۰:۰۰ / ۰:۰۰
فصل بعدی

کتاب روت

فصل چهارم

ازدواج بوعز با روت

۱بوعز به دروازۀ شهر، جائی که مردم اجتماع می کردند، رفت. وقتی نزدیکترین خویشاوند اَلیمَلَک، یعنی همان شخص که بوعز از او نام برده بود، از آنجا گذشت، بوعز او را صدا کرد و به او گفت: «بیا و اینجا بنشین.» پس او آمد و در آنجا نشست. ۲بعد بوعز از ده نفر مشایخ شهر خواست که آن ها هم آنجا بنشینند. وقتی آن ها نشستند، ۳بوعز به خویشاوند خود گفت: «حالا که نعومی از موآب برگشته است می خواهد مزرعه ای را که متعلق به خاندان اَلیمَلَک می باشد، بفروشد. ۴من فکر می کنم که تو باید از این موضوع با خبر باشی. اگر تو آن را می خواهی اکنون در حضور این افراد آن را بخر. اما اگر تو آنرا نمی خواهی، بگو، چون حق خرید آن مزرعه اول با تو است و اگر تو نخواستی، بعد از آن من می توانم آنرا بخرم.» آن شخص گفت: «من آن مزرعه را می خرم.» ۵بوعز گفت: «خوب، اگر تو مزرعه را از نعومی می خری، پس سرپرستی روت، بیوۀ موابی پسر او نیز با تو خواهد بود تا آن مزرعه برای فرزندان آن شخص و خانواده اش باقی بماند.» ۶آن مرد در جواب گفت: «در آن صورت من از حق خود در خرید مزرعه صرفنظر می کنم، چون فرزندان من آنرا به ارث نخواهند برد. من ترجیح می دهم که از خرید آن خودداری کنم. تو آن را بخر.»

۷در آن ایام برای انجام یک معامله یا انتقال یک مُلک رسم بود که فروشنده کفش خود را از پای خود بکشد و آنرا به خریدار بدهد. به این ترتیب، قوم اسرائیل معامله را انجام شده می دانستند.

۸وقتی آن مرد به بوعز گفت: «تو آنرا بخر،» کفش خود را نیز از پای خود کشید و آنرا به بوعز داد. ۹آنگاه بوعز به مشایخ و تمام مردمی که در آن جا جمع شده بودند، گفت: «شما همه امروز شاهد هستید که من تمام مایمُلک اَلیمَلَک و پسرانش، کِلیون و مَحلُون را از نعومی خریده ام. ۱۰از آن مهمتر روت موابی، بیوۀ مَحلُون، نیز همسر من خواهد شد. به این ترتیب، دارائی آن شخص در خانوادۀ او حفظ می شود و نام او در بین خاندان و زادگاهش باقی می ماند. امروز شما همه شاهد این امر هستید.»

۱۱مشایخ قوم و سایر حاضران گفتند: «بلی، ما شاهدیم. خداوند همسرت را مانند راحیل و لیه بگرداند (اینها زنانی بودند که برای یعقوب فرزندان زیادی آوردند). خدا تو را در میان قبیلۀ افراته غنی و در شهر بیت لحم معروف نماید ۱۲و فرزندانی که خداوند بوسیلۀ این زن جوان به تو عطا می فرماید، خانوادۀ ترا مانند خاندان فارِز، فرزند یهودا و تامار بسازد.»

بوعز و فرزندان او

۱۳پس از آن بوعز روت را بعنوان همسر خویش به منزل برده خداوند او را برکت داد و او حامله گردید و پسری بدنیا آورد. ۱۴زنان شهر به نعومی گفتند: «خدا را سپاس باد! او امروز به تو نواسه ای عطا فرموده که حامی تو می باشد. خدا او را در بین تمام قوم اسرائیل بزرگ و مشهور بگرداند. ۱۵عروست ترا دوست دارد و برایت از هفت پسر بهتر است. اکنون برای تو نواسه ای بدنیا آورده که زندگی تازه ای به تو خواهد بخشید، و او عصای دوران پیری تو خواهد بود.» ۱۶نعومی آن طفل را در آغوش گرفت و از او پرستاری کرد.

۱۷زنانی که در همسایگی آن ها زندگی می کردند، طفل را عوبید نامیدند. آن ها به تمام مردم می گفتند: «نعومی دارای پسری شده است.»

۱۸‏-۲۲عوبید پدر یسی و یسی پدر داود بود. شجره نامۀ خانوادۀ فارِز تا داود به این شرح است: فارِز، حِزرون، رام، عمیناداب، نحشون، سَلمون، بوعز، عوبید، یسی و داود.

فصل بعدی

مطالب مرتبط

بخش دوم - ازدواج روت با بوعز

بخش دوم - ازدواج روت با بوعز (کلام خدا برای شما )
مهربانی روت زبانزد مردم شهر شده بود. خدا از مصیبت نعومی برکات عظیمی بوجود آورد. نعومی با سختیها دست به گریبان بود؛ اما به خدا اعتماد کرد و خداوند هم برکت داد. خدا حتا در غم‌ها و مصیبت‌ها می‌تواند برکت بدهد؛ در صورتیکه ما از خدا روی گردان نشویم.

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۱۷ (۳۰ دقیقه)

زندگی روت و سموئیل

زندگی روت و سموئیل (داستان های كتاب مقدس برای اطفال)
روت زنی است که کتاب مقدس او را یک زن مهم خطاب کرده است، به خاطرکه داود و عیسی مسیح از نسل او هستند. حنا زنی بود که پسری نداشت، او از خداوند خواست تا به او پسری عطا کند و به خداوند وعده کرد که پسرش در خانه خداوند خدمت خواهد کرد. خداوند به او پسری داد که نامش را سموئیل گذاشتند. وقتی سموئیل بزرگ شد در خیمه خداوند خدمت می‌کرد تا اینکه خداوند او را به حیث رهبر قوم اسرائیل برگزید.

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۲۲ (۳۰ دقیقه)

روت خدای نعومی را انتخاب می‌‌کند

روت خدای نعومی را انتخاب می‌‌کند (فریاد زن)
به اساس داستان روت و نعومی، خدا برای هریک ما پلان دارد. روت در یک سرزمین بیگانه (موآب) زندگی می‌‌‌‌کرد و مانند مادر شوهرش نعومی که از اسرائیل بود بیوه بود. روت بعداً تصمیم می‌‌‌‌گیرد تا با مادر شوهرش به اسرائیل برگردد با وجودیکه در اسرائیل خارجی به حساب می‌‌‌‌آمد. اما او خدای نعومی، خدای اسرائیل را دوست داشت. خداوند بعداً به روت جوان و بیوه یک شوهر مهربان و یک پسر عطا نمود. و این پسر پدر کلان پادشاه مشهور داود، و اجداد عیسی مسیح شد. بعضی اوقات خداوند اجازه می‌‌‌‌دهد چیزهایی در زندگی ما اتفاق بیافتد که ما شاید آنرا درک نکرده و یا دوست نداشته باشیم، اما خداوند می‌ خواهد که راه زندگی ما را به بهترین وجه آن تغییر دهد.

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۲۲ (۳۰ دقیقه)