۰:۰۰ / ۰:۰۰

کتاب اعداد

فصل دوازدهم

مخالفت مریم و هارون با موسی

۱مریم و هارون موسی را بخاطری که با یک زن حبشی عروسی کرده بود سرزنش نمودند ۲و گفتند: «آیا خداوند تنها بوسیلۀ موسی سخن گفته است؟ آیا بوسیلۀ ما هم سخن نگفته است؟» و خداوند حرف آن ها را شنید. ۳(موسی متواضعترین شخص روی زمین بود.)

۴خداوند به آن ها فرمود که هر سه نفرِ شان فوراً در خیمۀ حضور خداوند حاضر شوند. پس هر سه آن ها بحضور خداوند رفتند. ۵آنگاه خداوند در یک ستون ابر نازل شد و در پیش دروازۀ خیمه ایستاد و فرمود: «هارون و مریم پیش بیایند.» و آن ها پیش رفتند. ۶خداوند فرمود: «حرف مرا بشنوید؛ اگر بخواهم با یک نبی حرف بزنم با او در رؤیا و خواب صحبت می کنم، ۷‏-۸اما چون موسی بندۀ وفادار من است و با کمال صداقت خدمت قوم برگزیدۀ مرا می کند، با او روبرو و آشکارا حرف می زنم نه با رمز. او تجلی مرا می بیند. پس چطور جرأت کردید و بندۀ من، موسی را سرزنش نمودید؟»

مریم به مرض جلدی مبتلا می شود

۹آنگاه شعلۀ خشم خداوند بر آن ها افروخته شد و آن ها را ترک کرد. ۱۰و وقتی که ابر از بالای خیمه برخاست، تمام بدن مریم از مرض بَرَص سفید شد. چون هارون مریم را به آن وضع دید، ۱۱به موسی گفت: «آقای من، ما را بخاطر این کار ما جزا مده؛ ما از روی حماقت گناه کردیم. ۱۲نگذار که مریم مثل طفلی شود که مرده بدنیا می آید و نیم بدنش پوسیده است.» ۱۳پس موسی بحضور خداوند زاری و دعا کرد و گفت: «خدایا، از دربار تو التجا می کنم که او را شفا بدهی.» ۱۴خداوند به موسی فرمود: «اگر پدرش بروی او تف می انداخت آیا برای هفت روز خجل نمی بود؟ پس برای هفت روز در بیرون اردوگاه تنها بماند و بعد از آن می تواند برگردد.» ۱۵بنابران مریم مدت هفت روز در بیرون اردوگاه بسر برد و قوم اسرائیل تا زمان بازگشت مریم از سفر دست کشیدند. ۱۶وقتی او برگشت، مردم از حزیروت کوچ کردند در بیابان فاران اردو زدند.