کتاب امثال سلیمان

فصل سی ام

سخنان آگور

۱سخنان و پیغام آگور، پسر یاقَه. وحی آن مرد به ایتیئیل یعنی به ایتیئیل و اُوکال.

۲من از هر آدم نادانتر هستم و شعور یک انسان را ندارم. ۳من هرگز حکمت را نیاموخته ام و دربارۀ خدا چیزی نمی دانم. ۴آن کیست که به آسمان صعود کرد و بر زمین فرود آمد؟ آن کیست که باد را در مشت خود جمع کرد و آبها را در جامۀ خود پیچید؟ آن کیست که حدود زمین را تعیین کرد؟ نام او چیست و پسرش چه نام دارد؟ اگر می دانی بگو.

۵خدا به وعدۀ خود وفا می کند. او مانند سپر از کسانی که بر او توکل دارند، حمایت می نماید. ۶به کلام او چیزی میفزا، مبادا ترا تنبیه کند و دروغگو شوی.

۷ای خدا، پیش از اینکه بمیرم، دو چیز از تو می خواهم: ۸زبان مرا از دروغ گفتن بازدار و مرا نه فقیر ساز و نه ثروتمند، بلکه خوراک مرا مطابق احتیاجم به من بده. ۹زیرا اگر ثروتمند شوم ممکن است ترا انکار کنم و بگویم: «خداوند کیست؟» و اگر نادار شوم، شاید دزدی کنم و نام ترا بیحرمت سازم.

۱۰هیچ وقت از کسی پیش آمرش بدگوئی نکن، مبادا ترا لعنت کند و مجرم شوی.

۱۱کسانی هستند که پدر و مادر خود را نفرین می کنند. ۱۲اشخاصی هستند که خود را پاک می دانند، در حالیکه آلوده به گناه می باشند. ۱۳بسا کسانی هستند که از چشمان شان کبر و غرور می بارد. ۱۴گروهی هستند که دندانهای خود را تیز می کنند تا بجان مردم فقیر و محتاج افتاده آن ها را ببلعند.

۱۵سه چیز است که مانند «جُوک» بده بده می گوید ولی سیر نمی شود، بلکه چهار چیز که نمی گوید کافی است: ۱۶دنیای مردگان، رَحِم نازا، زمین خشک و بی آب و آتش شعله ور.

۱۷کسی که پدر خود را مسخره و مادر خود را تحقیر کند، زاغها چشمانش را از کاسه بیرون می کنند و لاشخورها بدنش را می خورند.

۱۸سه چیز است که برای من بسیار عجیب است، بلکه چهار چیز که من آن ها را نمی فهمم: ۱۹پرواز عقاب در آسمان، خزیدن مار بر صخره، عبور کشتی از بحر، بوجود آمدن عشق بین زن و مرد.

۲۰زن بدکار زنا می کند و با بی شرمی می گوید: «گناهی نکرده ام.»

۲۱به سبب سه چیز زمین تکان می خورد و چهار چیز است که تاب تحمل آن ها را ندارد: ۲۲غلامی که به سلطنت می رسد، احمقی که سیر و توانگر شود، ۲۳زن بداخلاقی که شوهر کرده باشد و کنیزی که جای خانم خانه را می گیرد.

۲۴در زمین چهار چیز جسماً کوچک هستند، اما شعورِ بسیار دارند: ۲۵مورچه ها باوجودیکه ضعیف هستند، اما در تابستان برای زمستان خوراک ذخیره می کنند؛ ۲۶موشهای صحرائی با آنکه ناتوانند، اما در بین صخره ها برای خود لانه می سازند؛ ۲۷ملخها هر چند رهبری ندارند، ولی در دسته های منظم حرکت می کنند؛ ۲۸و چلپاسه ها که می توان آن ها را در دست گرفت، اما در قصرهای پادشاهان هم راه دارند.

۲۹سه چیز است که خوش خرام است، بلکه چهار چیز است که خوش قدم می باشد: ۳۰شیر که پادشاه حیوانات است و از هیچ چیزی نمی ترسد، ۳۱طاؤس، بز نر، و پادشاهی که سپاهیانش همراه او هستند.

۳۲اگر از روی حماقت مغرور شده و نقشه های پلید کشیده ای، از این کارهایت دست بکش. ۳۳از جک زدن شیر مسکه به دست می آید، از ضربه زدن به بینی خون جاری می شود و از برانگیختن خشم نزاع برپا می گردد.