TV show includes v17 (29min)
۱ در سال دهم سلطنت صِدِقیا، پادشاه یهودا که همزمان با هجدهمین سال پادشاهی نِبوکدنصر بود، پیام خداوند به ارمیا رسید. ۲ در آن زمان که لشکر پادشاه بابل شهر اورشلیم را محاصره کرده بود، ارمیا در محل نگهبانان واقع در حویلی قصر شاهی، زندانی بود. ۳ صِدِقیا، پادشاه یهودا، ارمیا را بهخاطری در زندان انداخته بود که همیشه میگفت خداوند میفرماید: «من این شهر را بهدست پادشاه بابل تسلیم میکنم و او آن را متصرف میشود. ۴ لشکر بابل، صِدِقیای پادشاه را دستگیر کرده او را به حضور پادشاه خود میبرند تا شخصاً با او روبرو شود. ۵ صِدِقیا را به بابل میبرند و او مدت درازی در زندان خواهد ماند تا من، خداوند، تصمیم بگیرم با او چگونه رفتار کنم. حتی اگر او بخواهد با آنها جنگ کند، پیروز نخواهد شد.»
۶-۷ ارمیا گفت که در این هنگام خداوند به من فرمود: «حنمئیل، پسر کاکایت شلوم، نزد تو میآید و میگوید که مزرعۀ او را در عناتوت بخری، زیرا چون تو از خویشاوندان نزدیک او هستی، حق داری که آن را بخری.» ۸ پس همانطوری که خداوند فرموده بود، حنمئیل در حویلی زندان نزد من آمد و گفت: «مزرعۀ مرا که در عناتوت، در سرزمین بنیامین است بخر، زیرا تو به حیث نزدیکترین فرد خانوادهام حق خرید آن را داری.»
آن وقت دانستم که آن پیام واقعاً از جانب خداوند بوده است. ۹ پس من آن مزرعه را که در عناتوت بود به قیمت هفده سکۀ نقره از حنمئیل خریدم. ۱۰ قبالۀ آن را در حضور شاهدان مُهر و امضاء کردم و نقره را هم وزن نموده به او پرداختم. ۱۱ بعد قبالۀ مُهر و امضاء شده را که تمام شرایط خرید و فروش در آن ثبت بود، با نسخۀ دومی که مُهر نشده بود، گرفتم ۱۲ و در حضور حنمئیل، پسر کاکایم و شاهدانی که آن را امضاء کرده بودند، همچنان مردانی از قوم یهودا که در آنجا حاضر بودند به باروک، پسر نیریا، نواسۀ مَحسِیا دادم. ۱۳ من در حضور همه به باروک گفتم که ۱۴ خداوند قادر مطلق، خدای اسرائیل میفرماید: «این قبالۀ مُهر شده را با نسخۀ باز آن بگیر و در یک کوزه بگذار تا مدت طولانی محفوظ باشد. ۱۵ زیرا خداوند قادر مطلق، خدای اسرائیل، میفرماید که بار دیگر در این سرزمین مردم خانه، مزرعه و تاکستان خرید و فروش خواهند کرد.»
۱۶ بعد از آن که قباله را به باروک، پسر نیریا دادم، به حضور خداوند دعا کردم و گفتم: ۱۷ «ای خداوند، خدای متعال، تو بودی که با قدرت عظیم و بازوی توانایت آسمانها و زمین را به وجود آوردی. برای تو هیچ کاری مشکل نیست. ۱۸ از رحمت بیپایان خود هزاران نسل را برخوردار میسازی اما در عین حال، فرزندان را بهخاطر گناهان والدینشان مجازات میکنی. ای خدای بزرگ و توانا که نامت خداوند قادر مطلق است، ۱۹ نقشههای تو حکیمانه و کارهای تو بزرگ است. چشمان تو اعمال همۀ انسانها را میبیند و هرکسی را از روی رفتار و کردارش پاداش و یا جزا میدهی. ۲۰ نشانهها و معجزهها در مصر نشان دادی و روز به روز نامت در بین قوم اسرائیل و همچنان در بین تمام بشر مشهور میگردد. ۲۱ با دست پُر قدرت خود قوم برگزیدهات را از سرزمین مصر بیرون آوردی و نشانهها و معجزهها در آنجا اجرا کردی و دشمنان را به وحشت انداختی. ۲۲ سرزمینی را که در آن شیر و عسل جاری است و با سوگند وعدۀ ملکیتش را به اجدادشان داده بودی، به آنها بخشیدی. ۲۳ اما وقتی پدرانشان آمدند و آن را تصرف کردند، به کلام تو گوش ندادند و احکام تو را اطاعت ننمودند. بنابران، تو بر آنها این بلاها را نازل کردی. ۲۴ میبینی که مردم بابل برای تصرف شهر به اطراف آن، تپههایی به عنوان سنگر ساختهاند و مردم را جنگ، قحطی و مرض تهدید میکند و جنگآوران ما بهدست دشمنان گرفتار شدهاند. همه چیز همانطوری که تو فرموده بودی، اتفاق افتاد و خودت هم میبینی. ۲۵ ولی ای خداوند، خدای من، تو به من فرمودی که آن مزرعه را در حضور شاهدان بخرم. من هم با این وضعی که شهر دارد و بهدست مردم بابل افتاده است، از امر تو اطاعت کردم.»
