Copyright © 2015-2025 Afghan Bibles. All rights reserved
۱ آنگاه خداوند به من فرمود: «حتی اگر موسی و سموئیل هم در حضور من میایستادند و برای این قوم شفاعت مینمودند، بر آنها رحم نمیکردم. آنها را از نظر من دور کن و بگذار که بروند! ۲ هرگاه بپرسند که کجا بروند، به آنها بگو که خداوند چنین میفرماید:
کسیکه لایق مرگ است، باید بهسوی مرگ برود
کسی که با شمشیر کُشته شود، باید بهسوی شمشیر برود
کسی که از قحطی بمیرد، باید بهسوی قحطی برود
و کسی که سزاوار اسارت است، باید بهسوی اسارت برود.
۳ من، خداوند، چهار نوع بلا را بر آنها نازل میکنم: شمشیر را برای کُشتن آنها، سگها را برای دریدن آنها، پرندهگان هوا را برای خوردن گوشت آنها و حیوانات وحشی را برای خوردن و هلاکت آنها. ۴ من آنها را بهخاطر کارهای زشتی که مَنَسی، پسر حِزقیا، پادشاه یهودا در اورشلیم انجام داد، چنان جزای سختی میدهم که تمام ممالک جهان از شنیدن آن به وحشت بیفتند.»
۵ خداوند میفرماید: «ای مردم اورشلیم،
چه کسی بر شما رحم میکند؟
چه کسی برای شما گریه میکند
و چه کسی از احوال شما میپرسد؟
۶ چون شما مرا ترک کرده
و از من رویگردان شدهاید،
پس دست خود را برای نابودی شما دراز میکنم
و دیگر نمیتوانم بر شما رحم کنم.
۷ مانند یک دهقان که کاه را از گندم جدا میکند
من شما را در تمام این سرزمین پراگنده میسازم
و همۀتان را بیاولاد ساخته، از بین میبرم
زیرا از اعمال بدتان دست نکشیدید.
۸ تعداد بیوهزنانتان
مانند ریگ دریا زیاد میشود.
هنگام ظهر مرگ ناگهانی را بر جوانانتان میآورم،
دلِ مادرانشان را داغدار میسازم
و ترس و وحشت را بر آن شهر میآورم.
۹ زنی که صاحب هفت کودک است
از غم و غصه بهحال مرگ میافتد.
آفتاب حیات او قبل از وقت، غروب میکند
و او خجل و رسوا میشود.
بقیۀ آنها را با شمشیر دشمن هلاک میسازم.
من، خداوند، چنین فرمودهام.»
۱۰ وای بهحال من که چه انسان بدبختی هستم. ای کاش مادرم هرگز مرا به دنیا نمیآورد. به هر جا که میروم باید با هرکس جنگ و مجادله کنم. نه به کسی قرض دادهام و نه از کسی قرض گرفتهام، با اینهم، همه مرا نفرین میکنند.
۱۱ خداوند فرمود: «من تو را برای یک هدف خوب نجات میدهم تا حتی دشمنانت هم در هنگام سختی محتاج به کمک تو شوند.»
۱۲ خداوند همچنان فرمود: «دشمنان شما که از سمت شمال میآیند مانند یک میلۀ آهنی هستند که کسی نمیتواند آن را بشکند. ۱۳ بهخاطر گناهانی که در تمام این سرزمین مرتکب شدهاید، ثروت و گنجهایتان را رایگان و به عنوان غنیمت به دشمنان میدهم. ۱۴ شما را وادار میسازم که در کشورهای بیگانه خدمت دشمنان را بکنید، زیرا آتش خشم مرا برافروختهاید و شعلۀ آن شما را میسوزاند.»
۱۵ آنگاه من گفتم: «ای خداوند، تو همه چیز را میدانی، پس مرا بهیاد آور. به من کمک کن و از کسانی که به من جفا میرسانند، انتقام بگیر. در مورد آنهایی که میخواهند مرا بکُشند صبور نباش و بدان که بهخاطر تو متحمل اینهمه خواری و حقارت شدهام. ۱۶ کلام تو را شنیدم، هر کلمۀ آن را بهخاطر سپردم و به قلب و روح من شادمانی بخشید، زیرا ای خداوند قادر مطلق، من نام تو را بر خود دارم. ۱۷ در مجالس مردم خوشگذران شرکت نکردهام بلکه به امر تو گوشۀ تنهایی را اختیار نمودم و گناهان آنها مرا خشمگین ساخت. ۱۸ چرا دردهای من آرام نمیگیرند و چرا زخمهای من علاج ناپذیراند و درمان نمییابند؟ آیا میخواهی مرا مانند شخص تشنهای که به امید آب به جوی خشک میرود، ناامید سازی؟»
۱۹ خداوند در جواب من فرمود: «اگر بهسوی من بازگردی، من هم تو را میپذیرم و میتوانی مرا خدمت نمایی. اگر سخنان بیهوده را بر زبان نیاوری و سنجیده حرف بزنی، میتوانی پیام مرا به مردم برسانی. آنگاه به تو رجوع میکنند و تو دنبال آنها نخواهی رفت. ۲۰ من تو را در برابر این مردم مانند یک دیوار محکم آهنی میسازم. آنها با تو میجنگند، ولی تو بر آنها غالب میشوی، زیرا من، خداوند که با تو هستم، تو را محافظت میکنم و نجات میدهم. ۲۱ از دست افراد شریر آزادت میکنم و از چنگ مردم ستمگر رهایی میبخشم.»