برنامه رادیویی درباره آیه ۱۴-۲۱ (۳۰ دقیقه)
۱بعد سلیمان مو سفیدان بنی اسرائیل، سرکردگان تمام قبایل و رؤسای خانواده های اسرائیل را در اورشلیم جمع کرد تا صندوق پیمان خداوند را از شهر داود، یعنی سهیون، بیاورند. ۲این اجتماع در ایام عید سایبانها، در ماه ایتانیم که ماه هفتم سال است در حضور سلیمان تشکیل شد. ۳-۴وقتی مو سفیدان اسرائیل آمدند، کاهنان و لاویان صندوق پیمان خداوند را با تمام آلات مقدسه از خیمۀ اجتماع به عبادتگاه آوردند. ۵پس سلیمان و همه کسانیکه با او در آنجا حضور داشتند گوسفندان و گاوهای بیشماری را در جلو صندوقچۀ پیمان قربانی کردند. ۶بعد کاهنان صندوق پیمان خداوند را در جای مخصوصش، در قدس الاقداس، یعنی در مقدسترین جایگاه، در زیر بال کروب ها یعنی فرشتگان مقرب، قرار دادند. ۷کروب ها بطوری ساخته شده بودند که بالهای شان بالای نقطه ای که صندوق پیمان خداوند باید گذاشته شود پهن می شد. بنابران بالها، صندوق و میله های حمل و نقل را می پوشاند. ۸میله ها آنقدر دراز بودند که اگر کسی مستقیماً پیشروی مقدسترین جایگاه می ایستاد دو انجام میله ها را دیده می توانست نه از جای دیگری و تا به امروز در همانجا قرار دارند. ۹در بین صندوق پیمان خداوند تنها دو لوح سنگی وجود داشتند که موسی بعد از آنکه مردم اسرائیل از کشور مصر خارج شدند و خداوند با آن ها پیمانی بست آن ها را در حوریب در آن گذاشت.
۱۰وقتی کاهنان از مقدسترین جایگاه بیرون آمدند یک ابر عبادتگاه خداوند را پُر ساخت، ۱۱که کاهنان نتوانستند وظیفۀ خود را اجراء کنند، زیرا جلال و شکوه خداوند عبادتگاه را پُر کرده بود.
۱۲آنگاه سلیمان گفت: «خداوند گفته است که در ابر غلیظ ساکن می شوم. ۱۳ولی من عبادتگاهِ مجلل و جایگاهِ با شکوهی برایت ساخته ام که تا ابد در آن ساکن باشی.»
۱۴بعد پادشاه روبروی حاضرین ایستاد و از خدا خواست که همه را برکت بدهد ۱۵و گفت: «به خداوند، خدای اسرائیل سپاس می گویم که با دست خود وعده ای را که به پدرم، داود داده بود عملی ساخت، ۱۶زیرا خداوند به او گفت: «وقتیکه قوم برگزیدۀ خود را از مصر آوردم، جائی را در هیچکدام از قبایل اسرائیل برای خود تعیین نکردم، اما داود را مأمور ساختم که پیشوای قوم برگزیدۀ من باشد.» ۱۷بنابران آرزوی پدرم، داود این بود که عبادتگاهی برای پرستش خداوند، خدای اسرائیل آباد کند. ۱۸اما خداوند به پدرم، داود گفت: «چون در دل تو بود که عبادتگاهی برای اسم من بنا کنی، نیکو کردی که این را در دل خود نهادی، ۱۹اما تو این کار را نخواهی کرد، بلکه پسرت که از نسل تو می آید، او کسی است که عبادتگاهی برای اسم من بنا می کند.»
۲۰پس خداوند به وعدۀ خود وفا کرد، زیرا که من جانشین پدرم شدم و بر تخت سلطنت اسرائیل نشستم و قرار وعدۀ خداوند، عبادتگاهی بنام او که خدای اسرائیل است ساختم. ۲۱در آنجا جائی هم برای صندوق پیمان تعیین کردم. آن صندوق دارای پیمان خداوند است که پس از خروج بنی اسرائیل از مصر، با آن ها عقد کرد.»
