۰:۰۰ / ۰:۰۰

کتاب اول پادشاهان

فصل سوم

سلیمان از خداوند دانش و حکمت می طلبد

(همچنین در دوم تواریخ ۱: ۳ - ۱۲)

۱سلیمان معاهده ای با فرعون، پادشاه مصر امضاء کرد و با دختر او عروسی نمود و عروس خود را به شهر داود آورد تا بنای قصر خود و عبادتگاه خداوند را تمام کند و دیوارهای اطراف اورشلیم را بسازد. ۲چون تا آن زمان هنوز عبادتگاهی آباد نشده بود مردم اسرائیل در تپه ها قربانی می کردند.

۳سلیمان خداوند را دوست داشت و مطابق هدایات پدر خود، داود رفتار می کرد، ولی او هم قربانی ها و نذرهای خود را در تپه ها تقدیم می نمود. ۴روزی پادشاه برای ادای قربانی به جِبعون رفت، زیرا در آنجا یک تپۀ بلندی بود و سلیمان یکهزار قربانی سوختنی بر قربانگاه آنجا تقدیم کرد. ۵در جِبعون سلیمان خداوند را در خواب دید. خداوند به او گفت: «بگو که برایت چه بدهم؟» ۶سلیمان جواب داد: «تو به پدرم داود، بسیار مهربان بودی، زیرا که او یک شخص صادق، راستکار و امین بود و از همه احکام تو پیروی می کرد. تو امروز احسان و مهربانی خود را با بخشیدن تخت او به من زیادتر نشان دادی. ۷ای خداوند، خدای من، حالا که این بنده ات را بجای پدرم، داود، پادشاه ساختی و هرچند که من طفل ضعیفی هستم که دست راست و چپ خود را نمی شناسم. ۸و افتخار آنرا دادی که در بین قوم برگزیده ات، یعنی این ملت بزرگی که بی شمارند و حساب شده نمی توانند زندگی کنم، ۹بنابران به بنده ات عقل و دانش عطا فرما تا بتوانم بر قوم برگزیدۀ تو با عدل و انصاف حکومت کنم و فرق خوب و بد را بدانم، زیرا بدون کمک تو هیچ کسی نمی تواند این قوم بزرگ را اداره کند.»

۱۰خداوند از این خواهش سلیمان راضی شد. ۱۱و به سلیمان فرمود: «بخاطریکه این خواهش را از من کردی و برای خود عمر دراز، ثروت و انتقام از دشمنانت را نخواستی و تقاضا نمودی که به تو فهم و دانش عطا کنم تا خوبی و راستی را بدانی. ۱۲بنابران هرچه که خواستی برایت می دهم. بتو آنقدر فهم و حکمت می بخشم که هیچ کسی مثل تو نبوده و هیچ شخصی هم بعد از تو نباشد. ۱۳همچنان چیزهائی را هم که از من نخواستی به تو می دهم. ترا صاحب ثروت و جلال و افتخار می سازم که هیچکدام پادشاه همزمانت با تو برابری کرده نتواند. ۱۴و اگر در راه من قدم بگذاری، فرایض و احکام مرا مثل پدرت، داود بجا آوری، من هم به تو عمر دراز می بخشم.»

۱۵سلیمان بیدار شد و دانست که خواب دیده است. بعد به اورشلیم رفت و در مقابل صندوق پیمان خداوند ایستاد و قربانی های سوختنی و صلح برای خداوند تقدیم کرد و برای همه خدمتگاران خود یک مهمانی داد.

