0:00 / 0:00

کتاب مزامیر

مزمور هفتاد و نهم

دعا برای رهایی قوم

(مزموری از آساف)

۱ای خدا، امت ها به سرزمین تو داخل شده، عبادتگاه مقدس تو را بی حرمت ساختند و اورشلیم را به خرابه ای تبدیل نمودند. ۲اجساد بندگانت را خوراک مرغان هوا ساختند و گوشت بدن خادمانت را به حیوانات وحشی دادند. ۳خون شان را در کوچه های اورشلیم مثل آب ریختند و کسی نبود که آن ها را دفن کند. ۴نزد همسایگان خود خوار شده و پیش اطرافیان خود رسوا و مسخره گردیده ایم.

۵تا کی ای خداوند، تا به ابد خشمناک می باشی؟ تا کی غیرت تو مثل آتش افروخته خواهد ماند؟ ۶غضب خود را بر سر اقوامی که تو را نمی شناسند بریز و بر ممالکی که نام تو را نمی خوانند. ۷زیرا که بنی یعقوب را بلعیده و محل سکونت شان را ویران کرده اند.

۸گناهان اجداد ما را به حساب ما میاور. رحمت های تو بزودی پیش روی ما آید، زیرا که بسیار خوار شده ایم. ۹ای خدا، ای نجات دهندۀ ما، به خاطر جلال نام خود ما را یاری فرما و ما را نجات ده و به خاطر نام خود گناهان ما را بیامرز. ۱۰چرا امت ها گویند که خدای ایشان کجاست؟ بگذار که پیش چشمان ما، انتقام خونِ ریخته شدۀ بندگانت بر امت ها معلوم شود.

۱۱نالۀ اسیران به حضور تو برسد و بر حسب عظمت قدرت خود آنانی را که به مرگ سپرده شده اند، نجات ده. ۱۲ای خداوند، به همسایگان ما که به تو بی حرمتی کرده اند، جزای هفت چندان برسان. ۱۳آنگاه ما که قوم برگزیدۀ تو و گوسفندان چراگاه تو هستیم، تا ابد از تو شکرگزار بوده و نسل اندر نسل ستایش تو را بیان خواهیم کرد.