Radio programme reading v2 (30min)
۱ در میان گروه ایمانداران در شهر انطاکیه سوریه یک تعداد پیامبران و معلمانی چون برنابا، شمعون ملقب به نیجر، لوکیوسِ قیروانی و مَناحِم که با هیرودیس پادشاه، بزرگ شده بود و شاوول وجود داشتند. ۲ یک روز آنها روزه داشتند و مصروف عبادت خداوند بودند که روح مقدس به ایشان فرمود: «برنابا و شاوول را برای اجرای وظیفه ای که من از آنها خواسته ام، جدا کنید.» ۳ پس آنها بعد از روزه و دعا، دست بر سر آن دو گذاشتند و آنها را برای اجرای وظیفه فرستادند.
۴ پس برنابا و شاوول که به وسیلۀ روح مقدس برای اجرای وظیفه فرستاده شده بودند، به بندر سلوکیه رفتند و از آنجا با کشتی به قبرس روان شدند. ۵ زمانی که به شهر سلامیس رسیدند، در کنیسه ها کلام خدا را موعظه کردند. یوحنای ملقب به مرقُس نیز در این سفر برای کمک با آنها بود.
۶ همین که آنها از شهر قبرس گذشته به پافُس رسیدند، در آنجا با یک جادوگر یهودی که پیامبر دروغین بود و بَریَشوع نام داشت برخوردند. ۷ او یکی از دوستان سرگیوس پاولوس، والی قبرس بود. آن والی که مرد هوشیار بود برنابا و شاوول را به حضور خود فرا خواند، زیرا می خواست کلام خدا را از آنها بشنود. ۸ اما آن جادوگر که به یونانی او را اَلیما می گفتند، در برابر آنها به مخالفت برخاسته کوشش می کرد که مانع ایمان آوردن والی شود. ۹ در این هنگام شاوول که به نام پولُس معروف شده بود، پُر از روح مقدس شد و به سوی آن مرد با دقت دیده گفت: ۱۰ «ای فرزند شیطان! ای دشمن تمام نیکی ها، ای کسی که پُر از نیرنگ و شیطنت هستی، آیا از گمراه ساختن مردم از راه راست خداوند دست نمی کشی؟ ۱۱ بدان که دست خدا برای جزای تو بلند شده است، تو کور خواهی شد و برای مدتی روشنی آفتاب را نخواهی دید.» در همان لحظه دنیا پیش چشمِ اَلیما تیره و تار شد و پشت کسی می گشت که دستش را بگیرد تا راه را برایش نشان دهد. ۱۲ وقتی والی این جریان را دید، ایمان آورد و از تعلیم در مورد عیسای مسیح حیران ماند.
۱۳ پولُس و همراهان او شهر پافُس را ترک کرده و با کشتی به شهر ساحلی پرجه، مرکز ولایت پمفیلیه آمدند. اما یوحنا از آنها جدا شد و به اورشلیم بازگشت. ۱۴ آنها از پرجه گذشته به شهر انطاکیه که مربوط پیسیدیه است، آمدند. آنها در روز شنبه داخل کنیسه شدند و نشستند. ۱۵ پس از خواندن تورات و نوشته های پیامبران، رهبران کنیسه پیش آنها کسی را فرستاده گفتند: «ای برادران، اگر پیام تشویق کننده یی برای این مردم دارید، بگویید.»
۱۶ پولُس برخاست و با اشارۀ دست توجۀ آنها را جلب کرده گفت: «ای مردم اسرائیل و ای غیر یهودیانِ خدا ترس، توجه نمایید. ۱۷ خدای قوم اسرائیل، پدران ما را قوم برگزیدۀ خود ساخت، وقتی آنها در سرزمین مصر در غربت زندگی می کردند، بر تعداد شان افزود و با قدرت عظیم خود، آنها را از آن سرزمین بیرون آورد. ۱۸ نزدیک به چهل سال رفتار آنها را در بیابان تحمل کرد. ۱۹ پس از آن که هفت ملتی را که در کنعان زندگی می کردند نابود کرد، خدا سرزمین آنها را به قوم برگزیدۀ خود داد تا مالک آن باشند. ۲۰ این همه به مدت چهار صد و پنجاه سال دوام داشت. بعد تا زمان سموئیل پیامبر، خدا داوران را به آنها بخشید ۲۱ و زمانی که آنها خواهش کردند که پادشاه داشته باشند، خدا شاوول پسر قیس را که مردی از طایفۀ بنیامین بود، برای مدت چهل سال پادشاه شان ساخت. ۲۲ وقتی او را برکنار کرد، داوود را انتخاب کرد تا پادشاه شود. خدا در حق داوود چنین گواهی داد: «من داوود، پسر یسی را پسندیده ام، او آدم دلخواه من است، داوود کسی است که تمام خواسته هایم را بجا می آورد.» ۲۳ از نسل همین مرد، خدا مطابق وعدۀ خود، عیسی را نجات دهندۀ اسرائیل مقرر کرد. ۲۴ یحیی پیش از آمدن عیسی دربارۀ تعمید و توبه به همۀ قوم اسرائیل موعظه کرد. ۲۵ زمانی که وظیفۀ یحیی پایان یافت، گفت: «من، آن کسی که شما گمان می کنید نیستم. اما بعد از من کسی می آید که من لایق آن نیستم تا بند کفش او را باز کنم.»
