0:00 / 0:00

کتاب مزامیر

مزمور چهل و پنجم

سرود عروسی ملوکانه

(قصیده ای از بنی قورح)

۱در حالیکه این سرود را برای پادشاه می سرایم، دل من به کلام نیکو می جوشد. زبان من قلم کاتب ماهر است. ۲تو نیکوتر از بنی آدم هستی و نعمت بر لبهای تو ریخته شده است. بنابراین، خدا تو را تا به ابد متبارک ساخته است. ۳ای مقتدر شمشیر خود را بر ران خود ببند، یعنی جلال و جبروتت را. ۴به کبریایی خود سوار شده و به خاطر حقیقت و فروتنی و عدالت پیروز شو. دست راستت کارهای عجیب و ترسناک را به تو خواهد آموخت. ۵تیرهای تیز تو به دل دشمنان پادشاه فرو می روند و امت ها بزیر پای تو می افتند.

۶ای خدا، تخت تو تا به ابد برقرار است. عصای سلطنت تو عصای راستی و انصاف است. ۷تو عدالت را دوست داشته و شرارت را دشمن می داری. بنابران خدا، خدای تو، تو را بیشتر از همراهانت با روغن شادمانی مسح کرده است. ۸لباسهایت همه با مُر و عود و سلیخه، یعنی عطرهای گوناگون، معطر اند. با آلات موسیقی از قصرهای عاج تو را خوش ساختند. ۹دختران پادشاهان، زیبایی دربار تو هستند و ملکه در دست راستت، با لباسی از طلای خالص اوفیر ایستاده است.

۱۰ای دختر بشنو، ببین و توجه کن: قوم خود و خانۀ پدرت را فراموش کن. ۱۱پادشاه دلبستۀ زیبایی تو است. او صاحب تو است، پس او را محترم بدار. ۱۲مردم صور و ثروتمندان قوم با هدایای خویش طالب رضامندی تو هستند. ۱۳دختر پادشاه در اندرون قصرش چه زیباست! لباسهایش مزین به طلا. ۱۴به لباس فاخر به حضور پادشاه حاضر می شود و دوشیزگان او را همراهی می کنند. ۱۵آنها با خوشی و شادمانی آورده شده و به قصر پادشاه داخل می شوند.

۱۶پسرانت نیز مانند اجدادت خواهند بود و تو آن ها را در تمامی سرزمین به حکمرانی می گماری. ۱۷نام تو را در تمام نسل ها مشهور می سازم و قوم ها تا به ابد سپاسگزار تو خواهند بود.