کپی رایت ۲۰۲۵ - ۲۰۱۵ افغانی بائبل. تمامی حقوق محفوظ است
۱ ای لبنان، دروازههایت را باز کن
تا آتش درختهای سرو، تو را طعمۀ خود سازد.
۲ ای درختهای صنوبر گریه کنید،
زیرا درختهای سرو همه افتادهاند.
آن درختهای با شکوه تباه شدهاند!
ای درختهای بلوط منطقۀ باشان نوحه کنید،
زیرا جنگل عظیم از بین رفته است.
۳ به ناله و زاری چوپانان گوش بدهید،
زیرا که جلال آنها نابود شده است.
غُرش شیرها را بشنوید،
چونکه جنگلهای اُردن که لانۀ آنها بودند، نابود شدهاند.
۴ خداوند، خدایم به من فرمود: «رهبر قوم برگزیدۀ من شو که مانند گوسفندهایی هستند که به زودی ذبح میشوند. ۵ کسانی که گوسفندها را میخرند و میکُشند، مجرم شناخته نمیشوند. کسانی که آنها را میفروشند، میگویند: «خدا را شکر که ثروتمند شدیم.» حتی چوپانان خودشان هم بر آنها رحم نمیکنند.»
۶ خداوند میفرماید: «من دیگر بر مردم روی زمین رحم و شفقت نشان نمیدهم بلکه کاری میکنم که آنها بهدست همسایهگان و پادشاهان بیفتند. این پادشاهان، زمین را ویران میکنند و من مانع آنها نمیشوم.»
۷ من چوپان گوسفندهایی شدم که قرار بود ذبح شوند. آنگاه من دو عصا را در دست گرفتم. نام یکی را احسان و نام دیگری را اتحاد گذاشتم و به کار چوپانی شروع کردم. ۸ از سه چوپان دیگر که از من نفرت داشتند، بیزار شدم و در مدت یک ماه خود را از شر آنها آسوده ساختم. ۹ پس به گوسفندها گفتم: «بعد از این چوپان شما نمیشوم. کسی که مُردنی است، بگذار که بمیرد و آن که کُشته شدنی است، بگذار کُشته شود. کسانی هم که باقی میمانند، بگذار که گوشت یکدیگر را بخورند!» ۱۰ آنگاه عصای اول یعنی احسان را شکستم تا نشان بدهم که خداوند پیمانی را که با تمام قومها بسته بود، شکسته است. ۱۱ بنابران، پیمان مذکور در همان روز شکسته شد و تاجران گوسفندها، مرا تماشا میکردند و پی بُردند که مطابق کلام خدا رفتار نمودم. ۱۲ بعد به آنها گفتم: «حالا هرگاه مایلید مزد مرا بدهید و اگر نمیخواهید، آن را نگهدارید.» پس آنها سی سکۀ نقره به من دادند. ۱۳ خداوند به من فرمود: «آنها با این مبلغ ناچیزی که در نظر دارند، به تو ارزش زیاد قایل نشدهاند، پس آن سکهها را نزد کوزهگر بینداز!» پس من آن سی سکۀ نقره را گرفته در خانۀخداوند نزد کوزهگر انداختم. ۱۴ سپس عصای دوم، یعنی عصای اتحاد را شکستم تا نشان بدهم که اتحاد برادری بین یهودا و اسرائیل شکسته شده است.
۱۵ آنگاه خداوند به من فرمود: «برو این بار کار یک چوپانِ احمق را اجرا کن.
۱۶ این نشان میدهد که من در این سرزمین یک چوپان را تعیین میکنم اما او از آنهایی که محکوم به هلاکت شدهاند، مراقبت نمیکند. راهنمای گمشدهگان نمیشود، زخمیها را درمان نمیکند و به آنهایی که سالماند خوراک نمیدهد بلکه گوشت چاقترین گوسفندها را میخورد و سُمهایشان را قطع میکند.
۱۷ وای بر آن چوپان احمق که گله را ترک میکند!
شمشیر در بازو و چشم راست او فرومیرود،
بازویش خشک و چشمش کور میشود.»