۲۲آنگاه سلیمان در حالیکه تمام قوم اسرائیل حاضر بودند، در مقابل قربانگاه در حضور خداوند ایستاد. دستهای خود را بسوی آسمان بلند کرد ۲۳و گفت: «خداوندا، خدای اسرائیل، در آسمان ها و در روی زمین مانند تو وجود ندارد. به عهدت وفا می کنی و به بندگانت که ارادۀ ترا از دل و جان بجا می آورند دوستی و مهربانی نشان می دهی. ۲۴وعده ای را که به بنده ات، داود داده بودی امروز عملی کردی. ۲۵حالا ای خداوند، خدای اسرائیل، تمنا می کنم که وعدۀ دیگرت را هم که به پدرم، داود دادی نگهدار، زیرا که فرمودی: «اگر اولاده ات براه راست بروند و مثل تو رضای مرا بجا آورند همیشه یکی از آن ها صاحب تاج و تخت اسرائیل خواهد بود.» ۲۶پس ای خدای اسرائیل، باز هم از تو می خواهم تا همه وعده هائی را که به بنده ات داود دادی به حقیقت برسانی.
۲۷اما آیا خداوند واقعاً بر روی زمین سکونت می کند؟ می دانم که آسمان و حتی بالاترین آسمان ها نمی تواند گنجایش ترا داشته باشند، چه رسد به این عبادتگاهی که من آباد کرده ام! ۲۸ولی بازهم ای خداوند، دعای بنده ات را قبول کن. مناجات مرا بشنو. خداوندا، خدای من، به گریه و زاری من که امروز بدربارت می کنم گوش بده ۲۹و به این عبادتگاهی که نام پاک ترا بر خود دارد نظر داشته باشی، زیرا که فرمودی: «نام من در آنجا می باشد.» پس رو به این عبادتگاه آورده دعا می کنم و از تو می خواهم که دعای مرا بشنوی. ۳۰به مناجات این بنده ات و قوم برگزیده ات که رو به این عبادتگاه می آورند گوش بده و در آسمان که مسکن تو است دعای ما را بشنو و گناهان ما را ببخش.
۳۱اگر کسی در مقابل شخص دیگری گناهی کند و بر او قسم لازم شود و بعد بیاید و در برابر قربانگاه عبادتگاه بایستد و به بی گناهی خود قسم بخورد، ۳۲آنگاه ای خداوند از آسمان گوش بده و بر بندگانت قضاوت کن. گناهکار را بسزای عملش برسان و اشخاص صالح را اجر بده.
۳۳اگر قوم برگزیدۀ تو، مردم اسرائیل بخاطر گناهی که در مقابل تو می کنند و باز به تو روی آورده در این عبادتگاه می آیند و با زاری و نیاز از تو آمرزش گناه خود را می خواهند، ۳۴به زاری شان در آسمان گوش بده. گناهان مردم اسرائیل را بخشیده آن ها را دوباره به سرزمینی که به نیاکان شان داده ای بیاور.
۳۵اگر دریچه های آسمان بسته شوند و بخاطریکه مردم در مقابل تو گناه کرده اند باران نبارد. باز هم اگر رو به این عبادتگاه آورده دعا کنند و به نام تو و به گناهان خود اعتراف نمایند، ۳۶پس دعای شان را در آسمان بشنو. گناهان بندگانت، مردم اسرائیل را ببخش. آن ها را براه راست هدایت کن. باران را بر زمینی که بعنوان مِلکیت به قوم برگزیده ات داده ای بفرست.
۳۷اگر بر روی زمین قحطی بیاید، یا اگر مرض، طوفان، آفت، ملخ و کِرم هجوم آورند، یا دشمنان شان آن ها را در شهرهای شان محاصره کنند، و یا هر مرض و بلای دیگری که بیاید، ۳۸پس وقتی یکنفر یا تمام قوم پیش تو زاری کنند و به گناهان خود اعتراف و دست دعا را بسوی این عبادتگاه بلند نمایند، ۳۹دعای شان را در آسمان که مسکن تو است بشنو و گناهان شان را ببخش. هر کسی را نظر به اعمال او اجر یا جزا بده، زیرا تنها تو از اسرار دل هر کسی آگاه هستی. ۴۰تا آنکه ایشان در تمام روزهای که به روی زمینی که تو به پدران شان بخشیده ای زنده باشند، از تو بترسند.
۴۱-۴۲به همین طریق اگر شخص بیگانه ای که از مردم اسرائیل نباشد و آوازۀ نام بزرگ ترا شنیده و از قدرت دست و معجزات تو خبر شده باشد و بیاید و رو بسوی این عبادتگاه دعا کند، ۴۳دعای او را از آسمان که جایگاه مقدس تو است قبول فرما و هر چه که از تو بخواهد به او ببخش تا همه مردم روی زمین مثل قوم اسرائیل نام ترا بشناسند و از تو بترسند و بدانند که این عبادتگاهی را که من آباد کرده ام بنام تو یاد می شود.
