Radio programme about v6-11 (28min)
۱ تِیوفیلوس عزیز! من در کتاب اول خود دربارهٔ همه کارها و درسهای عیسای مسیح نوشتم. یعنی از همان روزی که عیسای مسیح کار را آغاز کرد ۲تا به روزی که رهنمایی های لازم را به رسولان برگزیدۀ خود به وسیلۀ روح مقدس سپرد و به آسمان بُرده شد. ۳عیسی پس از مرگ، بارها خود را به آنها نشان داد تا ثابت شود که او زنده است. او مدت چهل روز، چندین بار به ایشان ظاهر شد و دربارهٔ پادشاهی خدا با آنها صحبت کرد. ۴ زمانی که عیسی در بین آنها بود، به پیروان خود امر کرد: « اورشلیم را ترک نکنید بلکه در انتظار آن وعدۀ پدر، که در بارۀ آن به شما گفته بودم، باشید. ۵ یحیی میداد اما پس از چند روز شما با روح مقدس تعمید خواهید یافت.»
۶وقتی رسولان دَور هم آمدند، از عیسی پرسیدند: «سَروَرا، آیا در همین وقت پادشاهی را دوباره به اسراییل بازمیگردانی؟» ۷او جواب داد: «شما نیاز ندارید که تاریخ و زمانهایی را که پدر در اختیار خود نگهداشته است، بدانید. ۸ اما وقتی روح مقدس بر شما نازل گردد، شما قدرت خواهید یافت که در اورشلیم، تمام یهودیه و سامره و تا دورترین جاهای دنیا شاهدان من باشید.» ۹ همین که عیسی این را گفت، در حالی که همه میدیدند به آسمان بُرده شد و ابری او را از نظر آنها ناپدید ساخت.
۱۰هنگامی که عیسی میرفت و چشمان آنها هنوز به آسمان دوخته شده بود، ناگهان دو مرد سفید پوش در کنار شان ایستاده، ۱۱گفتند: «ای مردان جلیلی، چرا این جا ایستاده اید و به آسمان می بینید؟ همین گونه که عیسی از پیش شما به آسمان بالا بُرده شد، دوباره باز خواهد گشت.»
۱۲پس رسولان به اورشلیم بازگشتند که فاصلۀ آن از کوه زیتون تا به اورشلیم به اندازۀ یک کیلومتر است. ۱۳ همین که به شهر رسیدند به بالاخانه یی که محل اقامت آنها بود، رفتند. پِترُس و یوحنا، یعقوب و اندریاس، فیلیپُس و توما، بارتولما و متی، یعقوب پسر حَلفی و شمعون فدایی و یهودا پسر یعقوب، در آنجا بودند. ۱۴همۀ آنها با زنان و مریم مادر عیسی و برادران او پیوسته برای دعا دَور هم جمع میشدند.
۱۵در همان روزها، پِترُس در میان ایمانداران که تعداد آنها نزدیک به یکصد و بیست نفر بود، ایستاد و گفت: ۱۶«ای عزیزان! کلام خدا که به رهنمایی روح مقدس از زبان داوود دربارهٔ یهودا، سردستۀ دستگیر کننده گان عیسی پیشگویی شده بود، به وقوع پیوست. ۱۷یهودا یکی از ما و در خدمت با ما شریک بود. ۱۸ او با پولی که به خاطر کار شیطانی خود دریافت کرد، یک قطعه زمین خرید و در همان جا مُرد، شکمش پاره شد و تمام روده هایش بیرون برآمد. ۱۹همه مردم که در اورشلیم زنده گی میکردند، در این باره شنیدند و آن زمین را به زبان خود شان حَقَل دَما یعنی زمین خون نامیدند. ۲۰ در کتاب مزمور نوشته شده است:
«خانۀ او ویران باد، دیگر هیچ کس در آن زنده گی نکند.»
و همچنان نوشته شده است:
«مقامش به دیگری تعلق گیرد.»
۲۱ بنابرین، یک نفر از میان کسانی که همیشه در مدتی که سَروَر ما عیسی با ما نشست و برخاست داشت، ۲۲و از روز تعمید او به دست یحیی تا روزی که عیسی از میان ما به آسمان بُرده شد، با ما بوده باشد، باید به عنوان شاهد زنده شدن عیسی به جمع ما یکجا شود.»
۲۳آنگاه نام دو نفر، یکی یوسف معروف به بَرسابا که لقب یوستوس هم داشت و دیگری مَتیاس را پیشنهاد کردند. ۲۴پس آنها چنین دعا کردند: «ای خداوند! تو که از قلب همه انسانها آگاه هستی، به ما نشان بده که کدام یک از این دو را تو انتخاب کرده ای ۲۵تا جانشین یهودا شود چون او خدمت و رسالت خود را از دست داد و به جایی رفت که مستحق آن بود.» ۲۶پس بین دو نفر قرعه انداختند و قرعه به نام مَتیاس برآمد و به این ترتیب او در جمع آن یازده رسول شامل شد.