۰:۰۰ / ۰:۰۰

مکاشفه و الهام عیسای مسیح به یوحنای رسول

فصل شانزدهم

جام های خشم خدا

۱ آنگاه از خانۀ خدا صدای بلندی شنیدم و آن صدا به هفت فرشته گفت: «بروید و هفت جام خشم خدا را به زمین بریزید.»

۲ پس فرشتۀ اول رفت و جام خود را بر زمین ریخت و زخمهای زشت و دردناک بر بدن مردمی که نشانۀ حیوان وحشی را بر خود داشتند و به مجسمه اش سجده می کردند، نمایان شد.

۳ فرشتۀ دوم جام خود را به بحر ریخت و آب بحر به خونی مانند خون شخص مُرده مبدل شد و همۀ جانداران بحر مُردند.

۴ فرشتۀ سوم جام خود را بر دریاها و چشمه ها ریخت و آب آنها به خون مبدل گشت. ۵ آنگاه شنیدم که فرشتۀ نگهبان آبها چنین گفت:

«ای خدای پاک که از ازل بوده و تا به ابد هستی، تو در داوری هایت عادل هستی،

۶ زیرا به آنهایی که خون ایمانداران و پیامبران تو را ریخته اند، خون دادی که بنوشند، یعنی همان چیزی که مستحق آن بودند.»

۷ آنگاه شنیدم که از قربانگاه صدایی آمده گفت:

«ای خداوند، خدای قادر مطلق، چقدر راست و عادلانه است، داوری های تو!»

۸ فرشتۀ چهارم جام خود را بر آفتاب ریخت تا آفتاب با گرمای خود مردم را بسوزاند. ۹ مردم چنان از شدت گرمای آفتاب سوختند که به نام خدایی که اختیار چنین بلاها را در دست دارد، کفر می گفتند و حاضر نبودند از اعمال خود توبه نموده، عظمت خدا را ستایش نمایند.

۱۰ فرشتۀ پنجم جام خود را بر روی تخت حیوان وحشی ریخت و سلطنت او به تاریکی فرو رفت. مردم از درد زیاد، دندان به دندان می ساییدند ۱۱ و به خاطر دردها و زخمهای خود به خدای آسمان کفر می گفتند و از اعمال خود توبه نمی کردند.

۱۲ فرشتۀ ششم جام خود را بر دریای بزرگ فرات ریخت و آب آن دریا خشک شد تا راه برای آمدن پادشاهان مشرق زمین آماده گردد. ۱۳ آنگاه دیدم که از دهان اژدها، از دهان حیوان وحشی و از دهان آن پیامبر دروغین، سه روح پلید مانند سه بقه بیرون می آید. ۱۴ زیرا آنها همان ارواح شیطانی هستند که قدرت انجام نشانه های معجزه آمیز را نیز دارند. آنها به سراسر جهان می روند تا پادشاهان تمام دنیا را برای جنگ در آن روز بزرگ خدای قادر مطلق گرد هم بیاورند.

۱۵ عیسای مسیح می فرماید: «توجه کنید! آمدن من مانند آمدن دزد، غیر منتظره خواهد بود. خوشا به حال کسی که بیدار باشد و لباس خود را نگهدارد تا مبادا در پیش چشم همه برهنه راه برود و رسوا گردد!» ۱۶ آنگاه آن سه روح پلید، پادشاهان را در جایی که به عبرانی آرمَگِدون خوانده می شود، جمع کردند.

۱۷ آنگاه فرشتۀ هفتم جام خود را بر هوا ریخت و از خانۀ خدا و از تخت او صدای بلندی برآمد که گفت: «همه چیز تمام شد!» ۱۸ رعد و برق و صداهای ترسناک شنیده شد و زلزلۀ شدیدی رُخ داد که مانند آن زلزله در تاریخ بشر هرگز دیده نشده بود. ۱۹ شهر بزرگ بابل سه پاره شد و شهرهای دنیا ویران شدند. خدا بابل بزرگ را به یاد آورد و جامی را که از شراب آتشین خشم و غضب او پُر بود، به او نوشانید. ۲۰ جزیره ها همه ناپدید گشته و کوه ها نابود شدند. ۲۱ دانه های بزرگ ژاله به وزن چهل و پنج کیلوگرام از آسمان بر سر همه مردم بارید و آنها به خاطر آن به خدا کفر می گفتند، زیرا این بلا بسیار وحشتناک بود.