۰:۰۰ / ۰:۰۰

کتاب مزامیر

مزمور هفتاد و هشتم

خدا و قوم برگزیدۀ او

(قصیده ای از آساف)

۱ای قوم من به تعلیمات من گوش دهید و به سخنان دهانم گوش فرا دهید. ۲دهان خود را به مَثَل ها باز خواهم کرد و چیزهای را شرح خواهم داد که از بنای عالم مخفی بوده است، ۳چیزهای که شنیده و دانسته ایم و پدران ما برای ما بیان کرده اند. ۴ما هم آن ها را از فرزندان ایشان پنهان نخواهیم کرد. ستایشات خداوند را و قدرت او و معجزات شگفت انگیزی را که او کرده است، برای نسل های آینده بیان می کنیم. ۵خداوند شهادتی در یعقوب برپا داشت و احکامی در اسرائیل وضع کرد و پدران ما را امر فرمود که آن ها را به فرزندان خود تعلیم دهند، ۶تا نسل آینده آن ها را بدانند و فرزندانی که در آینده متولد می گردند نیز برخاسته و آن ها را به فرزندان خود بیان نمایند. ۷و ایشان به خدا توکل نمایند و اعمال خدا را فراموش نکنند بلکه احکام او را اطاعت کنند. ۸تا مثل پدران خود نسل سرکش و فتنه انگیز نشوند که دل شان با خدا راست نبود و نه روح ایشان بسوی خدا وفادار.

۹مردم افرایم با وجودیکه با تیر و کمان مسلح بودند، در روز جنگ فرار کردند. ۱۰پیمان خدا را نگاه نداشتند و مطابق احکام او عمل نکردند. ۱۱کارهای خداوند را فراموش کردند و معجزاتی را که او به ایشان ظاهر کرده بود. ۱۲در برابر چشمان پدران شان در سرزمین مصر و صوعَن، کارهای شگفت انگیزی بعمل آورد. ۱۳آب بحر را دو شق کرده، ایشان را عبور داد و آبها را مانند دیوار برپا داشت. ۱۴در روز آن ها را در زیر سایۀ ابر و هنگام شب با نور آتش هدایت می نمود. ۱۵در بیابان صخره ها را بشگافت و آب فراوان، مثل آبی که از عمق ها به دست می آید، به آن ها فراهم نمود. ۱۶آب از صخره ها فوران کرد و مثل نهرها جاری شد. ۱۷با وجود همۀ اینها، بار دیگر نسبت به او گناه ورزیدند و در برابر خدای متعال در بیابان آشوب برپا کردند. ۱۸در دلهای خود خداوند را امتحان کردند، زیرا از او برای ارضای نفس خود غذا خواستند. ۱۹بر ضد خدا حرف می زدند و می گفتند: «آیا خدا می تواند در این بیابان سفره ای برای ما تهیه کند؟ ۲۰بلی، دیدیم که او صخره را زد و آبها روان شد و نهرها جاری گردید، پس آیا می تواند نان را نیز بدهد و گوشت برای قوم برگزیدۀ خود حاضر سازد؟»

۲۱وقتی خداوند این را شنید، غضبناک شد و آتش در یعقوب شعله ور شد و خشم بر اسرائیل افروخته گردید، ۲۲زیرا به خدا ایمان نداشته و به قدرت نجات بخش او اعتماد نکردند. ۲۳پس ابر ها را از بالا امر فرمود و دریچه های آسمان را گشود. ۲۴آنگاه «مَنّا» را بر ایشان بارانید تا بخورند و غلۀ آسمان را به ایشان بخشید. ۲۵مردمان از غذای فرشتگان خوردند و آذوقۀ فراوان داشتند. ۲۶باد شرقی را در آسمان وزانید و با قدرت خود باد جنوبی را آورد. ۲۷گوشت را برای شان مثل غبار فرستاد یعنی پرندگان را مانند ریگ دریا. ۲۸او آنرا در بین خیمه ها و اطراف اقامتگاه شان فرود آورد. ۲۹همگی خوردند و سیر شدند و آنچه که نفس شان آرزو داشت، به آن ها داده شد. ۳۰ایشان از طمع خود دست بردار نبوده و غذای دهن را هنوز فرو نبرده بودند، ۳۱که غضب خدا بر ایشان شعله ور گردیده، تنومندان شان را کشت و جوانان اسرائیل را هلاک ساخت.

