Radio programme mainly about v13 (30min)
۱ در چهارمین سال سلطنت داریوش پادشاه، در روز چهارم ماه نهم، یعنی ماه کِسلو، کلام خداوند بر زَکریای نبی نازل شد.
۲ مردم شهر بیتئیل، شراصِر و رِجمِمِلِک را با یک عده مردان دیگر به خانۀخدا فرستادند تا در حضور خداوند دعا کنند ۳ و از کاهنان عبادتگاه خداوند قادر مطلق و انبیا بپرسند: «آیا به روزه و سوگواری خود در ماه پنجم ادامه بدهیم یا نه، چنانکه سالها این کار را کردهایم؟»
۴ خداوند قادر مطلق به من چنین فرمود: ۵ «به تمام مردم و کاهنان این سرزمین بگو که در این مدت هفتاد سالی که در ماههای پنجم و هفتم روزه میگرفتید و سوگواری میکردید، برای این نبود که مرا خوشنود سازید. ۶ حالا هم وقتی میخورید و مینوشید برای سرگرمی و ارضای نفس خود این کار را میکنید. ۷ آیا همین پیام نبود که بهوسیلۀ انبیای گذشته برای هُشدار اجداد شما رساندم؟ در آن وقت اورشلیم کامیاب و پُر از جمعیت بود و شهرهای اطراف و جنوب آن هم در امن و امان بودند.»
۸ بعد این کلام خداوند بر زَکریا نازل شد: ۹ خداوند قادر مطلق چنین میفرماید: «عادلانه قضاوت کنید. به یکدیگر مهربان و رحیم باشید. ۱۰ به بیوهزنان، یتیمان، بیگانهگان و فقیران که در بین شما زندگی میکنند، ظلم نکنید و در دلتان برای ضرر مردم دسیسه نسازید. ۱۱ فراموش نکنید که اجداد شما سرپیچی کردند و گوشهای خود را پوشاندند تا کلام مرا نشنوند. ۱۲ آنها دلهای خود را مانند سنگ، سخت ساختند و نخواستند احکامی را که من، خداوند قادر مطلق، با روح خود توسط انبیای گذشته به آنها داده بودم، بشنوند. بنابران خشم عظیم خود را بر آنها فرود آوردم. ۱۳ چون وقتیکه من با آنها سخن گفتم، آنها به کلام من توجه ننمودند، بنابرین من هم وقتی آنها به حضور من دعا کردند، دعایشان را نشنیدم. ۱۴ پس آنها را با گِردباد خشم خود در بین قومهای بیگانه پراگنده ساختم و سرزمین زیبایشان چنان ویران شد که یک نفر هم در آنجا رفت و آمد نمیکرد.»