بل څپرکۍ

کتاب اول سموئیل

فصل سی و یکم

مرگ شائول و پسرانش

(همچنین در اول تواریخ ۱۰: ۱ - ۱۲)

۱فلسطینی ها باز به جنگ اسرائیل رفتند. اسرائیل شکست خورده فرار کردند و در کوه جِلبوع همگی کشته شدند. ۲سپس فلسطینی ها به تعقیب شائول رفتند و پسرانش، یُوناتان، اَبِیناداب و مَلکیشوع را به قتل رساندند. ۳و بعد به سراغ شائول رفتند و تیراندازان او را محاصره نموده زخمی اش کردند. ۴آنگاه شائول به سلاح بردار خود گفت: «شمشیرت را بگیر و مرا بکش، مبادا به دست این بیگانگان بیفتم و شکنجه ام کنند.» اما سلاح بردارش از ترس نخواست آن کار را کند. پس شائول شمشیر خود را از غلاف کشید و بر آن افتاد. ۵چون سلاح بردار دید که شائول مرد، او هم شمشیر خود را کشید و بر آن افتاد و او هم مرد. ۶به این ترتیب، شائول، سه پسرش و سپاه او یکجا در یک روز مردند. ۷اسرائیلی های که در سمت دیگر دره و کسانیکه در آن طرف اُردن بودند، وقتی دیدند که سپاه اسرائیل فرار کردند و شائول و پسرانش کشته شده اند، شهرهای خود را ترک کرده گریختند. آنگاه فلسطینی ها آمدند شهرهای شان را اشغال کردند.

۸فردای آنروز فلسطینی ها برای برهنه کردن اجساد کشته شدگان آمدند. و جنازه های شائول و پسرانش را در کوه جِلبوع یافتند. ۹سر شائول را بریدند، اسلحه اش را گرفتند و مژدۀ مرگ شائول را به بتخانه ها و مردم خود در سراسر کشور رساندند. ۱۰اسلحۀ شائول را در معبد عَشتاروت قرار دادند و جسدش را بر دیوار شهر بیت شان آویختند. ۱۱چون مردم یابیش جِلعاد شنیدند که فلسطینی ها در حق شائول چه کرده اند، ۱۲جنگجویان شان تمام شب راه پیمودند تا به بیت شان رسیدند و اجساد شائول و پسرانش را از دیوار پائین کردند و آن ها را سوختاندند. ۱۳بعد استخوانهای شانرا گرفته در زیر درخت بلوط در یابیش دفن کردند و برای هفت روز روزه گرفتند.

بل څپرکۍ