برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۱۲ (۳۰ دقیقه)
۱ وقتیکه فلسطینیها صندوق پیمان خدا را بهدست آوردند، آن را از اِبِنعِزِر به شهر اشدود بُردند. ۲ بعد آن را به بُتخانۀ داجون آوردند و در پهلوی بُت داجون قرار دادند. ۳ صبح روز دیگر، هنگامی که مردم اشدود به بُتخانه رفتند، دیدند که بُت داجون در مقابل صندوق پیمان خداوند رو به خاک افتاده بود. پس بُت داجون را برداشتند و آن را دوباره در جایش قرار دادند. ۴ اما فردای آن روز وقتیکه مردم صبح وقت از خواب بیدار شدند، دیدند که بُت داجون بار دیگر در مقابل صندوق پیمان خداوند رو به خاک افتاده است. سر و دو دست بُت داجون قطع شده، در قسمت پائین چوکات دروازه قرار داشت و فقط تن او باقی مانده بود. ۵ از همین خاطر است که تا به امروز کاهنان بُتخانۀ داجون و کسان دیگری که به آن بُتخانه داخل میشوند، در قسمت پائین چوکات دروازۀ معبد داجون پای خود را نمیگذارند.
۶ آنگاه دست خداوند بر ضد مردم اشدود بلند شد. خدا مردم شهر اشدود و اطراف و نواحی آن را مبتلا به دانۀ دُمَل ساخت. ۷ وقتی مردم متوجه شدند که چه بلایی بر سرشان آمده است، گفتند: «ما نمیتوانیم که صندوق خدای اسرائیل را بیشتر از این پیش خود نگهداریم، زیرا دست خدای اسرائیل بر ضد همۀ ما و خدای ما داجون بلند شده و ما را تحت فشار زیاد قرار داده است.» ۸ بنابران، مردم تمام حاکمان خود را برای مشوره جمع کردند و گفتند: «با صندوق خدای اسرائیل چه کنیم؟» حاکمان جواب دادند: «آن را به شهر جت میبریم.» پس صندوق پیمان خدای اسرائیل را به جت بُردند، ۹ ولی وقتیکه صندوق به جت رسید، دست خداوند بر ضد مردم آن شهر بود و ترس عظیم، مردم آنجا را فرا گرفت. خداوند، پیر و جوان آنجا را با مرض دُمَل مبتلا ساخت. ۱۰ بنابران آنها صندوق پیمان خدا را از آنجا به شهر عِقرون بُردند. به مجرد ورود صندوق پیمان به آنجا، مردم عِقرون فریاد برآوردند: «صندوق خدای اسرائیل را به اینجا آوردند تا ما و مردم ما را هلاک کند.» ۱۱ پس آنها تمام حاکمان فلسطینیها را یکجا جمع کرده گفتند: «صندوق خدای اسرائیل را دوباره بهجای خودش بفرستید تا ما و مردم ما از هلاکت نجات یابیم.» زیرا مرض دُمَل همه را دچار وحشت مرگبار ساخته و دست خدا بر ضد آنها بود. ۱۲ کسانی هم که زنده ماندند مبتلا به مرض دُمَل بودند و چنان درد میکشیدند که فریاد و فغانشان به آسمان رسیده بود.