Radio programme includes v1-28 (30min)
۱ پنج روز بعد، کاهن اعظم حَنانیا همراه با چند نفر دیگر از بزرگان و یک وکیل به نام تِرتُلُس، به قیصریه رسیدند و شکایت خود را بر ضد پولُس به اطلاع والی رسانیدند. ۲ وقتی پولُس را به داخل خواستند، تِرتُلُس ادعای خود را این طور شروع کرد: «عالیجناب فِلیکس! رهبری خِرَدمندانۀ شما برای ما صلح و آرامش پایدار به وجود آورده است و اقدامهای مفید شما سعادت نصیب ملت ما ساخته است. ۳ ما برای این کارهای شما همیشه و در هر جا سپاسگزاری قلبی خود را تقدیم می نماییم. ۴ اما برای این که زیاد وقت شما را نگیرم، تقاضا دارم که مطابق لطف همیشه گی تان به چند خواهش کوچک ما توجه فرمایید. ۵ به ما ثابت شده است که این شخص یک آشوبگر خطرناک است، او در سراسر دنیا میان یهودیان اختلاف انداخته است و از سرکرده گان فرقۀ ناصری می باشد. ۶ او حتی کوشش می کرد خانۀ خدای ما را آلوده بسازد. ما او را دستگیر کردیم [و می خواستیم مطابق شریعت خود، محاکمه اش کنیم. ۷ ولی فرمانده عمومی لیسیاس آمد و به زور او را از چنگال ما خلاص کرد ۸ و به مدعیان او امر کرد به حضور شما بیایند.] اگر از او تحقیق کنید، تمام اتهامهایی را که ما کرده ایم برای تان روشن خواهد شد.» ۹ یهودیان هم در اتهامهای او شریک شدند و تمام حرفهای تِرتُلُس را تأیید کردند.
۱۰ پولُس پس از آن که والی به او اشاره کرد تا سخن بگوید، چنین جواب داد: «من می دانم که شما سالهای زیاد است که بر این ملت قضاوت می کنید، پس با خاطر جمع در حضور شما از خود دفاع می کنم. ۱۱ ممکن شما خود دانسته باشید، از روزی که من برای عبادت به اورشلیم رفته بودم هنوز بیش از دوازده روز نمی گذرد. ۱۲ هیچ کس مرا ندیده است که در خانۀ خدا با کسی جر و بحث کرده یا در داخل شهر یا کنیسه های دیگر، مردم را تحریک کرده باشم. ۱۳ اینها در ارتباط با تهمتهایی که بر ضد من می زنند، هیچ گونه ثبوتی ندارند. ۱۴ اما در حضور شما اعتراف می کنم که در پرستش خدای اجداد خود، طریقه ای را که آنها راه نادرست می خوانند، پیروی می نمایم. من به هر چیز که در تورات و نوشته های پیامبران آمده است، اعتقاد دارم. ۱۵ من همان امیدی را به خدا دارم که اینها دارند و آن این است که برخاستن پس از مرگ برای نیکان و بدان حق است. ۱۶ بنابر این می کوشم با چنین امید در همۀ حالتها در برابر خدا و بنده گانش وجدان آرام داشته باشم.
۱۷ من پس از سالهای زیاد دوباره به اورشلیم رفتم تا برای قوم خود هدیه هایی ببرم و قربانی تقدیم کنم. ۱۸ در خانۀ خدا بعد از مراسم پاک ساختن مشغول این کارها بودم. در آنجا نه جمعیتی به دَور من جمع شده بود و نه شورشی در کار بود. ۱۹ چند تن از یهودیان ایالت آسیا مرا در آنجا دیدند. اگر آنها از من شکایتی دارند باید اینجا حاضر شوند و خود شان آن را اظهار نمایند، ۲۰ یا این که اینها همین جا باید بگویند که وقتی من در برابر شورا ایستاده بودم مرا به چه جُرمی متهم کردند؟ ۲۱ جز این که در میان آنها با صدای بلند گفتم: من به خاطر داشتن امید به رستاخیز مُرده گان در اینجا محاکمه می شوم.»
۲۲ پس فِلیکس که خودش در مورد این طریقه به طور کافی معلومات داشت، محاکمه را به تعویق انداخته و گفت: «من فیصلۀ خود را پس از آمدن فرمانده لیسیاس به شما می گویم.» ۲۳ او به یکی از افسران خود امر کرد که پولُس را تحت نظر بگیرد اما کمی او را آزاد بگذارد تا دوستانش پیش او بیایند و نیازمندی هایش را رفع کنند.
۲۴ چند روز بعد فِلیکس با همسر خود درُسیلا که یک زن یهودی بود، به آنجا آمد و پولُس را نزد خود خواست و سخنان او را دربارۀ ایمان به عیسای مسیح شنید. ۲۵ اما وقتی پولُس دربارۀ عدالت، پرهیزگاری و روز داوری سخن گفت، فِلیکس ترسید و گفت: «حالا می توانی بروی، در یک زمان مناسب، باز کسی را دنبالت می فرستم.» ۲۶ فِلیکس آرزو داشت که پولُس برایش رشوت بدهد تا او را رها کند، از همین خاطر بیشتر وقتها پولُس را می خواست و با او صحبت می نمود.
۲۷ پس از دو سال پُرکیوس فِستوس جانشین فِلیکس گردید. اما فِلیکس برای آن که رضایت یهودیان را جلب نماید، پولُس را همچنان در زندان نگهداشت.