چاپرښته ۲۰۲۴ - ۲۰۱۵ افغانی بائبل
۱خداوند به موسی فرمود: ۲«به بنی اسرائیل بگو که برگردند و در مقابل فَمُ الحِیروت که بین مِجدَل و بحیرۀ احمر و در نزدیکی بَعل صَفون قرار دارد، اردو بزنند. ۳فرعون فکر خواهد کرد که مردم اسرائیل در اطراف کشور سرگردان و در بیابان محصور شده اند. ۴من دل فرعون را سخت می کنم تا شما را تعقیب کند، و پیروزی من بر فرعون و بر لشکریان باعث جلال من می شود و آنگاه مصریان می دانند که من خداوند هستم.» بنی اسرائیل همانطوری که خداوند به آن ها فرموده بود رفتار کردند.
۵وقتی به پادشاه مصر خبر دادند که بنی اسرائیل فرار کرده اند، او و مأمورین دربارش پشیمان شدند و با خود گفتند: «این چه کاری بود که ما کردیم و این قوم را که غلامان ما بودند از دست دادیم؟» ۶-۷پس پادشاه عرادۀ جنگی و لشکریان خود را با ششصد عدد از عرادۀ مخصوص و همچنین تمام عراده هائی که بوسیلۀ افسران او رانده می شدند، به راه افتاد. ۸خداوند، دل فرعون را سخت کرد و او به تعقیب بنی اسرائیل که با پیروزی از مصر بیرون رفتند، پرداخت. ۹لشکریان مصر با تمام اسپها و عراده های جنگی و سواران، قوم اسرائیل را تعقیب کردند و در کنار بحیرۀ احمر، در نزدیکی فَمُ الحِیروت و بَعل صَفون در جائی که بنی اسرائیل اردو زده بودند، به آن ها رسیدند.
۱۰وقتی بنی اسرائیل دیدند که فرعون و سپاهش به دنبال آن ها می آیند ترسیدند و به حضور خداوند زاری کردند و از او کمک خواستند. ۱۱آن ها به موسی گفتند: «آیا در مصر قبر نبود که ما را به این بیابان آوردی تا همه بمیریم؟ چرا ما را مجبور کردی که از مصر بیرون شویم؟ ۱۲قبل از اینکه از مصر حرکت کنیم آیا به تو نگفتیم که ما را بحال ما بگذار تا غلام مصریان باشیم، زیرا غلام بودن در مصر بهتر از مردن در بیابان است.»
۱۳موسی در جواب آن ها گفت: «نترسید. صبر کنید و ببینید که خداوند امروز چطور شما را نجات می دهد. شما دیگر هرگز روی مصریان را نخواهید دید. ۱۴خداوند به خاطر شما می جنگد. شما فقط صبر کنید و آرام باشید.»
۱۵خداوند به موسی فرمود: «چرا پیش من برای کمک زاری می کنید؟ به مردم بگو که به راه خود پیش بروند. ۱۶تو عصایت را بسوی بحر دراز کن. آب بحر شکافته می شود و بنی اسرائیل می توانند از راه خشکه ای که در وسط بحر پدید می شود عبور کنند. ۱۷من مردم مصر را سرسخت می سازم تا شما را تعقیب کنند. آنگاه با پیروزی بر آن ها، قدرت و جلال خود را به فرعون و سپاه او و عراده ها و سوارانش آشکار خواهم کرد. ۱۸آنگاه تمام مردم مصر می دانند که من خداوند هستم.»
۱۹فرشتۀ خداوند که پیشاپیش بنی اسرائیل حرکت می کرد، رفت و در پشت سر آن ها ایستاد. ستون ابر هم در پشت سر آن ها قرار گرفت ۲۰و بین سپاه مصر و بنی اسرائیل حایل شد، طوریکه برای مصریان ابر و تاریکی می بود و برای قوم اسرائیل در شب روشنایی می داد. به این ترتیب آن ها نمی توانستند که در تمام شب به یکدیگر نزدیک شوند.
۲۱بعد موسی دست خود را به طرف بحر دراز کرد و خداوند بوسیله یک باد شدید شرقی که در تمام شب می وزید، آب بحر را به عقب زد و بحر شکافته شد. ۲۲بنی اسرائیل از راه خشکه ای که آب در دو طرف آن مانند دیوار بلندی قرار داشت، عبور کردند. ۲۳مصریان از عقب آن ها رفتند و با تمام لشکریان و عرابه ها و سواران آن ها به وسط بحر رسیدند. ۲۴پیش از دمیدن صبح، خداوند از میان ستون آتش و ابر بر مصریان نظر انداخت و آن ها را آشفته ساخت. ۲۵ارابه ها را از عراده های شان جدا کرد چندانکه به سختی می توانستند حرکت کنند. مصریان فریاد برآوردند: «خداوندِ بنی اسرائیل با ما می جنگد. بیائید از اینجا فرار کنیم.»
۲۶خداوند به موسی فرمود: «دست خود را به طرف بحر دراز کن تا آبها بر سر مصریان و عراده ها و سواران آن ها فرو ریزد.» ۲۷موسی دست خود را بسوی بحر دراز کرد و هنگام طلوع صبح آب بحر به حالت اول خود برگشت. مصریان کوشش کردند که فرار کنند، ولی خداوند آن ها را در وسط بحر غرق کرد. ۲۸آب بحر برگشت و تمام عراده ها و سواران آن ها و لشکریان فرعون که به دنبال بنی اسرائیل آمده بودند در بحر غرق شدند، بطوری که از آن ها یک نفر هم باقی نماند. ۲۹اما بنی اسرائیل در وسط بحر از راه زمین خشک که آب در دو طرف آن مانند دیواری برپا شده بود، عبور کردند.
۳۰در آن روز خداوند بنی اسرائیل را از دست مصری ها نجات داد و بنی اسرائیل اجساد مصریان را دیدند که در کنار بحر افتاده بودند. ۳۱وقتی بنی اسرائیل قدرت عظیم خداوند را مشاهده کردند که چطور مصریان را شکست داد، ترسیدند و به خداوند و به بندۀ او، موسی ایمان آوردند.