کپی رایت ۲۰۲۴ - ۲۰۱۵ افغانی بائبل. تمامی حقوق محفوظ است
۱در همان روز پادشاه تمام دارائی و اموال هامان، دشمن یهودیان را به ملکه اِستَر بخشید. اِستَر به پادشاه گفت که مردخای از خویشاوندان او است. از آن ببعد مردخای اجازه یافت به حضور پادشاه برود. ۲پادشاه انگشتر خود را با مُهر سلطنتی که از هامان پس گرفته بود، از انگشت کشید و به مردخای داد. اِستَر اموال و دارائی هامان را به مردخای سپرد.
۳اِستَر برای بار دوم زیر پاهای پادشاه افتاد و با گریه و زاری از پادشاه درخواست کرد تا از نقشۀ شوم هامان اَجاجی علیه یهودیان جلوگیری کند. ۴پادشاه عصای طلایی خود را بطرف او دراز کرد، و او برخاست و گفت: ۵«اگر پادشاه صلاح می دانند و اگر من مورد لطف شان واقع شده ام، خواهش می کنم فرمانی صادر فرمایند تا از اجرای نقشۀ هامان پسر همداتای اَجاجی که برای نابودی یهودیان در تمام امپراطوری کشیده است، جلوگیری شود. ۶چطور می توانم شاهد مرگ و نابودی اقوام و خویشاوندان خود باشم؟» ۷خشایار شاه به ملکه اِستَر و مردخای یهودی گفت: «دیدید که من هامان را به خاطر توطئه اش علیه یهودیان به دار زدم و اموال و دارائی او را به اِستَر دادم. ۸اما فرمانی که به نام پادشاه و مهر سلطنتی صادر شده باشد، لغو شدنی نیست. در هر حال، شما می توانید هرچه بخواهید به یهودیان در همه جا بنویسید و شما همچنین می توانید حکم دیگری بنام من صادر کرده و با مُهر سلطنتی آنرا مختوم کنید.»
۹پس مردخای در روز بیست و سومِ ماهِ سوم، یعنی ماه سیوان منشی های پادشاه را احضار کرد و حکمی را که خودش نوشته بود، برای یهودیان، حاکمان، والیان و ماًمورین دولتی در تمام یکصد و بیست و هفت ولایت، از هندوستان تا حبشه، فرستاد. آن حکم به خط و زبان محلی هر ناحیه و همچنین به خط و زبان خود یهودیان نوشته شد. ۱۰مردخای فرمان را به اسم خشایار شاه نوشت و با انگشتر سلطنتی مُهر کرد و آن را بوسیله قاصدانی که بر سریع ترین اسپها سوار بودند، فرستاد.
۱۱طبق این فرمان یهودیان از جانب پادشاه اجازه داشتند در هر شهری برای دفاع از خود متحد شوند. اگر افراد مسلح از هر ملتی یا هر ناحیه ای بر یهودیان و زن و فرزند شان حمله نمایند، آن ها حق دارند دشمنان خود را بکشند و اموالشان را تصاحب کنند. ۱۲روزی که برای این کار تعیین شد، همان روزی بود که برای کشتار یهودیان در نظر گرفته شده بود، یعنی روز سیزدهم ماه آذر که دوازدهمین ماه سال باشد. ۱۳قرار بر این بود که این فرمان به صورت یک اعلامیه به اطلاع همه در تمام نواحی برسد تا یهودیان بتوانند برای انتقام از دشمنان خود در آن روز آماده باشند. ۱۴به فرمان پادشاه قاصدان سوار بر اسپ شدند و با سرعت تمام حرکت کردند. این فرمان در پایتخت، یعنی در شهر شوش نیز به اطلاع عموم رسانده شد.
۱۵مردخای در حالیکه لباس سلطنتی به رنگ سفید و آبی و چپن ارغوانی رنگی که از پارچۀ ظریف کتان دوخته شده بود بر تن و تاج طلای باشکوهی بر سر داشت، کاخ را ترک کرد. فریادهای خوشی مردم در تمام جاده های شهر شوش بلند بود. ۱۶یهودیان بخاطر این موفقیت احساس خوشی و آرامش می کردند. ۱۷در هر شهر و ولایتی که فرمان شاه می رسید، یهودیان با خوشی و سرور آن روز را جشن می گرفتند. در این موقع بسیاری از مردم از ترسِ یهودیان به دین آن ها گرویدند.