنود نمیسازند. اینگونه قربانیها مانند خوراکی نجس است که در مُردهخانه خورده میشود و هرکسی که آن را بخورد نجس میگردد. این خوراکها فقط برای رفع گرسنهگی آنها خواهد بود و نباید آن را به عبادتگاه خدا بیاورند. ۵-۶ پس وقتی مصیبت بیاید، در ایام عید و روزهای خاص خداوند چه خواهند کرد؟ مصریان آنها را جمع نموده در شهر مِمفیس دفن میکنند. در جاهایی که اشیای نفیسِ نقرهیی را جمع میکردند و همچنان در جای بود و باششان خار و خس میروید.
۷ مردم اسرائیل بدانند که دوران مجازاتشان فرارسیده است. زیرا گناه قوم اسرائیل زیاد و نفرتشان عمیق است. آنها نبی را احمق میگویند و کسی را که از خدا الهام میگیرد، دیوانه میخوانند. ۸ نبی از جانب خدا آمده است تا نگهبان اسرائیل باشد اما به هر جایی که میرود برایش دامی نهاده شده است. این مردم حتی در عبادتگاه خدا هم دشمنی خود را نشان میدهند. ۹ آنها مانند روزهایی که در شهر جِبعه بودند بینهایت خود را فاسد ساختهاند. خدا گناهانشان را فراموش نمیکند و آنها را به جزای اعمالشان میرساند.
۱۰ خداوند میفرماید: «وقتی اسرائیل را یافتم برای من مانند یافتن انگور در بیابان بود و دیدن پدرانشان برایم مانند انجیر نَورسیده در موسمش، لذتبخش بود. اما وقتی به کوه فغور رفتند، خود را وقف بُتِ بعل کردند و مانند بُتی که معبود و معشوق آنها بود، پلید و نجس شدند. ۱۱ شکوه اسرائیل مانند پرندهای پرواز میکند. زنانشان دیگر حامله نمیشوند و هیچ طفلی به دنیا نخواهند آورد. ۱۲ اگر فرزندانشان بزرگ هم شوند، من همه را از آنها میگیرم و یک نفر را هم زنده نمیگذارم. وای بهحالشان،وقتیکه من هم آنها را ترک کنم!»
۱۳ من اسرائیل را یک زمانی دیدم که مانند نهال جوان خُرما در چمنزار با صفایی روییده بود اما حالا باید فرزندان خود را به کُشتارگاه ببرد. ۱۴ ای خداوند، برای این قوم از تو چه طلب کنم؟ به آنها رَحِمهایی بده که نتوانند نطفه را در خود بپرورانند و پستانهای خشکی بده که نتوانند شیر بدهند.
۱۵ خداوند میفرماید: «تمام شرارت این قوم از شهر جِلجال شروع شد و در همانجا بود که من از آنها بیزار شدم. بهخاطر همین شرارتشان، آنها را از این سرزمین میرانم. دیگر آنها را دوست نمیدارم، زیرا همه رهبرانشان سرکش هستند. ۱۶ اِفرایِم رو به زوال است، ریشهاش خشک شده و دیگر ثمری نمیدهد. آنها فرزندی به دنیا نمیآورند و اگر فرزندی هم داشته باشند که برایشان بسیار عزیز باشد، او را از بین میبرم.»
۱۷ خدای من آنها را ترک میکند. آنها در بین قومهای دیگر سرگردان و آواره میشوند، زیرا به کلام خدا گوش ندادند.