۳۲با وجود این همه، آن ها دست از گناه نکشیدند و به معجزات او ایمان نیاوردند. ۳۳بنابران او کاری کرد که روزهای شان در بیهودگی گذشت و سال های شان در وحشت و ترس. ۳۴هنگامیکه عده ای از آنها را کشت، بقیه به خدا رو آورده، توبه نمودند و حضور او را طلبیدند. ۳۵آن ها به یاد آوردند که خدا صخرۀ ایشان و خدای متعال رهانندۀ ایشان است. ۳۶اما با دهان خود به او چاپلوسی کردند و با زبان خویش به او دروغ گفتند، ۳۷زیرا که دل ایشان با او راست نبود و به عهد وی وفادار نماندند. ۳۸اما او از روی رحمت خود گناه ایشان را بخشیده، آن ها را هلاک نساخت بلکه بارها از غضب خود برگشته و تمامیِ خشم خود را ظاهر نکرد. ۳۹و بیاد آورد که آن ها بشر هستند و مثل بادی که می وزد و بر نمی گردد.

۴۰آن ها به مراتب در بیابان در مقابل او سرکشی نمودند و در صحرا او را رنجانیدند. ۴۱بارها او را امتحان کردند و به قدوسِ اسرائیل بی حرمتی نمودند. ۴۲قدرت او را به خاطر نداشتند، روزی که ایشان را از دشمن رهانیده بود، ۴۳که چگونه نشانه های خود را در مصر ظاهر ساخت و معجزات خود را در دیار صوعَن. ۴۴دریاها و نهرهای شان را به خون تبدیل کرد، طوریکه آب برای نوشیدن نداشتند. ۴۵انواع حشرات نیشدار را فرستاد که آن ها را گزیدند و بقه ها که به آن ها آسیب رسانیدند. ۴۶کِشت و زراعت شان را بوسیلۀ کرمها تلف کرد. محصول زحمت شان را خوراک ملخ ها ساخت. ۴۷تاکستان ایشان را با ژاله خراب کرد و درختان انجیر شان را با ژاله های بزرگ. ۴۸رمه و گلۀ شان را به ژاله سپرد و مواشی شان را به شعله های برق. ۴۹آتش خشم خود را بر ایشان فرستاد، یعنی غضب و خشم شدید و مصیبت را با فرشتگان هلاکت. ۵۰غضب خود را جاری ساخت و جان ایشان را از موت نرهانید، بلکه به مرض کشندۀ وبا تسلیم نمود. ۵۱همۀ نخست زادگان مصریان را کشت و اولباری های قوّت ایشان را در خیمه های حام.

۵۲آنگاه قوم برگزیدۀ خود را مثل گوسفندان از مصر بیرون آورد و ایشان را در بیابان همچون گله ای رهنمایی نمود. ۵۳ایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند، اما بحر دشمنان شان را در کام خود فرو برد. ۵۴بعد ایشان را به سرزمین مقدس خود آورد، به این کوهی که با قدرت دست راست خود حاصل کرده بود. ۵۵امت ها را پیش روی ایشان بیرون راند و مُلک شان را با ریسمان تقسیم نموده و قبایل اسرائیل را در خیمه های ایشان ساکن گردانید. ۵۶لیکن آن ها بازهم خدای متعال را امتحان کردند، به او آشوب برپا کردند و شهادات او را نگاه نداشتند. ۵۷ایشان برگشته، مانند پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان نادرست، منحرف شدند. ۵۸با ساختن بتخانه ها در جاهای بلند خشم او را برافروختند و با پرستش بتهای خویش غیرت او را به هیجان آوردند. ۵۹چون خدا این را شنید، غضبناک گردید و از اسرائیل به شدت متنفر گردید. ۶۰پس خیمۀ شیلو را ترک نمود، آن خیمه ای که جای سکونت را که در میان آدمیان برپا ساخته بود. ۶۱به دشمنان موقع داد تا صندوق پیمان را که نشانۀ قدرت او بود، به اسیری برند و جلال خود را به دست ایشان سپرد. ۶۲قوم برگزیدۀ خود را به شمشیر تسلیم نمود و بر میراث خود غضبناک گردید. ۶۳جوانان آن ها را در آتش هلاک ساخت و دوشیزگان شان بی شوهر ماندند. ۶۴کاهنان شان با شمشیر بقتل رسیدند و بیوه های شان امکان عزاداری را نداشتند.

۶۵سرانجام خداوند مثل کسی که بیدار شده و مانند شخص نیرومندی که از باده سرخوش گردیده است، ۶۶دشمنان خود را به عقب راند و برای همیشه خجل و سرکوب ساخت. ۶۷خانوادۀ یوسف را رد کرد و قبیلۀ افرایم را نپذیرفت، ۶۸بلکه قبیلۀ یهودا و کوه سهیون را که دوست می داشت، برگزید. ۶۹او در آنجا عبادتگاه خود را مثل کوههای بلند و مثل زمین که استوار و همیشه پایدار است، بنا کرد. ۷۰بندۀ خود، داود را برگزید و او را از آغل های گوسفندان گرفت. ۷۱او را از عقب میش های شیری آورد تا قوم برگزیدۀ او یعقوب و میراث او اسرائیل را چوپانی کند. ۷۲پس داود ایشان را با صداقت دل چوپانی نمود و با مهارت دست هدایت کرد.