Copyright © 2015-2025 Afghan Bibles. All rights reserved
۱ وای بر تو، ای شهر خونریز
که پُر از دروغ، قتل و غارت هستی!
۲ به صدای قمچینها،
غُرش چرخهای گادی،
دویدن اسپها
و جهش گادیهای جنگی گوش بده!
۳ سواران حمله میکنند.
شمشیرها و نیزههای آنها در نور آفتاب میدرخشند.
تعداد بیشمار اجساد کُشتهشدهگان در همه جا به چشم میخورند
و سربازان دشمن در حین رفتن بر آنها میلغزند.
۴ این همه مجازات بهخاطر زناکاری و جادوگری نینوا میآید،
زیرا که او مانند یک فاحشۀ جذاب، با افسونِ زیبایی خود،
مردم را به دام مرگ میفرستاد
و با فریب و نیرنگ آنها را غلام خود میساخت.
۵ خداوند قادر مطلق میفرماید:
«ای نینوا، من تو را جزا میدهم
و برهنه میسازم
تا در پیش تمام قومها رسوا شوی.
۶ تو را با کثافات میپوشانم،
تو را خوار میسازم
و مایۀ عبرت مردم میگردانم.
۷ همه از دیدن تو نفرت کرده، رویگردان میشوند
و میگویند: نینوا ویران شد.
چه کسی بهحال او افسوس خواهد خورد؟
چه کسی او را تسلی خواهد داد؟»
۸ ای نینوا، آیا تو بهتر از شهر تِبس، پایتخت مصر هستی؟ آن شهر را دریای نیل از هر طرف احاطه کرده و مانند دیواری از آن محافظت میکرد. ۹ حبشه و مصر تحت فرمانش بودند. قدرت و بزرگی او حد و اندازه نداشت و کشورهای فوط و لیبیا متحدین او بودند. ۱۰ با اینهم مردم شهر تِبس اسیر شدند. کودکانشان را در کوچه و بازار زدند و کُشتند. بر رهبرانشان قرعه انداختند و بزرگانشان را در زنجیرها بستند و همه را به اسارت بُردند.
۱۱ ای شهر نینوا، تو مانند یک شخص شرابی نشئه میشوی و برای این که از شر دشمنان در امان باشی، خود را پنهان میکنی. ۱۲ قلعههایت به درختهای انجیر میمانند که میوههایش پخته شده باشند و وقتیکه درختها را تکان بدهند، میوههایش به دهان خورنده میافتند. ۱۳ مردان جنگیات مانند زنان شدهاند. کشورت در برابر قوای دشمن بیدفاع مانده است و دروازههایت با پشت بندهایشان در آتش میسوزند. ۱۴ چون به زودی محاصره میشوی پس آب را ذخیره کن. قلعههایت را مستحکم ساز و گِل را آماده کن و برای ساختن دیوارهایت خشت بساز. ۱۵ اما با وجود همه تلاشهایت، در آتش میسوزی، در جنگ کُشته میشوی و دشمنانت تو را مانند ملخ که حاصلات را میخورد، از بین میبرند.
مانند مور و ملخ، زیاد و بیشمار شدی، ۱۶ تعداد تاجرانت زیادتر از ستارهگان آسمان بودند، ولی همه مانند یک خیل ملخ بال گشودند و پرواز کردند. ۱۷ اعضای دربار و صاحبمنصبان تو مانند ملخهایی هستند که در روزهای سرد بر دیوارها جمع میشوند اما وقتی آفتاب میدرخشد و هوا گرم میشود همه پرواز میکنند و کسی نمیداند که به کجا رفتهاند.
۱۸ ای پادشاه آشور، حاکمانت مُرده و اشراف تو به خواب ابدی فرورفتهاند. مردم تو بر کوهها پراگنده شدهاند و کسی نیست که آنها را جمع کند و برگرداند. ۱۹ زخم تو دوایی ندارد و جراحت وخیم تو علاج ناپذیر است. همه کسانی که خبر نابودی تو را میشنوند از خوشی کف میزنند، زیرا هیچکسی نیست که از دست تو ظلم و ستم ندیده باشد.