Radio programme about v34-48 (30min)
۱ در شهر قیصریه، افسری به نام کُرنیلیوس زندگی میکرد، او آمر گروهی از سربازان رومی به نام فرقۀ ایتالیایی بود. ۲ کُرنیلیوس مرد پرهیزگار بود که خود و خانوادهاش خداترس بودند. او با سخاوتمندی به بینوایان خیرات میداد و همیشه به درگاه خدا دعا میکرد. ۳ کُرنیلیوس یک روز ساعت سه بعد از ظهر، یک رؤیا دید که فرشتۀ خدا نزدش آمده گفت: «ای کُرنیلیوس!» ۴ وقتی کُرنیلیوس بهسوی او دید، ترسید و گفت: «چه میگویی آقا؟» فرشته به او گفت: «همه دعاها و خیراتهای تو مورد قبول خدا قرار گرفت. ۵ اکنون کسانی را به یافا بفرست و سراغ شمعون، ملقب به پِطرُس را بگیر. ۶ او مهمان شمعونِ چرمگر است که در ساحل بحر خانه دارد.» ۷ وقتی فرشتهیی که با او سخن میگفت، ناپدید شد، کُرنیلیوس دو نفر از نوکران خانۀ خود و یک عسکر خداپرست را که همیشه در خدمتش حاضر بود، صدا کرد. ۸ پس از آن که او همه چیزها را برایشان آشکارا گفت، آنها را به شهر یافا فرستاد.
۹ فردای آن روز، آنها به سفر خود ادامه دادند تا این که به نزدیکی شهر یافا رسیدند، در این حال پِطرُس نزدیک ظهر برای دعا کردن بر بام خانه رفت. ۱۰ او بسیار گرسنه شد و میخواست چیزی بخورد. در همان وقتیکه برایش غذا آماده میکردند، حالت جذبهای به او دست داد ۱۱ و دید که آسمان باز شد و چیزی مانند یک دسترخوان کلان، از چهار گوشه بهسوی زمین آویزان گردیده، برای او پایین میآمد. ۱۲ در آن اقسام گوناگون چهارپایان، خزندهگان و پرندهگان وجود داشت. ۱۳ صدایی به گوشش رسید که میگفت: «ای پِطرُس برخیز، ذبح کن و بخور.» ۱۴ پِطرُس در جواب گفت: «نخیر خداوندا! من هرگز چیز نجس و ناپاک را نخوردهام.» ۱۵ باز هم همان صدا بار دوم به او خطاب کرد: «آنچه را خدا پاک کرده است، تو آن را ناپاک مخوان.» ۱۶ این صدا، سه بار تکرار شد و پس از آن، همه چیز دوباره به آسمان بُرده شد.
۱۷ در همان وقت که پِطرُس حیران مانده بود که رؤیای او چه معنی دارد، فرستادهگان کُرنیلیوس که در جستجوی خانۀ شمعون بودند، در پشت دروازه رسیدند. ۱۸ آنها صدا کردند و گفتند: «آیا شمعون ملقب به پِطرُس در اینجا مهمان است؟» ۱۹ پِطرُس هنوز دربارۀ رؤیا فکر میکرد که روحمقدس به او گفت: «شمعون! سه مرد تو را میپالند، ۲۰ برخیز، پایین شو و با آنها برو، دربارۀ رفتن با آنها شک نکن زیرا من آنها را فرستادهام.» ۲۱ پس پِطرُس پایین طرف مردانی که کُرنیلیوس فرستاده بود رفت و گفت: «من همان کسی هستم که او را میپالید، بگویید چه میخواهید؟» ۲۲ آنها گفتند: «ما را کُرنیلیوس افسر پیش تو فرستاده است. او مرد راستکار و خداترس است که پیش همه طایفههای یهود از نام خوب برخوردار میباشد. او از فرشتۀ مقدسی، پیامی دریافت نموده است که باید تو را به خانۀ خود بخواهد تا سخنانت را بشنود.» ۲۳ پس پِطرُس آنها را به خانه آورد و مانند مهمان از آنها پذیرایی نمود. پِطرُس فردای آن روز همراه با آنها و چند ایماندار از شهر یافا رفتند.
