چاپرښته ۲۰۲۴ - ۲۰۱۵ افغانی بائبل
۱عیسی بار دیگر به کنیسه رفت. در آنجا مردی حضور داشت، که دستش خشک شده بود. ۲پیروان فرقه فریسی مراقب بودند ببینند، آیا عیسی او را در روز سَبَت شفا می دهد تا تهمتی برضد او پیدا کنند. ۳عیسی به آن مرد دست خشک فرمود: «بیا در میان بایست.» ۴بعد به آن ها گفت: «آیا در روز سَبَت خوبی کردن رواست یا بدی کردن؟ نجات دادن یا کشتن؟» آن ها خاموش ماندند. ۵عیسی با خشم به آن ها نگاه کرد، زیرا از سنگدلی آن ها جگرخون بود و سپس به آن مرد فرمود: «دستت را دراز کن.» او دستش را دراز کرد و مانند اول سالم شد. ۶فریسی ها فوراً از آنجا خارج شدند تا با طرفداران هیرودیس برای از بین بردن عیسی نقشه بکشند.
۷عیسی با شاگردان خود به کنار دریا رفت. عدۀ زیادی بدنبال او می رفتند. این اشخاص از جلیل و یهودیه ۸و اورشلیم و ادومیه و از آن طرف دریای اُردن و از قسمت های صور و صیدون آمده بودند. این جمعیت انبوه شرح کارهای او را شنیده و به نزدش آمدند. ۹پس او به شاگردان خود گفت که کشتی ای برایش حاضر کنند تا از ازدحام مردم دور باشد. ۱۰چون آنقدر بیماران را شفا داده بود که همه بطرف او هجوم می آوردند تا او را لمس کنند. ۱۱همینطور ارواح ناپاک وقتی او را می دیدند، در پیش او به خاک می افتادند و با صدای بلند فریاد می کردند: «تو پسر خدا هستی!» ۱۲عیسی با تأکید به آن ها امر می کرد که این را به کسی نگویند.
۱۳بعد از آن عیسی به بالای کوهی رفت و اشخاصی را که می خواست پیش خود خواست و آن ها پیش او رفتند. ۱۴او دوازده نفر را تعیین کرد تا پیش او باشند و تا آن ها را برای اعلام پیام خود بفرستد ۱۵و قدرت بیرون کردن ارواح ناپاک را داشته باشند. ۱۶دوازده نفری که انتخاب کرد عبارتند از: شمعون که عیسی به او لقب پِترُس داد، ۱۷یعقوب پسر زَبدی و برادرش یوحنا که به آن ها لقب «بوانیرگس» یعنی «رعدآسا» داد. ۱۸و اندریاس و فیلیپُس و بَرتولما و متی و توما و یعقوب پسر حَلفی و تَدی و شمعون فدایی ۱۹و یهودای اسخریوطی که بعدها عیسی را تسلیم کرد.
۲۰عیسی به منزل رفت. بازهم جمعیت زیادی در آنجا جمع شد، بطوری که او و شاگردانش فرصت غذا خوردن نداشتند. ۲۱وقتی فامیل او این را شنیدند، آمدند تا او را با خود ببرند، چون بعضی می گفتند که او دیوانه شده است. ۲۲علمای دین هم که از اورشلیم آمده بودند، می گفتند: «او تحت فرمان بَعلزِبول است و ارواح ناپاک را به یاری رئیس ارواح ناپاک بیرون می کند.» ۲۳پس عیسی از مردم خواست که پیش بیایند و برای آن ها مَثَل هایی آورد و گفت: «شیطان چطور می تواند شیطان را بیرون کند؟ ۲۴اگر در مملکتی تفرقه باشد، آن مملکت نمی تواند دوام بیاورد ۲۵و اگر در خانواده ای تفرقه بیافتد، آن خانواده نمی تواند پایدار بماند. ۲۶اگر شیطان نیز مقابل شیطان قیام کند و در او تفرقه پیدا شود، دیگر نمی تواند دوام بیاورد و سلطنتش به پایان خواهد رسید. ۲۷همچنین هیچکس نمی تواند به خانۀ مرد زورآوری وارد شود و اموال او را غارت کند، مگر اینکه اول آن زورمند را ببندد و پس از آن خانه اش را غارت نماید. ۲۸بدانید هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شده باشد، قابل آمرزش است. ۲۹اما هرکه به روح القدس کفر بگوید تا ابد آمرزیده نخواهد شد ـ نه در این دنیا و نه در دنیای آینده.» ۳۰عیسی این مَثَل را آورد چون عده ای می گفتند: «او روح ناپاک دارد.»
۳۱مادر و برادران عیسی آمدند و بیرون ایستاده پیغام فرستادند که عیسی پیش آن ها برود. ۳۲جمعیت زیادی دور او نشسته بودند و به او خبر دادند که: «مادر و برادران تو بیرون ایستاده اند و تو را می خواهند.» ۳۳عیسی جواب داد: «مادر من کیست؟ برادران من کی هستند؟» ۳۴و به کسانی که دور او نشسته بودند نگاه کرده گفت: «اینها مادر و برادران من هستند. ۳۵چون هرکس ارادۀ خدا را انجام دهد برادر و خواهر و مادر من است.»