۰:۰۰ / ۰:۰۰

مکاشفه یوحنای رسول

فصل چهاردهم

سرود مقدسین

۱آنگاه نگاه کردم و بره را بر فراز کوه سهیون ایستاده دیدم. همراه او یکصد و چهل و چهار هزار نفر بودند که نام او و نام پدرش بر پیشانی آن ها نوشته بود. ۲از آسمان صدایی شنیدم، که مانند صدای آبشار و غرش شدید رعد و صدای سرود چنگ نوازانی بود که چنگ های خود را می نواختند. ۳آن ها در برابر تخت و در حضور چهار حیوان و پیران سرود تازه ای می سرائیدند. آن سرود را هیچ کس نمی توانست بیاموزد، مگر آن یکصد و چهل و چهار هزار نفر که از تمام دنیا خریده و آزاد شده بودند. ۴اینها مردمانی هستند که خود را با زنان نیالوده اند و از روابط زناشویی امتناع کرده اند و هرجا که بره می رود، به دنبال او می روند. آن ها برای خدا و بره به عنوان اولین نمونه از میان انسانها خریداری و آزاد گشته اند. ۵هیچ دروغی در لب های ایشان یافت نشد و بی نقص و بی عیب هستند.

سه فرشته

۶آنگاه در وسط آسمان فرشتۀ دیگری را به حال پرواز دیدم که یک مژدۀ ابدی به ساکنان زمین، یعنی به همۀ ملتها و قبایل و زبانها و امتها می رسانید. ۷او با صدایی بلند فریاد می زد: «از خدا بترسید و او را حمد گوئید، زیرا که ساعت داوری او آمده است. او را که آسمان و زمین و بحر و چشمه های آب را آفرید، پرستش نمائید.»

۸آنگاه فرشتۀ دیگر، یعنی فرشتۀ دوم ظاهر گشت و فریاد برآورد: «بابِل بزرگ ـ آن زنی که تمام ملتها را مجبور کرده است از شراب شهوت و زناکاری او بنوشند ـ نابود شد.»

۹فرشتۀ سوم آمد و با صدای بلندی فریاد زده گفت: «هر آن کس که حیوان وحشی و پیکرۀ او را پرستش نماید و نشانۀ او را بر پیشانی و یا دست خود بگیرد، ۱۰شراب غضب خدا را خواهد نوشید. یعنی شرابی که رقیق نگشته در جام خشم او ریخته می شود، آن ها در برابر فرشتگان مقدس و در برابر بره در شعله های آتش و گوگرد عذاب خواهند دید. ۱۱دود آتشی که آن ها را عذاب می دهد تا به ابد بلند خواهد بود و برای آنانی که حیوان وحشی و پیکره اش را پرستش می کنند، و یا نشان او را دریافت می دارند، نه در روز سلامتی است و نه در شب.» ۱۲بردباری مقدسینی که احکام خدا را حفظ می کنند و به عیسی وفادار هستند، به این حقیقت بستگی دارد.

۱۳صدایی از آسمان شنیدم که می گفت: «این را بنویس: خوشا به حال کسانی که از این پس در خداوند می میرند و روح خدا می گوید بلی، آنها از زحمات خویش راحت خواهند شد، زیرا اعمال نیک شان با آن ها خواهد بود.»

درو محصول زمین

۱۴آنگاه همچنانکه من می نگریستم، ابر سفیدی ظاهر شد و بر آن ابر کسی مانند پسر انسان نشسته بود که تاجی طلایی بر سر، و داسی تیز در دست داشت. ۱۵فرشتۀ دیگری از عبادتگاه بیرون آمد و با صدای بلند خطاب به آن کس که روی ابر نشسته بود گفت: «داس خود را بردار و درو کن، زیرا موسم درو رسیده و محصولِ زمین کاملاً آماده است.» ۱۶پس آن کس که روی ابر نشسته بود، داس خویش را به کار بُرد و محصولِ زمین درو شد. ۱۷بعد فرشتۀ دیگری از عبادتگاه در آسمان بیرون آمد. او نیز داس تیزی در دست داشت. ۱۸سپس از قربانگاه نیز فرشتۀ دیگری که حافظ آتشِ قربانگاه بود، آمد و به صاحب داسِ تیز فریاد زده گفت: «داس تیز خود را به کار ببر و انگورهای تاکستان این دنیا را بچین. زیرا خوشه های آن رسیده است.» ۱۹پس آن فرشته داس خود را به کار بُرد و انگورهای تاکستان این دنیا را چید و آن ها را در چرخُشتِ بزرگ غضب خدا ریخت. ۲۰انگورها را در آن چرخُشت که در خارج شهر بود، زیر پاها کوبیدند و سیلابی از خون جاری شد که به اندازۀ چهل فرسنگ (احتمالاً برابر با سیصد کیلومتر) و به بلندی افسار اسپان بود.