0:00 / 0:00

مکاشفه و الهام عیسای مسیح به یوحنای رسول

فصل نوزدهم

۱ پس از این چیزها، من آواز مردم زیادی را از آسمان شنیدم که می گفتند: «خدا را ستایش کنید! نجات و جلال و قدرت از آنِ خدای ماست. ۲ زیرا داوری های او راست و عادلانه می باشد! خدا آن فاحشۀ بزرگ را که با زناکاری خود زمین را به فساد کشید، محکوم کرد و انتقام خون خدمتگاران خود را از او گرفته است.» ۳ آنها بار دیگر گفتند: «خدا را ستایش کنید! دود آن شهر برای همیشه به آسمان بلند خواهد بود.» ۴ آن بیست و چهار بزرگان و چهار موجود آسمانی روی بر زمین گذاشتند و خدا را که بر تخت پادشاهی نشسته بود پرستش کرده گفتند: «آمین، خدا را ستایش کنید!» ۵ آنگاه از آن تخت صدایی بلند شد که گفت: «ای همۀ خدمتگاران او، چه اشخاص عادی و چه قدرتمند و ای کسانی که از او می ترسید، خدای ما را ستایش کنید!»

جشن عروسی بره

۶ آنگاه صدایی شنیدم که مانند صدای یک جمعیت بزرگ، مانند صدای آبهای بسیار و مانند صدای غرش شدید رعد بود و می گفت: «خدا را سپاس! زیرا خداوند، خدای ما که قادر مطلق است، سلطنت می کند! ۷ خوشی و وجد کنیم و او را جلال دهیم، زیرا که جشن عروسی برۀ خدا فرا رسیده و عروس او خود را برای داماد آماده کرده است. ۸ عروس او با لباس کتان ظریف، پاک و درخشان آراسته گردیده است.» هدف از کتان ظریف، کارهای نیک ایمانداران است.

۹ سپس فرشته به من گفت: «این را بنویس، خوشا به حال کسانی که به جشن عروسی بره دعوت شده اند.» فرشته در ادامه به من گفت: «اینها کلام راستین خداست.» ۱۰ من پیش پای او افتادم تا او را سجده کنم اما او به من گفت: «نه، چنین نکن، من نیز خدمتگاری مانند تو هستم، مانند تو و برادرانت که به عیسای مسیح شهادت داده اند. خدا را پرستش کن! زیرا همه الهام و پیام از طرف روح مقدس دربارۀ عیسای مسیح شهادت می دهد.»

نمایان شدن شاهِ شاهان

۱۱ آنگاه دیدم که آسمان باز شد. در آنجا اسپ سفیدی را دیدم و کسی که سوار بر آن اسپ بود، امین و حق نامیده می شد. او با عدالت، داوری و جنگ می کند. ۱۲ چشمانش مانند شعلۀ آتش بود، تاجهای زیادی بر سر داشت و نامی بر او نوشته شده بود که هیچ کس جز خودش نمی توانست آن را بفهمد. ۱۳ چپنی که او بر تن داشت، آغشته به خون بود. نام او «کلام خدا» بود. ۱۴ لشکرهایی که در آسمان بودند، سوار بر اسپهای سفید با لباسهای کتان ظریف، سفید و پاکیزه به دنبال او می رفتند. ۱۵ از دهان آن اسپ سوار شمشیر تیزی بیرون آمد تا با آن ملتها را بزند. او با چوبدست آهنین بر آنها حکومت نموده و چرخُشتِ شراب خشم و غضب خدای قادر مطلق را لگدمال خواهد کرد. ۱۶ بر لباس و بر ران او عنوان «شاهِ شاهان و خداوند خدایان» نوشته شده بود.

۱۷ آنگاه فرشته ای را بر آفتاب ایستاده دیدم که با صدای بلند به همۀ پرنده گانی که در آسمان در حال پرواز بودند می گفت: «بیایید و برای جشن بزرگ خدا جمع شوید ۱۸ و گوشت پادشاهان، فرماندهان و زورمندان، گوشت اسپها و سواران آنها و گوشت هر انسانی را از غلام تا آزاد و از شخص عادی تا قدرتمند بخورید.»

۱۹ آنگاه دیدم که آن حیوان وحشی و پادشاهان زمین و لشکرهای آنها گرد هم جمع شده اند تا با آن اسپ سوار و لشکر او جنگ کنند. ۲۰ آن حیوان وحشی و آن پیامبر دروغین که در پیش او نشانه های معجزه آمیز بسیار کرده بود، هر دو گرفتار شدند. آن پیامبر دروغین کسانی را فریب داده بود که نشانۀ حیوان وحشی را بر خود داشتند و به مجسمۀ او سجده کرده بودند. هر دوی آنها زنده به داخل بحیرۀ آتش و شعله های گوگرد افروخته شده، انداخته شدند. ۲۱ لشکرهای شان با شمشیری که از دهان اسپ سوار بیرون آمد، کُشته شده و همۀ پرنده گان از گوشت آنها سیر شدند.