۴۴اگر قوم برگزیده ات را برای جنگ در مقابل دشمن به هر جائیکه بفرستی و آن ها رو بسوی این شهریکه تو برگزیده ای و این عبادتگاهی که به جهت اسم تو بنا کرده ام نموده دعا کنند، ۴۵آنگاه از آسمان دعای شان را اجابت فرما و حق ایشان را بجا آور.
۴۶اگر آن ها گناه کنند ـ زیرا انسان بی گناه و بی خطا نیست ـ و تو بر آن ها قهر شوی و آن ها را به دست دشمنان بسپاری و دشمنان آن ها را به یک کشور دور یا نزدیک ببرند، ۴۷اما اگر آن ها در کشوریکه اسیر هستند از کاری که کرده اند پشیمان شوند و توبه نموده از همانجا بحضور تو دعا و زاری کنند و بگویند: «ما گناه کرده ایم، کار ما خطا بوده است.» ۴۸اگر از دل و جان، در کشور دشمنان که آن ها را به اسارت برده اند، توبه کنند و رو بسوی این عبادتگاهی که من بنام تو ساخته ام بحضور تو دعا نمایند، ۴۹دعا و زاری شان را در آسمان که بارگاه کبریای تو است قبول فرما و آن ها را به مقصد شان نایل گردان. ۵۰و همه گناه و خطای شان را ببخش و از تقصیرات شان درگذر. بر آن ها رحم کن، ۵۱زیرا آن ها قوم برگزیدۀ تو و وارث تو هستند و تو آن ها را از مصر، از کورۀ سوزان آتش بیرون آوردی.
۵۲به زاری این بنده ات و قوم اسرائیل توجه فرما و به هر چه که از تو می خواهند گوش بده، ۵۳چونکه تو آن ها را از بین تمام اقوام روی زمین برگزیدی و وقتیکه اجداد ما را از کشور مصر بیرون آوردی بوسیلۀ خدمتگارت، موسی اعلان کردی که آن ها وارث تو باشند.»
۵۴پس از آنکه سلیمان از دعا و مناجات خود بدربار خداوند فارغ شد، از مقابل قربانگاه، جائیکه دست بدعا بسوی آسمان، زانو زده بود برخاست ۵۵و تمام مردم اسرائیل را با آواز بلند برای تمام قوم اسرائیل برکت طلبیده گفت: ۵۶«متبارک باد خداوندیکه مطابق وعدۀ خود به موسی، به قوم اسرائیل صلح و آرامش بخشید. ۵۷خداوند، خدای ما همان طوریکه با پدران ما بود همراه ما هم باشد. امیدوارم که ما را ترک نکند و از یاد نبرد. ۵۸دلهای ما را بخود مایل گرداند، بما کمک کند که در راه او قدم برداریم، احکام و فرایض او را که به اجداد ما داده بود بجا آوریم. ۵۹آرزو می کنم که خداوند این دعا و مناجات مرا همیشه بخاطر داشته باشد و از روی رحمت و کَرَم خود احتیاجات روزمرۀ این بنده و مردم اسرائیل را فراهم گرداند. ۶۰تا همۀ مردم روی زمین بدانند که خداوند، خدای برحق است بغیر از او خدای دیگری وجود ندارد. ۶۱دلهای تان با خداوند، خدای ما راست و کامل باشد. نظر به اوامر او رفتار کنید و احکام او را مثل امروز بجا آورید»
۶۲بعد پادشاه و همه کسانیکه با او بودند بحضور خداوند قربانی تقدیم کردند. ۶۳سلیمان بیست و دو هزار گاو و یکصد و بیست هزار گوسفند را بعنوان قربانی صلح بحضور خداوند اهداء نمود. به این ترتیب پادشاه و همۀ مردم اسرائیل عبادتگاه را وقف خداوند کردند. ۶۴چون قربانگاه برنجی گنجایش آنهمه قربانی های سوختنی و نذرهای آردی و چربی قربانی های صلح را نداشت، بنابران پادشاه در آن روز وسط حویلی پیشروی عبادتگاه خداوند را وقف اجرای آن مراسم کرد.
۶۵مراسم عید سایبانها در عبادتگاه تا چهارده روز ادامه داشت و گروه بزرگی از سرحد حمات تا وادی مصر بحضور خداوند، خدای ما حاضر بودند. ۶۶بعد از ختم مراسم پادشاه همۀ مردم را به خانه های شان فرستاد و همگی برای شاه دعا کردند و با دلهای شاد بخاطر خوبی هائیکه خداوند در حق بندۀ خود، داود و مردم اسرائیل کرده بود به خانه های خود برگشتند.