0:00 / 0:00

کتاب مزامیر

مزمور یکصد و چهارم

در ستایش آفریدگار

۱ای جان من، خداوند را ستایش کن. ای خداوند، خدای من، تو بسیار عظیم و به عزت و جلال ملبس هستی. ۲خویشتن را به نور پوشانیده و آسمان را مثل خیمه برافراشته ای. ۳خانۀ او بر فراز ابر ها بنا شده و ابر ها را عرادۀ خود ساخته و بر بالهای باد سوار می شود. ۴بادها را پیام رسان خود و شعله های آتش را خادمان خود می گرداند.

۵زمین را بر بنیاد آن استوار کرده که تا به ابد جنبش نخورد. ۶اوقیانوسها زمین را همچون جامه ای پوشاند و آب، کوهها را در بر گرفت. ۷از عتاب تو آبها به جریان آمدند و با صدای رعد تو به همه جا پراگنده شدند. ۸فراز کوهها را پوشاندند، در دره ها سرازیر گردیدند و به مکانی که مهیا ساختی جاری شدند. ۹برای آن ها حدودی را معین کردی تا از آن نگذرند و بار دیگر زمین را آب نپوشاند. ۱۰چشمه ها را در وادی ها جاری ساخت تا در میان کوهها روان شوند، ۱۱تمام حیوانات صحرا را سیراب می سازند و گوره خرها تشنگی خود را رفع می کنند. ۱۲پرندگان بر شاخه های درختان نزدیک آب آشیانه می سازند و نغمه سرایی می کنند. ۱۳با بارانی که از آسمان می فرستد، کوهها را سیراب می کند و از ثمرات اعمال تو زمین سیر می گردد. ۱۴برای مواشی علف و برای انسانها نباتات را می رویاند تا غذای خود را از آن ها به دست آورند. ۱۵همچنان ثمرۀ تاک که دل انسان را شادمان می کند و روغن که چهرۀ او را شاداب می سازد و وجود انسان را به نان قوی می گرداند. ۱۶درختان خداوند شاداب می گردند، یعنی سروهای آزاد لبنان که او غرس کرده است. ۱۷پرندگان در آن ها آشیانه می سازند و اما درخت صنوبر لانۀ لگ لگ ها می باشد. ۱۸کوههای بلند پناهگاه بزهای کوهی و صخره ها لانۀ موشهای صحرائی هستند. ۱۹ماه را برای تعیین وقت ها ساخت و آفتاب زمان غروب خود را می داند.

۲۰شب را بوجود می آوری، تا در تاریکی آن، حیوانات وحشی جنگل بخرامند. ۲۱شیر بچگان برای شکار خود غُرش می کنند و خوراک خویش را از خدا می خواهند. ۲۲در وقت طلوع آفتاب دوباره به بیشۀ خود می آیند و استراحت می کنند. ۲۳آنگاه انسان برای کسب و کار خود بیرون می رود و تا شامگاه به وظیفۀ خود مشغول می باشد.

۲۴ای خداوند اعمال تو چه بسیار است. همۀ آن ها را از روی حکمت انجام داده ای. زمین از مخلوقات تو پُر است. ۲۵در آن بحر وسیع و بزرگی که آفریده ای، جانورانِ بی شمار و حیوانات بزرگ و کوچک زندگی می کنند. ۲۶کشتی ها بر سطح آن روانند و لِویاتان، یعنی جانور بحری را که آفریده ای، در آن بازی می کند. ۲۷تمام مخلوقات تو منتظر اند تا تو روزی آن ها را بدهی. ۲۸آنچه را که به آن ها می دهی، آن ها جمع می کنند. دست خود را باز می کنی، پس از چیزهای نیکو سیر می شوند. ۲۹وقتی از آن ها رو بر می گردانی، به وحشت می افتند و هنگامیکه جان شان را می گیری، می میرند و به خاک بر می گردند. ۳۰چون روح خود را می فرستی، مخلوقات آفریده می شوند و روی زمین تازه می گردد.

۳۱جلال خداوند تا به ابد است. خداوند از اعمال خلقت خود خوشنود باشد. ۳۲وقتی بر زمین نگاه می کند، زمین بلرزه می آید و چون کوهها را لمس می کند، آتشفشان می شوند.

۳۳تا زنده ام خداوند را با سرود پرستش خواهم کرد و تا زمانی که وجود دارم خدای خود را ستایش خواهم نمود. ۳۴باشد که تفکر دلم مورد پسند او واقع گردد و من در خداوند شادمانی خواهم کرد. ۳۵گناهکاران از روی زمین محو گردند و شریران دیگر یافت نشوند.

ای جان من خداوند را ستایش کن! هَلّلِویاه، سپاس به خداوند.