۰:۰۰ / ۰:۰۰

کتاب پیدایش

فصل ششم

شرارت انسان

۱وقتی تعداد آدمیان در روی زمین زیاد شد و دختران متولد شدند، ۲پسران خدا دیدند که دختران آدمیان چقدر زیبا هستند. پس هر کدام را که دوست داشتند، به همسری خود گرفتند. ۳سپس خداوند فرمود: «روح من برای همیشه در انسان فانی باقی نمی ماند. از این ببعد، طول عمر او یکصد و بیست سال باشد.» ۴در آن ایام و بعد از آن، مردان قوی هیکلی از نسل دختران آدمیان و پسران خدا به وجود آمدند که دلاوران بزرگ و مشهوری در زمان قدیم شدند.

۵وقتی خداوند دید که چگونه تمام مردم روی زمین شریر شده اند و تمام افکار آن ها اندیشه های گناه آلود است، ۶از اینکه انسان را آفریده و در روی زمین گذاشته بود، پشیمان و بسیار غمگین شد. ۷پس فرمود: «من این مردم و چهارپایان و خزندگان و پرندگانی را که آفریده ام، نابود می کنم، زیرا از اینکه آن ها را آفریده ام، پشیمان هستم.» ۸اما خداوند از نوح راضی بود.

نوح

۹سرگذشت نوح از این قرار است: او در زمان خود یک مرد عادل و پرهیزگار بود و همیشه با خدا رابطۀ خاصی داشت. ۱۰نوح دارای سه پسر بود به نام های حام، سام و یافت. ۱۱اما تمام مردم در حضور خدا گناهکار بودند و ظلم و ستم همه جا را پُر کرده بود. ۱۲خدا دید که مردم زمین فاسد شده اند و همه راه فساد را پیش گرفته اند.

۱۳خدا به نوح فرمود: «تصمیم گرفته ام بشر را از بین ببرم. چون ظلم و فساد آن ها دنیا را پُر کرده است، بنابراین، من آن ها را با زمین نابود می کنم. ۱۴تو برای خود یک کشتی از چوب درخت سرو بساز که چندین اطاق داشته باشد. داخل و خارج آنرا با قیر بپوشان. ۱۵آنرا این طور بساز: طول آن یکصد و پنجاه متر، عرض آن بیست و پنج متر و بلندی آن پانزده متر. ۱۶کلکینی هم نزدیک سقف به اندازۀ پنجاه سانتی متر بساز و دروازۀ کشتی را در کنار آن قرار بده. کشتی را طوری بساز که دارای سه طبقه باشد. ۱۷من طوفان و باران شدید بر زمین می فرستم تا همۀ جانداران هلاک گردند و هر چه بر روی زمین است بمیرد. ۱۸اما با تو پیمان می بندم. تو به اتفاق پسران، همسر و عروس هایت به کشتی داخل می شوی. ۱۹‏-۲۰از تمام حیوانات یعنی پرندگان، چهارپایان و خزندگان یک جفت نر و ماده با خود به کشتی ببر، تا آن ها را زنده نگهداری. ۲۱از هر نوع غذا برای خود و برای آن ها با خود بردار.» ۲۲نوح هر چه خدا به او فرمود انجام داد.