۲۴ آنها یک روز بعد به قیصریه رسیدند. کُرنیلیوس چشم به راهشان بود و خویشاوندان و دوستان نزدیک خود را نیز دعوت کرده بود. ۲۵ وقتی پِطرُس رسید، کُرنیلیوس خود را پیش پای او انداخت تا پِطرُس را سجده کند. ۲۶ اما پِطرُس او را از زمین بلند کرد و گفت: «برخیز، من هم مانند تو یک انسان هستم.» ۲۷ پس در حالیکه با هم حرف میزدند، پِطرُس به خانه داخل شد و دید که در آنجا عدهیی زیاد جمع شده بودند، ۲۸ او به آنها گفت: «این را میدانید که برای یک یهودی جایز نیست که با قومهای دیگر نشستوبرخاست کند یا نزد آنها برود. اما خدا به من نشان داده است که من نباید هیچکس را نجس و ناپاک بدانم. ۲۹ از همین خاطر وقتی پشت من کسانی را فرستادید، بدون آن که مخالفت کنم آمدم. اما میخواستم بدانم که چرا آنها را دنبال من فرستادید؟»
۳۰ کُرنیلیوس گفت: «چهار روز پیش تا ساعت سه بعد از ظهر در خانۀ خود دعا میکردم که متوجه شدم مردی با لباس نورانی پیش رویم ایستاد. ۳۱ او به من گفت: «ای کُرنیلیوس! دعای تو شنیده شد و خیراتهایت به غریبان نزد خدا بهیاد آورده شد. ۳۲ پس کسی را به شهر یافا بفرست و شمعون ملقب به پِطرُس را دعوت کن که بیاید. او در خانۀ شمعونِ چرمگر در ساحل بحر مهمان است، وقتی او آمد با تو حرف خواهد زد.» ۳۳ پس من بدون معطلی کسانی را پیش تو فرستادم و تو هم کار خوبی کردی که آمدی. اکنون همۀ ما در پیشگاۀ خدا حضور داریم تا به همه چیزهایی که خداوند به تو امر کرده است، گوش دهیم.»
۳۴ پس پِطرُس به سخنرانی آغاز کرد و چنین گفت: «من به این حقیقت پی بُردهام که خدا بین انسانها فرق نمیگذارد ۳۵ اما هرکس از هر قوم که باشد، اگر از خدا بترسد و نیکویی را پیشه گیرد، مورد قبول خداست. ۳۶ کلامی که خدا به مردم اسرائیل به وسیلۀ عیسایمسیح که سَروَر همه است فرستاد، خبرخوش صلح و سلامتی میباشد. ۳۷ طوری که شما خود میدانید، این کارها و سخنان از جلیل شروع شد و در همۀ یهودیه پخش گردید. آغاز اصلی آن پس از موعظۀ تعمید به وسیلۀ یحیی بود ۳۸ که چگونه خدا، عیسای ناصری را با روحمقدس و قدرت مسح کرد. عیسی به همه جا رفته اعمال نیک انجام میداد و همه کسانی را که اسیر قدرت شیطان بودند رهایی داده و شِفا میبخشید، زیرا که خدا با او بود. ۳۹ ما شاهد همۀ آن کارهایی هستیم که عیسی در سرزمین یهودیان و در اورشلیم انجام داد، اما آنها عیسی را بر صلیب میخکوب کرده و کُشتند. ۴۰ لیکن خدا او را در روز سوم از مرگ برخیزانید و به مردم نمایان ساخت، ۴۱ اما نه به همه بلکه تنها شاهدانی که خدا آنها را از پیش برگزیده بود؛ یعنی ما که پس از زندهشدن عیسی از مُردهگان، با او خوردیم و نوشیدیم. ۴۲ عیسی به ما فرمان داد که به مردم موعظه کنیم و شهادت دهیم که خدا او را داور زندهگان و مُردهگان مقرر نموده است. ۴۳ تمام پیامبران به او شهادت میدهند که از طریق نام عیسی هرکس که به او ایمان آورد، بخشایش گناهان را حاصل خواهد کرد.»
۴۴ پِطرُس هنوز به این سخنان ادامه میداد که روحمقدس بر همه کسانی که سخنان او را میشنیدند، نازل شد. ۴۵ ایمانداران یهودی که همراه پِطرُس از یافا آمده بودند، حیران ماندند که هدیۀ روحمقدس به مردم غیریهود نیز داده شده است. ۴۶ زیرا شنیدند که آنها به زبانهای عجیب سخن میگویند و خدا را ستایش میکنند. آنگاه پِطرُس گفت: ۴۷ «حال که ایشان هم مانند ما روحمقدس را یافتهاند، آیا کسی میتواند مانع تعمید آنها در آب شود؟» ۴۸ پس پِطرُس امر کرد که آنها را به نام عیسایمسیح تعمید دهند. آنگاه آنها از پِطرُس خواهش کردند که چند روزی مهمانشان باشد.