0:00 / 0:00

مکاشفه و الهام عیسای مسیح به یوحنای رسول

فصل پانزدهم

فرشته گان و بلاهای آخر

۱ در آسمان نشان بزرگ و شگفت انگیز دیگری دیدم: هفت فرشته با هفت بلا. آنها آخرین بلاها هستند، زیرا با آنها غضب خدا به پایان می رسد.

۲ چیزی دیدم که مانند بحری از شیشۀ بلور و آمیخته به آتش بود. در آنجا کسانی را دیدم که بر حیوان وحشی و مجسمه و عدد نام او پیروز شده بودند. آنها چنگهایی را به دست داشتند که خدا به ایشان داده بود. ۳ آنها سرود خادم خدا، موسی، را می خواندند و همچنان سرود آن بره را که می گوید:

«چقدر بزرگ و شگفت انگیز است اعمال تو،

ای خداوند، خدای قادر مطلق!

چقدر عادلانه و درست است روشهای تو،

ای پادشاهِ همۀ ملتها!

۴ کیست که از تو نترسد، ای خداوند،

و کیست که نام تو را ستایش نکند؟

زیرا تنها تو مقدس هستی.

همۀ ملتها در حضور تو خواهند آمد

و تو را پرستش خواهند کرد،

زیرا عدالت تو از طریق کارهای تو آشکار شده است.»

۵ پس از آن دیدم که عبادتگاه یعنی آن خیمۀ حضور خدا در آسمان باز شد. ۶ هفت فرشته که هفت بلا را با خود داشتند، از آن عبادتگاه بیرون آمدند. فرشته گان کتان پاکیزه و نورانی به تن و شال طلایی به دَور سینه داشتند. ۷ آنگاه یکی از آن چهار موجود آسمانی هفت جام طلایی را به آن هفت فرشته داد و آن جامها از خشم خدایی که تا به ابد زنده است، پُر بودند. ۸ عبادتگاه از دود جلال و قدرت خدا پُر گشت. تا وقتی که هفت بلای آن هفت فرشته به انجام نرسید، هیچ کس نمی توانست داخل آن عبادتگاه شود.