داوری عادلانه

۱۶یکروز دو زن بدکاره پیش پادشاه آمدند و در حضور او ایستادند. ۱۷یکی از آن دو زن گفت: «آقای من، این زن و من در یک خانه زندگی می کنیم. چندی پیش طفلی بدنیا آوردم. ۱۸سه روز بعد از تولد طفلم این زن هم صاحب یک طفل شد. ما دو نفر تنها بودیم و بجز از ما کسی دیگری در خانه نبود. ۱۹اما یک شب وقتی این زن خواب بود پسرش زیر پهلویش شد و مُرد. ۲۰پس نیم شب برخاست و در حالیکه من خواب بودم پسر مرا از پهلویم گرفت و پسر مُردۀ خود را در بغل من قرار داد. ۲۱وقتیکه صبح برخاستم که طفل را شیر بدهم دیدم که طفل مُرده است و پسر من نیست.» ۲۲زن دومی گفت: «نی، طفل زنده پسر من است. طفل مرده پسر تو است.» زن اولی گفت: «نی، طفل مرده از تو است و طفل زنده پسر من است.» به این ترتیب آن دو زن در حضور پادشاه دعوا می کردند.

۲۳بالاخره پادشاه گفت: «هر کدام تان دعوا دارد که طفل زنده از او است و طفل مرده به دیگری تعلق دارد.» ۲۴پس گفت: «یک شمشیر برایم بیاورید.» وقتی شمشیر را آوردند، ۲۵پادشاه گفت: «حالا طفل را دو نیم کنید و به هر کدام نیم طفل را بدهید.» ۲۶در این وقت مادر اصلی، دلش برای پسرش سوخت و به پادشاه گفت: «آقای من، لطفاً طفل را نکشید. او را به این زن بدهید.» زن دومی گفت: «نی، این طفل نه از تو باشد و نه از من، دو نیمش کنید.» ۲۷آن وقت پادشاه گفت: «طفل را نکشید او را به زن اولی بدهید ـ او مادر واقعی اش می باشد.» ۲۸از این قضاوت حکیمانۀ پادشاه تمام مردم اسرائیل خبر شدند و همگی را ترس فرا گرفت، چون دانستند که آن قضاوت، نتیجۀ حکمت خداداد او بود.

مطالب مرتبط

عدۀ از وکلای پیشین تاکنون اسلحه و  امکانات دولتی شانرا تسلیم نکرده اند

عدۀ از وکلای پیشین تاکنون اسلحه و امکانات دولتی شانرا تسلیم نکرده اند (رنگ زندگی )
بسیاری از وکلای که در انتخابات اخیر رأی بدست نیاوردند، حاضر نشدند که سلاح و دیگر امکانات دولتی را که در دوری وکالت شان در اخیتار داشتند، به شورای ملی برگردانند. به اساس قانون مقامات حکومتی با پایان یافتن وظایف رسمی شان باید امکانات دولتی که در اختیار دارند را به نهادهای مربوطه تسلیم دهند.

برنامه رادیویی درباره آیه ۳-۱۴ (۲۸ دقیقه)

پادشاه عادل

پادشاه عادل (فریاد زن)
شاید ما نیز مانند سلیمان باشیم کسی که از خداوند درخواست حکمت و قلب شنیدنی و مطیع کرد، نه ثروت و شهرت. سلیمان جوان از خداوند درخواست حکمت کرد تا مردم را مطابق اراده خداوند رهبری کند. ما نیز، می‌توانیم از خداوند درخواست حکمت کنیم تا هر روز مطابق اراده او زندگی کنیم و همچنان یک زندگی خوب را تجربه کنیم. ما نمی توانیم بهتر زندگی کنیم اگر آن زندگی به وسیله ذهن و نیروی خود ما بنا شده باشد.

برنامه رادیویی بیشتر در مورد آیه ۱-۲۸ (۳۰ دقیقه)

حکومت و حکومت داری

حکومت و حکومت داری (روزهای حيرت انگيز)

برنامه رادیویی شامل آیه ۵-۱۵ (۳۰ دقیقه)

حمله بالای قول اردوی 209 شاهین در دهدادی ولایت بلخ

حمله بالای قول اردوی 209 شاهین در دهدادی ولایت بلخ (باشما)

برنامه رادیویی شامل آیه ۵-۱۴ (۳۰ دقیقه)