۰:۰۰ / ۰:۰۰

کتاب مزامیر

مزمور سی و پنجم

دعا برای کمک

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، با دشمنان من دشمنی نما و جنگ کن با کسانی که با من می جنگند. ۲سپر و زره را بگیر و برای کمک من برخیز. ۳نیزه و شمشیر را بر ضد تعقیب کنندگانم بلند کن و مرا از نجات جانم مطمئن ساز. ۴آنانی که قصد جان مرا دارند، شرمنده و رسوا شوند و کسانی که بدخواه من هستند، شکست خورده و خجل گردند. ۵مثل کاه در برابر باد باشند و فرشتۀ خداوند آن ها را براند. ۶راه شان تاریک و لغزنده گردد و فرشتۀ خداوند در تعقیب شان باشد. ۷زیرا دام خود را بی سبب برای من گسترده و برای جان من بی جهت چاه کنده اند. ۸پس بلای ناگهانی بر سر شان بیاید و به دامی که برای من نهاده اند، خود شان گرفتار شوند و هلاک گردند.

۹آنگاه جان من در خداوند شادمانی می کند و بخاطر نجاتی که او می دهد خوشحال می گردد. ۱۰با تمام وجودم می گویم: «ای خداوند، کیست مانند تو که شخص ضعیف را از دست زورمندان برهاند و مسکین و بینوا را از دست تاراجگران؟»

۱۱شاهدان بی رحم بر ضد من برخاسته و مرا به کاری که نکرده ام متهم می سازند. ۱۲در مقابل نیکی هایم به من بدی می کنند و جان مرا می رنجانند. ۱۳و اما من، وقتی آن ها بیمار بودند لباس ماتم پوشیدم، جان خود را با روزه رنج دادم و برای شان دعا و زاری نمودم. ۱۴مانند کسی که برای یک دوست و برادر خود غصه کند و یا مانند کسی که در غم مادر خود نوحه کند، برای شان ماتم گرفتم. ۱۵اما وقتی که من در زحمت افتادم، آن ها شاد و خندان دَورم جمع شدند و همچون آدم های پست مرا مسخره کردند و حتی آنانی که نمی شناختم از بدرفتاری با من دست بر نداشتند. ۱۶مثل بدکارانی در ضیافت ریاکارانۀ شان، دندانهای خود را جهت من بهم می سائیدند.

۱۷ای خداوند، تا به کی نظاره گر خواهی بود؟ جانم را از شر آن ها خلاص کن و یگانۀ مرا از دست شیران درنده. ۱۸آنگاه در میان جماعت بزرگ ترا ستایش نموده و در جمع مردم ترا سپاس خواهم گفت. ۱۹نگذار آنانی که بی جهت دشمن من اند، بر من سرافرازی نمایند و آنانی که بی سبب از من متنفرند مسخره ام کنند. ۲۰زیرا سخن آن ها با من از روی صلح نیست و با سخنان ریاکارانه بر ضد کسانی که عاجز و آرامند توطئه می چینند. ۲۱آن ها مرا متهم ساخته می گویند: «ها ها، ما به چشم خود دیدیم»

۲۲ای خداوند، تو از همه چیز آگاهی، پس سکوت مفرما. ای خداوند از من دور مباش. ۲۳ای خداوند و ای خدای من، برخیز و از من دفاع کن و به داد من برس. ۲۴ای خداوند، خدای من، موافق عدالت خود در مورد من داوری کن و نگذار که بر من سرافرازی کنند. ۲۵مگذار که آن ها در دل خود بگویند: «ما به آرزوی خود رسیدیم و او را برباد کردیم.» ۲۶آنانی که از بدبختی من شادند، شرمنده و خوار شوند و کسانی که بر من سرافرازی می کنند، سرافگنده و رسوا گردند. ۲۷اما آنانی که خواهان حق من هستند شادمان و خوشحال گردیده و پیوسته بگویند: «خداوند بزرگ است که خواستار سلامتی و سعادت خدمتگزار خود می باشد» ۲۸آنگاه زبان من عدالت تو را بیان می کند و ستایش تو را تمامیِ روز.