Radio programme mainly about v7 (30min)
۱ وقتی سموئیل به سن پیری رسید، پسران خود را به عنوان داوران بر مردم اسرائیل مقرر کرد. ۲ نام پسر اول او یوئیل بود و پسر دوم او اَبیاه نام داشت. آنها در شهر بیرشِبع داوری میکردند. ۳ مگر پسران سموئیل به راه پدر خود نرفتند. آنها برای منفعت شخصی خود منحرف شده، رشوت میگرفتند و عدالت را پایمال مینمودند.
۴ پس همه ریشسفیدان قوم یکجا شده پیش سموئیل به شهر رامه رفتند ۵ و به او گفتند: «ببین، خودت پیر شدهای و پسرانت هم به راه تو نمیروند. بنابران، ما میخواهیم که مانند قومهای دیگر یک پادشاه داشته باشیم تا بر ما حکومت کند.» ۶ سموئیل از این حرف آنها که گفتند: «ما یک پادشاه میخواهیم تا بر ما حکومت کند.» بسیار متأثر شد، بنابران، به حضور خداوند دعا کرده از او مشورت خواست. ۷ خداوند به سموئیل فرمود: «برو، هرچه میگویند قبول کن. آنها ترا رد نکردهاند، بلکه مرا رد کردهاند و نمیخواهند که پادشاه آنها باشم. ۸ از همان روزی که آنها را از کشور مصر خارج کردم، همیشه سرکشی کردهاند و پیرو خدایان دیگر بودهاند. حالا با تو هم همان رفتار را میکنند. ۹ پس برو و خواهش آنها را بجا آور اما با تأکید به آنها هُشدار بده و آنها را از رفتار و شخصیت پادشاهی که بر آنها حکومت خواهد کرد، آگاه بساز.»
۱۰ سموئیل آنچه را که خداوند فرموده بود به کسانی که از او پادشاه میخواستند، بیان کرد و گفت: ۱۱ «طرز حکومت پادشاهتان به این ترتیب میباشد: او پسران شما را به خدمت خواهد گرفت، بعضی را به حیث عسکر، بعضی را به عنوان سوارکار گادیهای جنگی میگمارد و بعضی را نیز انتخاب میکند تا پیشاپیش گادیهای او بدوند. ۱۲ صاحبمنصبان نظامی را به رتبههای مختلف مقرر میکند تا لشکر او را در جنگ رهبری نمایند. بعضی از پسران شما را مجبور خواهد کرد که زمینهای او را قلبه نموده و محصولات او را درو کنند و تجهیزات نظامی و پرزهجات گادیهای او را بسازند. ۱۳ دخترانتان را برای عطرسازی، آشپزی و نانپزی میبرد. ۱۴ بهترین زمینهای زراعتی، باغهای انگور و زیتون شما را گرفته به خدمتگاران خود میبخشد. ۱۵ ده فیصد محصولات غله و تاکستانتان را به مأمورین و خادمین خود میدهد. ۱۶ غلامان، کنیزان، بهترین حیوانات گله و خرهای شما را برای کارهای شخصی خود میگیرد. ۱۷ ده فیصد رمۀ شما را هم گرفته و خود شما نیز غلام او خواهید شد. ۱۸ در آن روز از دست پادشاهی که برای خود انتخاب کردهاید، شکایت و فریاد خواهید کرد اما خداوند در آن روز به دادتان نخواهد رسید.»
۱۹ اما قوم سخن سموئیل را رد کردند و گفتند: «ما یک پادشاه میخواهیم، ۲۰ تا مانند قومهای دیگر باشیم و پادشاه بر ما سلطنت کند و در هنگام جنگ ما را رهبری کند.» ۲۱ وقتی سموئیل سخنان آنها را شنید همه را به حضور خداوند عرض کرد. ۲۲ خداوند به سموئیل فرمود: «هرچه مردم میخواهند بکن. برو برایشان پادشاهی انتخاب نما.» سموئیل موافقت نموده و به مردم اسرائیل گفت: «هر کس به شهر خود برگردد.»