کپی رایت ۲۰۲۵ - ۲۰۱۵ افغانی بائبل. تمامی حقوق محفوظ است
۱ بعد از آن که ارمیا پیام خداوند، خدای آنها را کاملاً برای مردم بیان کرد، ۲ عَزَریا پسر هوشَعیا و یُوحانان پسر قاریح و دیگر اشخاص مغرور به ارمیا گفتند: «تو دروغ میگویی. خداوند، خدای ما، تو را نفرستاده است که ما را از رفتن به مصر منع کنی، ۳ بلکه باروک پسر نیریا تو را بر ضد ما تحریک کرده است تا ما در اینجا بمانیم و لشکر بابل ما را بکُشند و یا به بابل اسیر ببرند.» ۴ پس یُوحانان و رهبران لشکر و مردم از امر خداوند اطاعت نکردند و نخواستند که در سرزمین یهودا بمانند. ۵ بعد یُوحانان و همراهانش بازماندهگان مردم یهودا را با دیگر کسانی که در سرزمینهای مجاور رانده شده و سپس به یهودا برگشته بودند، با خود گرفته رهسپار مصر شدند. ۶ در این جمله مردان، زنان، کودکان، دختران پادشاه و همه کسانی که نِبوزَرادان، قوماندان قوای بابل، بهدست جَدَلیا سپرده بود، دیده میشدند. آنها ارمیا و باروک را هم با خود بُردند. ۷ به این ترتیب، آنها از امر خداوند اطاعت نکردند و به مصر رفتند و در شهر تَحفَنحیس وارد شدند.
۸ آنگاه در شهر تَحفَنحیس کلام خداوند بر ارمیا نازل شد و فرمود: ۹ «چند سنگ بزرگ را بگیر و آنها را در حضور مردم یهودا زیر سنگفرش راه ورودی قصر فرعون در تَحفَنحیس پنهان کن ۱۰ و به مردم بگو که من، خداوند قادر مطلق، خدای اسرائیل هستم. من بندۀ خود نِبوکدنصر، پادشاه بابل را به مصر میآورم. او تخت خود را بر سنگهایی که در اینجا پنهان کردهام، قرار میدهد و سایبان شاهانۀ خود را بالای آنها برپا میکند. ۱۱ او سرزمین مصر را ویران میسازد و کسانی را که محکوم به مرگاند میکُشد، آنهایی را که لایق اسارت هستند، اسیر میبرد و آن عدهیی را که باید با شمشیر کُشته شوند، به قتل میرساند. ۱۲ عبادتگاه خدایان مصر را آتش زده و بُتها را میسوزاند و یا به غنیمت میبرد. همانطور که یک چوپان لباس خود را از وجود شپشها پاک میکند، پادشاه بابل هم سرزمین مصر را پاک و خالی میکند و پیروزمندانه به وطن خود برمیگردد. ۱۳ ستونهای سنگی را در معبد آفتابپرستان میشکند و بُتخانهها را آتش میزند.»