0:00 / 0:00

کتاب مزامیر

مزمور شصتم

دعا برای رهایی

(سرودی از داود. او این مزمور را هنگامی نوشت که با لشکر سوری در جنگ بود و این همان جنگی بود که یوآب، سردار لشکر داود، دوازده هزار ادومی را در «درۀ نمک» از پای درآورد.)

۱ای خدا، تو ما را دور انداخته و پراگنده ساختی! خشمگین بودی، حال بسوی ما برگرد! ۲تو زمین را به لرزه آوردی و آن را شگافتی. شکستگی هایش را درست کن، زیرا لرزان گردیده است. ۳مشکلات زیادی را به قوم برگزیده ات نشان داده و شراب سرگردانی را به ما نوشانیدی. ۴عَلَمی به آنهائی که از تو می ترسند دادی تا آنرا برای راستی برافرازند. ۵تا محبوبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و ما را مستجاب فرما.

۶خدا در قدوسیت خود سخن گفته است: «با خوشی فراوان شهر شکیم را تقسیم می کنم و وادی سوکوت را اندازه گیری می کنم. ۷سرزمین جلعاد و مَنَسّی به من تعلق دارد. افرایم کلاهخود سر من و یهودا عصای سلطنت من است. ۸سرزمین موآب را ظرف طهارت می گردانم، بر ادوم کفش خود را می اندازم و بر فلسطین فریاد پیروزی بر می آورم.»

۹کیست که مرا به شهر حصار دار ببرد؟ و کیست که مرا به ادوم راهنمائی کند؟ ۱۰مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداخته و با لشکرهای ما نرفتی؟ ۱۱مرا در مقابل دشمن کمک فرما، زیرا معاونت از طرف انسان باطل است. ۱۲با کمک خدا پیروزی نصیب ما است و او دشمنان ما را پایمال می سازد.