0:00 / 0:00

کتاب مزامیر

مزمور یکصد و چهل و چهارم

سپاسگزاری پادشاه

(مزموری از داود)

۱خداوند که صخرۀ من است، متبارک باد. او دستهای مرا به جنگ و انگشتانم را به پیکار تعلیم داد! ۲رحمت من اوست و پناهگاه من و قلعۀ بلند من و رهانندۀ من و سپر من و آنکه بر او توکل دارم. او قوم مرا در زیر اطاعت من می دارد.

۳ای خداوند، آدمی چیست که او را بشناسی؟ و پسر انسان که او را به حساب بیاوری؟ ۴انسان مثل نَفَسی است و روزهایش مثل سایه ای است که می گذرد.

۵ای خداوند، آسمان های خود را خم ساخته، فرود بیا. کوهها را لمس کن تا دود شوند. ۶رعد و تیرهای آتشین برق را بفرست و دشمنان را پراگنده و تار و مار گردان. ۷دست تو از آسمان مرا رهانیده و از آب های بسیار خلاصی دهد، یعنی از دست بیگانگان. ۸که دهان ایشان سخنان بیهوده می گوید و دست راست ایشان، دست راست دروغ است.

۹ای خدا، تو را با سرود نو ستایش می کنم و با نوای رباب برای تو می سرایم. ۱۰تو پادشاهان را نجات می بخشی و بنده ات، داود را از شمشیر کشنده می رهانی. ۱۱مرا از دست بیگانگان برهان و خلاصی ده، که دهان ایشان سخنان بیهوده می گوید و دست راست ایشان، دست راست دروغ است. ۱۲تا پسران ما در جوانی خود نمو کرده، مثل نهالان باشند و دختران ما چون ستون های تراشیده شدۀ قصر پادشاهان. ۱۳انبارهای ما پُر از هرگونه محصولات شده و گله های ما هزارها و کرورها در صحراهای ما بزایند. ۱۴گاوهای ما باربردار شوند و رخنۀ در دیوار شهر ما نباشد و کسی به اسارت برده نشود و آه و ناله ای در کوچه های ما نباشد.

۱۵خوشا به حال قومی که نصیب ایشان این است و خوشا به حال آن قوم که خداوند، خدای ایشان است.