۰:۰۰ / ۰:۰۰

مکاشفه و الهام عیسای مسیح به یوحنای رسول

فصل یازدهم

دو شاهد خدا

۱ به من یک چوب دراز دادند که مانند چوب اندازه گیری بود و گفتند: «برو خانۀ خدا و قربانگاه را اندازه بگیر و تعداد پرستش کننده گان آن را حساب کن، ۲ ولی با آن حویلی که بیرون خانۀ خداست کاری نداشته باش و آن را اندازه نگیر، زیرا به ملتهای غیر یهود داده شده است و آنها برای چهل و دو ماه شهر مقدس را پایمال خواهند کرد. ۳ آنگاه من به دو شاهد خود قدرت خواهم داد که با لباس ماتم در تمام آن یکهزار و دو صد و شصت روز نبوت کنند.»

۴ این دو شاهد که همچنان به نام دو درخت زیتون و دو چراغدان نیز نامیده شده اند، کسانی هستند که در حضور خداوندِ زمین ایستاده می شوند. ۵ اگر کسی بخواهد به آنها آزاری برساند، از دهان آنها آتشی بیرون می آید که دشمنان شان را می سوزاند و از بین می برد. به این ترتیب هر کسی به آنها آزار برساند، کُشته می شود. ۶ این دو شاهد، صلاحیت بستن آسمان را دارند تا در ایام نبوت شان باران نبارد و قادر هستند که چشمه های آب را به خون تبدیل کنند و هر زمانی که بخواهند، زمین را دچار بلا سازند.

۷ چون شهادت آنها به پایان برسد، آن حیوان وحشی که از چاه بی انتها بیرون می آید، بر ضد آنها خواهد جنگید. آن حیوان وحشی آنها را شکست داده و به قتل خواهد رساند. ۸ اجساد آن دو در جادۀ عمومی آن شهر بزرگ که به خاطر کارهای زشت مردم شان به نام سُدوم یا مصر نیز یاد می شد، گذاشته خواهند شد؛ همان جایی که سَروَر ما عیسای مسیح در آنجا به صلیب کشیده شده بود. ۹ مردم از همه قومها و قبیله ها و زبانها و ملتها به سوی اجساد آنها خواهند دید و تا سه و نیم شبانه روز نخواهند گذاشت که آنها دفن شوند. ۱۰ و کسانی که بر روی زمین زندگی می کنند، خوشحالی خواهند کرد، جشن برپا خواهند داشت و به یکدیگر تحفه خواهند داد، زیرا این دو پیامبر ساکنان زمین را به عذاب ساخته بودند. ۱۱ پس از سه و نیم روز، نفسِ حیات از جانب خدا در آنها داخل شد و آنها بر پای خود ایستاده شدند. از دیدن آنها مردم بسیار ترسیدند و به وحشت افتادند. ۱۲ آنگاه صدای بلندی از آسمان شنیدند که خطاب به آنها گفت: «به اینجا بالا بیایید!» و آنها پیش چشم دشمنان شان با ابرها به آسمان بالا رفتند. ۱۳ در همان لحظه زلزلۀ شدیدی رُخ داد و ده فیصد شهر فرو ریخت و هفت هزار نفر در آن زلزله کُشته شدند. آنهایی که زنده ماندند، به وحشت افتادند و خدای آسمان را تمجید کردند.

۱۴ بلای دوم به پایان رسید و متوجه شدم که بلای سوم به زودی می رسد.

شیپور هفتم

۱۵ آنگاه فرشتۀ هفتم شیپور خود را به صدا درآورد و صداهای بلندی از آسمان شنیده می شد که می گفتند: «فرمانروایی این جهان به خداوند ما و مسیح او رسیده است و او تا به ابد سلطنت خواهد کرد.» ۱۶ و آن بیست و چهار بزرگان که بر جایگاه های خود پیش تخت خدا نشسته بودند، روی بر زمین افتاده، خدا را پرستش کردند.

۱۷ آنها می گفتند:

«حمد و ثنا به تو ای خداوند، خدای قادر مطلق که هستی و بودی.

زیرا که قدرت عظیم خود را به دست گرفته

و سلطنت را آغاز کرده ای.

۱۸ ملتها خشمگین شدند،

اما روز خشم تو فرا رسیده است.

پس زمان داوری بر مُرده گان نیز رسیده است،

و اکنون زمان آن رسیده است که خدمتگاران تو یعنی پیامبران،

ایمانداران و همه کسانی که از نام تو می ترسند،

چه مردم عادی و چه قدرتمند، اجر و پاداش خود را بیابند.

پس اکنون زمان آن رسیده است که همه کسانی که زمین را به نابودی کشانیده اند، نابود گردند.»

۱۹ آنگاه خانۀ خدا در آسمان باز شد و در داخل آن، صندوق عهد خدا دیده شد. ناگهان رعد و برق و زلزله پدید آمد، صداهای ترسناکی شنیده شد و ژالۀ شدید بارید.