Video about v16 (3min)
۱ آنگاه فریسیان و صدوقیان پیش آمده از روی امتحان از عیسی خواستند تا معجزه ای به آنها نشان دهد. ۲ عیسی در جواب شان گفت: «در وقت غروب اگر آسمان سرخ باشد، شما می گویید هوا خوب خواهد بود ۳ و اگر صبح وقت، آسمان سرخ و گرفته باشد، می گویید باران خواهد بارید. شما که می توانید با دیدن به آسمان هوا را پیشگویی کنید، چگونه نمی توانید معنای نشانه های این زمان را بفهمید؟ ۴ این نسل شریر و بی ایمان خواستار معجزه هستند و معجزه یی به جز معجزۀ یونس نبی به آنها داده نخواهد شد.» پس از آن، عیسی آنها را ترک کرد و از نزد شان رفت.
۵ چون شاگردان به آن طرف بحیره رفتند، فراموش کردند که با خود نان ببرند. ۶ پس عیسی به ایشان گفت: «از خمیرمایۀ فریسیان و صدوقیان پرهیز کنید.» ۷ آنها بین خود بحث کرده می گفتند: «به خاطری که ما نان نیاورده ایم، او چنین می گوید.» ۸ عیسی این را فهمید و به آنها گفت: «ای کم ایمانان، چرا دربارۀ نیاوردن نان بحث می کنید؟ ۹ و آن پنج نان و پنج هزار مرد را به یاد ندارید؟ آیا به یاد ندارید که چند سبد را از باقیمانده پُر کردید؟ ۱۰ در مورد آن هفت نان و چهار هزار مرد، چند سبد را پُر کردید؟ ۱۱ چرا نمی توانید بفهمید که من دربارۀ نان برای تان صحبت نکردم بلکه گفتم که از خمیرمایۀ فریسیان و صدوقیان پرهیز کنید.» ۱۲ آنگاه شاگردان فهمیدند که عیسی از آنها می خواهد که از تعالیم فریسیان و صدوقیان پرهیز کنند، نه از خمیرمایۀ نان.
۱۳ وقتی عیسی به ساحل قیصریۀ فیلیپُس رسید، از شاگردان خود پرسید: «به گفتۀ مردم، پسر انسان کیست؟» ۱۴ آنها جواب دادند: «بعضی ها می گویند یحیای تعمید دهنده است و عده یی می گویند که الیاس، یا ارمیا و یا یکی از پیامبران است.» ۱۵ عیسی پرسید: «به نظر شما من کیستم؟» ۱۶ شمعون پِطرُس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.» ۱۷ آن وقت عیسی گفت: «ای شمعون پسر یونا، خوشا به حال تو! چون تو این را از انسان نیاموختی بلکه پدر من که در آسمان است، آن را بر تو آشکار ساخته است. ۱۸ به تو می گویم که تو پِطرُس هستی و من بر این صخره، کلیسای خود را بنا می کنم و نیروهای دوزخ هرگز بر آن پیروز نخواهد شد ۱۹ و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می دهم، آنچه را که تو بر روی زمین ببندی، در آسمان بسته خواهد شد و آنچه را که تو در روی زمین باز نمایی، در آسمان باز خواهد شد.» ۲۰ بعد از آن عیسی به شاگردان امر کرد به کسی نگویند که او مسیح است.
۲۱ از آن زمان، عیسی این حقیقت را به شاگردان خود آشکار ساخت که او باید به اورشلیم برود تا در آنجا از جانب بزرگان قوم، سران کاهنان و علمای شریعت رنج بسیار ببیند، کُشته شود و روز سوم دوباره زنده گردد. ۲۲ اما پِطرُس، عیسی را به گوشه یی بُرد و اعتراض کرد: «خدا نکند، استاد! هرگز برای تو چنین اتفاق رُخ نخواهد داد!» ۲۳ عیسی برگشته به پِطرُس گفت: «ای شیطان دور شو! تو مانع راه من هستی، زیرا افکار تو انسانی است، نه از جانب خدا.»
۲۴ سپس عیسی به شاگردان خود گفت: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید از جان خود بگذرد و صلیب خود را برداشته و به دنبال من بیاید. ۲۵ زیرا هر کسی بخواهد جان خود را حفظ کند، آن را از دست خواهد داد اما هر کسی به خاطر من جان خود را فدا کند آن را نگاه خواهد داشت. ۲۶ برای انسان چه فایده دارد که تمام جهان را به دست آورد اما جان خود را از دست دهد؟ زیرا او دیگر به هیچ قیمتی نمی تواند آن را باز یابد. ۲۷ پسر انسان با جلال پدر خود همراه با فرشته گان می آید و به هر کس مطابق اعمالش اجر می دهد. ۲۸ به شما واقعیت را می گویم، بعضی از کسانی که در اینجا ایستاده اند، تا آمدن پسر انسان را در پادشاهی اش نبینند، مزۀ مرگ را نخواهند چشید.»