Copyright © 2015-2025 Afghan Bibles. All rights reserved
محبوبه
۱ شب هنگام در بستر خود،
او را که محبوب جانم است،
در عالم خواب جستجو کردم،
به دنبال او گشتم، ولی او را نیافتم.
۲ برخاستم و در کوچهها و میدانهای شهر به سراغش رفتم،
بازهم نتوانستم محبوب جانم را پیدا کنم.
۳ نگهبانان شهر مرا دیدند و من از آنها پرسیدم:
«آیا آن کسی را که محبوب جانم است دیدهاید؟»
۴ هنوز از آنها چندان دور نشده بودم که محبوب جانم را یافتم.
او را محکم گرفتم و نگذاشتم که برود.
سپس او را به خانۀ مادرم بُردم،
در همان اتاقی که به من حامله شد.
۵ ای دختران اورشلیم،
شما را به غزالها و آهوهای صحرا قسم میدهم
که محبت را تا خودش نخواهد، بیدار نکنید
و آسایش او را برهم نزنید!
محبوبه
۶ این چیست که مانند گرد و خاک یک کاروان از بیابان برمیخیزد
و فضا را با بوی مُر و عطرهای تاجران خوشبو ساخته است؟
۷ ببینید، این تخت روان سلیمان است
که با شصت نفر از نیرومندترین مردان اسرائیل میآید.
۸ همۀ آنها جنگآوران آزموده
و با شمشیر مسلح هستند.
هر یک شمشیری به کمر بسته است
تا در برابر حملۀ شبانه آماده باشد.
۹ تخت روان سلیمان پادشاه از چوب لبنان ساخته شده است.
۱۰ ستونهایش از نقره و سقفش از طلاست.
چوکیاش با پارچۀ ارغوانی
که دختران اورشلیم آن را با عشق و محبت بافتهاند،
پوش شده است.
۱۱ ای دختران اورشلیم، بیرون بیایید
و سلیمان پادشاه را ببینید.
او را با تاجی که مادرش در روز خوش عروسیاش
بر سر او نهاد، تماشا کنید.