0:00 / 0:00

کتاب مزامیر

مزمور بیست و هشتم

درخواست کمک

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، نزد تو فریاد بر می آورم. ای صخرۀ من، خاموش مباش، مبادا اگر خاموش باشی، مثل آنانی گردم که به گور می روند. ۲آواز التماس مرا بشنو وقتیکه به درگاه تو زاری می کنم و دست دعا را بسوی جایگاه مقدست بر می افرازم. ۳مرا با شریران و بدکاران هلاک نساز که با همسایگان خود سخن صلح آمیز می گویند ولی آزار و اذیت در دل ایشان است. ۴با آن ها موافق کردار و اعمال زشت شان رفتار نموده و مطابق عمل دست ایشان آن ها را مجازات کن. بدی ایشان را به خود شان برگردان. ۵چون آن ها به کارهای خداوند و صنعت دست وی اهمیت نمی دهند، ایشان را ویران ساخته و اعمار نخواهی کرد.

۶خداوند متبارک باد زیرا که آواز التماس مرا شنیده است. ۷خداوند قوّت من و سپر من است. از جان و دل به او توکل کردم و مدد یافتم. پس دلم از خوشی ذوق می زند و با سرود خود او را ستایش می کنم. ۸خداوند قوّت قوم خود است و برای برگزیدۀ خویش قلعۀ نجات. ۹قوم برگزیده ات را نجات ده و میراث خود را مبارک فرما. ایشان را چوپانی کن و تا به ابد مورد توجه خود قرار ده.