۲۶ خداوند به ارمیا فرمود: ۲۷ «من خداوند، خدای تمام بشر هستم. آیا کاری است که اجرای آن برایم مشکل باشد؟» ۲۸ پس خداوند چنین میفرماید: «من این شهر را بهدست مردم بابل و نِبوکدنصر، پادشاهشان، تسلیم میکنم و آنها شهر را متصرف میشوند. ۲۹ لشکر بابل به شهر داخل شده آن را آتش میزند و خانههایی را میسوزاند که بر بامهای آنها برای بُتِ بعل و خدایان دیگر قربانی و هدیه تقدیم میکردند و با آن اعمال خود، آتش خشم مرا میافروختند. ۳۰ مردم اسرائیل و یهودا از جوانی دست به کارهای شرارتآمیز زدهاند و همیشه با اعمال زشت خود مرا به خشم آوردهاند. ۳۱ این شهر از روزی که آباد شد تا به امروز موجب خشم من گردیده است. بنابران، آن را از نظر خود دور میکنم. ۳۲ کارهای زشت مردم اسرائیل و یهودا، گناهان پادشاهان، رهبران، کاهنان و انبیای آنها و اهالی اورشلیم مرا خشمگین ساخته است. ۳۳ آنها مرا ترک کردهاند و با وجودی که آنها را همیشه تعلیم دادهام، به حرف من گوش نداده و اصلاح نشدهاند. ۳۴ حتی در عبادتگاهی که به نام من یاد میشود، بُتپرستی میکنند و آن را نجس میسازند. ۳۵ برای بُتِ بعل در درۀ هِنوم قربانگاهها ساختهاند و بالای آنها فرزندان خود را برای بُتِ مولک قربانی میکنند. در حالیکه من به آنها چنین حکمی نداده بودم، حتی به فکرم نیز نیامده بود که مردم یهودا مرتکب چنین گناهی شوند.»
۳۶ بنابران، خداوند، خدای اسرائیل در مورد شهر اورشلیم میفرماید: «مردم میگویند که این شهر بهخاطر جنگ و قحطی و بیماری بهدست پادشاه بابل میافتد. اما بشنوید که من چه میگویم: ۳۷ من اهالی آن را از همه کشورهایی که آنها را در اثر خشم خود به آنجا رانده بودم، جمع میکنم و دوباره به اینجا میآورم تا در کمال آسودهگی زندگی کنند. ۳۸ آنها قوم برگزیدۀ من خواهند بود و من خدایشان. ۳۹ به آنها یک دل و یک فکر میدهم تا بهخاطر خیریت خود و سعادت فرزندانشان، همیشه به من احترام داشته باشند. ۴۰ من با آنها یک پیمان ابدی میبندم و لطف و احسان خود را هیچگاهی از آنها دریغ نمیکنم. ترس خود را در دلهایشان جا میدهم تا دیگر مرا ترک نکنند. ۴۱ از احسان کردن به آنها لذت میبرم و آنها را از روی وفا و از دل و جان در این سرزمین استوار و پایدار میسازم.»
۴۲ خداوند چنین میفرماید: «همانطوری که مصیبت بزرگی را بر سر این قوم آوردم، همچنان سعادت و خوشبختی را که به آنها وعده داده بودم، نصیبشان میگردانم. ۴۳ در این سرزمینی که میگویند متروک و خالی از انسان و حیوان است و بهدست مردم بابل افتاده است، مزرعهها خرید و فروش میشوند. ۴۴ بلی، در سرزمین بنیامین، اورشلیم، شهرهای یهودا، کوهستانها، دامنههای کوهها و صحرای جنوب، مزرعهها خرید و فروش میشوند، قبالهها در حضور شاهدان مُهر و امضاء میگردند، زیرا من این قوم را دوباره به سرزمین خودشان برمیگردانم.» خداوند چنین فرموده است.