۰:۰۰ / ۰:۰۰

رسالۀ پولُس رسول به غلاتیان

فصل چهارم

۱مقصود من اینست: تا زمانی که وارث صغیر است، اگرچه مالک همۀ دارایی پدر خود باشد، با یک غلام فرقی ندارد. ۲او تا روزی که پدرش معین کرده است تحت مراقبت سرپرستان و قیم ها به سر خواهد برد. ۳ما نیز همین طور در دوران کودکی، غلامان عقاید طفلانۀ دنیوی بودیم، ۴اما وقتی زمان معین فرا رسید، خدا پسر خود را که از یک زن و در قید شریعت متولد شده بود، فرستاد ۵تا با خونبها، آزادی کسانی را که در قید شریعت بودند فراهم سازد و تا ما مقام فرزندی را به دست آوریم.

۶خدا برای اثبات این که شما فرزندان او هستید، روح پسر خود را به قلب های ما فرستاده است و این روح فریاد زده می گوید: «اَبا، ای پدر.» ۷پس تو دیگر برده نیستی، بلکه پسری و چون پسر هستی، خدا تو را وارث خود نیز ساخته است.

نگرانی پولُس برای غلاتیان

۸در گذشته به علت اینکه خدای حقیقی را نشناخته بودید، خدایانی را که وجود حقیقی نداشتند، بندگی می کردید. ۹اما اکنون که خدا را می شناسید ـ بهتر بگویم خدا شما را می شناسد ـ چگونه می توانید به عقاید طفلانه و پست برگردید؟ چرا می خواهید دوباره بردگان آن عقاید شوید؟ ۱۰روزها، ماه ها، فصل ها و سال های مخصوصی را نگاه می دارید. ۱۱می ترسم تمام زحماتی را که تا کنون برای شما کشیده ام به هَدَر رفته باشد!

۱۲ای برادران، از شما تقاضا می کنم مِثل من بشوید، مگر من مِثل شما نشده ام؟ من نمی گویم که شما به من بدی کرده اید. ۱۳شما می دانید به علت ناخوشی جسمانی من بود که برای اولین بار در آنجا به شما بشارت دادم ۱۴و اگر چه ناخوشی من آزمایش سختی برای شما بود، مرا خوار نشمردید و از من رویگردان نشدید. برعکس، طوری از من پذیرایی کردید که گویی فرشتۀ خدا یا حتی مسیح عیسی بودم. ۱۵پس آن رضامندی ای که نسبت به من داشتید چه شد؟ من می توانم بدون شک بگویم که اگر ممکن می بود چشمان خود را کشیده به من می دادید. ۱۶آیا حالا با اظهار حقیقت، دشمن شما شده ام؟

۱۷بدانید، آن اشخاصی که توجه زیادی به شما نشان می دهند، نیت شان خیر نیست! آن ها تنها چیزی که می خواهند این است که شما را از من جدا سازند تا سرانجام شما نیز توجه زیادی به آن ها نشان دهید. ۱۸جلب توجه کردن در صورتی که برای یک هدف عالی و همیشگی باشد چیز خوبی است، نه فقط هنگامی که من با شما هستم. ۱۹ای فرزندان من، بار دیگر درست مانند مادری در وقت زایمان، برای شما احساس درد می کنم تا شکل مسیح در شما پیدا شود. ۲۰ای کاش اکنون پیش شما می بودم تا با لحن دیگری با شما سخن می گفتم. فعلاً در مورد شما بسیار حیران هستم!

سارا و هاجر

۲۱بگوئید ببینم، شما که علاقه دارید تحت فرمان شریعت باشید، مگر آنچه را که تورات می گوید، نمی شنوید؟ ۲۲زیرا در تورات نوشته شده است که ابراهیم دو پسر داشت، یکی از کنیز و دیگری از زن آزاد. ۲۳پسر کنیز به طور معمولی تولد یافت و پسر زن آزاد در نتیجۀ وعدۀ خدا متولد شد. ۲۴این داستان را برای تشبیه می توان این طور بیان کرد. این دو زن ـ دو پیمان هستند ـ یکی از کوه سینا ظاهر می شود و فرزندانی برای بردگی می آورد و اسمش هاجر است. ۲۵هاجر نمایندۀ کوه سینا در عربستان و برابر با اورشلیم کنونی است که خود و فرزندانش در بندگی گرفتارند. ۲۶اما، اورشلیم آسمانی آزاد و مادر همۀ ماست، ۲۷زیرا نوشته شده است:

«شادباش ای زنی که هرگز نزاییده ای و ای تو که هرگز درد زایمان را نچشیده ای.

فریاد کن و از شادمانی به صدا درآی، زیرا فرزندان زن بی کس از فرزندان زن شوهردار بیشترند.»

۲۸اکنون شما نیز ای برادران، بنابر وعدۀ خدا، مانند اسحاق فرزندان خدا هستید. ۲۹در آن زمان، فرزندی که به طور معمولی زائیده شده بود، فرزندی را که به قدرت روح خدا تولد یافت آزار می داد و امروز نیز همین طور است. ۳۰اما چه نوشته شده است؟ می فرماید: «کنیز و پسرش را بیرون کن، زیرا پسر کنیز به هیچ وجه هم ارث با پسر زن آزاد نخواهد بود.» ۳۱بنابراین ای برادران، ما فرزندان کنیز نیستیم بلکه اولاد زن آزاد می باشیم.