۲۶ ای عزیزان! ای فرزندان ابراهیم! و نیز شما ای کسانی که در این جمعیت حضور دارید و از خدا می ترسید، پیام این نجات به ما رسیده است ۲۷ زیرا ساکنان اورشلیم و بزرگان شان با وجود این که هر شنبه هنگام عبادت، پیام پیامبران را می شنیدند، عیسی را به عنوان آن کسی که پیامبران در مورد او پیشگویی نموده بودند، نشناختند. برعکس، آنها با دادن حکم بر کُشتن عیسی، پیشگویی های پیامبران را به حقیقت رساندند. ۲۸ آنها با این که هیچ دلیلی برای مجازات کُشتن او نیافتند، با آن هم از پیلاطوس خواستند تا عیسی را اعدام کند. ۲۹ و پس از آن که تمام آنچه را که دربارۀ او نوشته شده بود به انجام رسانیدند، جسد عیسی را از بالای صلیب پایین آوردند و دفن کردند. ۳۰ اما خدا، او را پس از مرگ زنده کرد ۳۱ و کسانی که با او از جلیل تا اورشلیم آمده بودند، روزهای زیادی او را دیدند و هم اکنون نیز در برابر قوم، شاهدان او می باشند. ۳۲ ما به شما خبر خوش آن وعدۀ خدا را می دهیم که او به پدران ما داده بود. ۳۳ امروز به ما که فرزندان آنها می باشیم با زنده کردن عیسی پس از مرگ به وعدۀ خود وفا کرد. همان گونه که در کتاب مزامیر فصل دوم نوشته شده است:
«تو پسر من هستی
امروز، من پدر تو شده ام.»
۳۴ دربارۀ این که او را از مُرده گان زنده کرد تا دیگر پوسیده گی و مرگ به او باز نگردد، خدا چنین گفته است:
«من، آن برکت های مقدس و قابل اطمینان داوود را
به شما می دهم.»
۳۵ و در مزمور دیگر او می گوید:
«تو نخواهی گذاشت
که خادم امین تو، در قبر پوسیده شود.»
۳۶ اما داوود که برای نسل خود مطابق ارادۀ خدا خدمت کرد، مُرد، در آرامگاه پدران خود دفن شد و بدن او پوسید. ۳۷ اما آن کسی را که خدا از مُرده گان زنده کرد، هرگز نپوسید. ۳۸-۳۹ پس ای عزیزان، بدانید که خبر خوش آمرزش گناهان به وسیلۀ عیسی به شما اعلام شده است. هر کسی به او ایمان آورد، از تمام گناهانی که شریعت موسی نتوانست او را آزاد نماید، آزاد خواهد شد. ۴۰ پس متوجه باشید که این گفتۀ پیامبران در مورد شما تحقق نیابد که می گویند:
۴۱ «ای کسانی که دیگران را ریشخند می کنید، توجه کنید!
حیران شوید و نابود گردید،
زیرا در روزگار شما کاری خواهم کرد،
که حتی اگر کسی آن را برای تان بیان کند، باور نخواهید کرد.»»
۴۲ چون پولُس و برنابا از کنیسه بیرون می رفتند، مردم از آنها خواهش کردند که شنبه آینده نیز دربارۀ این چیزها برای آنها سخن بگویند. ۴۳ بعد از این که مردم کنیسه را ترک کردند، بسیاری از یهودیان و خداپرستانی که دین یهود را قبول کرده بودند، به دنبال پولُس و برنابا به راه افتادند. پولُس و برنابا با آنها صحبت می کردند و ایشان را تشویق می نمودند که در فیض خدا استوار بمانند.
۴۴ در شنبه آینده، بیشتر ساکنان آن شهر برای شنیدن پیام عیسای مسیح جمع شدند. ۴۵ اما هنگامی که یهودیان آن جماعت را دیدند، از روی حسادت هر چیزی را که پولُس می گفت، رد کرده و او را تحقیر می کردند. ۴۶ اما پولُس و برنابا با جرأت گفتند: «لازم بود که پیام خدا اول به شما گفته می شد اما چون شما آن را رد کردید و خود را لایق زندگی ابدی ندانستید، پس ما آن را به غیر یهودیان می رسانیم، ۴۷ زیرا خداوند به ما چنین امر فرموده است:
«من تو را برگزیدم که نور ملتها و
وسیلۀ نجات تمام جهان باشی.»»
۴۸ وقتی غیر یهودیان پیام را شنیدند، خوشحال شدند و خداوند را برای پیامش ستایش کردند و همۀ آنهایی که برای زندگی ابدی انتخاب شده بودند، ایمان آوردند. ۴۹ پیام خداوند در تمام آن سرزمین پخش گردید. ۵۰ اما یهودیان، زنان با نفوذ و دیندار و مردان سرشناس و بزرگان شهر را بر ضد پولُس و برنابا تحریک نمودند که آنها به اذیت و آزار آن دو پرداخته، ایشان را از آن ناحیه بیرون کردند. ۵۱ پولُس و برنابا هم، خاک آن شهر را از پاهای خود تکاندند و به شهر قونیه رفتند ۵۲ و ایمانداران در آنجا پُر از خوشی و روح مقدس شدند.