۰:۰۰ / ۰:۰۰

نامۀ دوم پولُس رسول به قرنتیان

فصل یازدهم

پولُس دربارۀ رسولان جعلی هُشدار می دهد

۱ امیدوارم از سخنان من که به گفتۀ بعضی تا اندازه ای احمقانه است ناراحت نشوید. خواهش می کنم آن را تحمل کنید! ۲ غیرتی که من نسبت به شما دارم، غیرت خدایی است، زیرا من شما را به عنوان یک دختر پاک دامن به عقد مسیح در آورده، به او تقدیم نمودم. ۳ اما می ترسم همان طور که حوا به وسیلۀ زیرکی شیطان فریب خورد، افکار شما نیز از صمیمیت خالصی که به عیسای مسیح دارید، منحرف شود. ۴ زیرا اگر کسی پیش تان بیاید و به شما عیسای دیگری را جز آن که ما به شما معرفی کردیم، اعلام کند، شما آن را باور می کنید. همچنان اگر روحی متفاوت با آن روح مقدس که دریافت کردید یا خبر خوش، غیر از آنچه از ما شنیدید به شما اعلام کند، به آسانی آن را می پذیرید.

۵ گمان نمی کنم من از آن رسولان عالی مقام شما کمتر باشم! ۶ اگر چه شاید سخنگوی خوبی نباشم، اما می دانم که دربارۀ چه سخن می گویم. این همه را برای تان در هر فرصت واضح ساخته ام.

۷ من خبر خوش خدا را به طور رایگان به شما رساندم و خود را حقیر ساختم تا شما سربلند شوید. آیا من با این کار مرتکب گناه شده ام؟ ۸ من با پذیرفتن کمک مالی، کلیساهای دیگر را به اصطلاح غارت کردم تا بتوانم به شما به طور رایگان خدمت کنم. ۹ وقتی با شما بودم، با وجود این که به پول احتیاج داشتم، بار دوش هیچ یک از شما نشدم، بلکه وقتی برادران از مقدونیه آمدند، ضرورتهای مرا رفع نمودند. من هرگز بار دوش شما نشدم و در آینده نیز نخواهم شد. ۱۰ به آن حقیقت مسیح که در زندگی من است، می گویم که هیچ کس نمی تواند مانع فخر من در تمام جنوب یونان شود! ۱۱ آیا این کار را به خاطر آن می کنم که شما را دوست ندارم؟ نه، خدا می داند که شما را دوست دارم.

۱۲ به کاری که انجام می دهم ادامه خواهم داد تا ادعای کسانی را که افتخار می کنند که کار شان با ما یکسان است، نادرست ثابت نمایم. ۱۳ زیرا آنها رسولان جعلی و خادمان فریبکاری هستند که خود را به شکل رسولان مسیح در آورده اند. ۱۴ این چیز عجیبی نیست، شیطان هم خود را به صورت فرشتۀ نور در می آورد. ۱۵ پس اگر خادمان شیطان، خود را خادمان عدالت جلوه دهند، جای تعجب نیست. در عاقبت مطابق به اعمال شان جزا خواهند یافت.

پولُس رنجها را تحمل می کند

۱۶ باز هم تکرار می کنم، هیچ کس مرا احمق فکر نکند، ولی اگر شما در بارۀ من این طور فکر می کنید، پس اقلاً مرا مانند یک احمق بپذیرید تا من هم بتوانم کمی به خود فخر کنم. ۱۷ حال از روی غرور و مانند یک آدم احمق از خود توصیف می کنم، نه مانند یک پیرو مسیح. ۱۸ چون بسیاری به امتیازات دنیوی خویش فخر می کنند، من هم می خواهم به امتیازات خود فخر کنم. ۱۹ شما چقدر با فهم هستید که می توانید با خوشی اشخاص نا فهم را تحمل کنید! ۲۰ اگر کسی شما را به برده گی کشیده یا از شما بهره برداری کرده و سوء استفاده کند و یا این که شما را حقیر شمرده و به روی تان سیلی بزند، او را به خوبی تحمل می کنید. ۲۱ با شرمساری باید بگویم که ما ضعیفتر از آن بودیم که بتوانیم این کارها را انجام دهیم!

اما اگر کسی جرأت کند که به چیزی افتخار کند، من هم جرأت می کنم به آن افتخار کنم. اگر چه این سخن را مانند یک احمق می گویم. ۲۲ آیا آنها عبرانی اند؟ من هم هستم. آیا آنها مردم اسرائیل اند؟ من هم هستم. آیا آنها از نسل ابراهیم اند؟ من هم هستم. ۲۳ آیا آنها خادمان مسیح اند؟ من بیش از آنها، مسیح را خدمت کرده ام. باز همان گونه احمقانه حرف زدم. من بیش از آنها زحمت کشیده ام و بارها در زندان بوده ام. بسیار لت و کوب شده ام و چندین بار با مرگ روبرو شده ام. ۲۴ یهودیان مرا پنج بار و هر بار سی و نه ضربه شلاق زدند، ۲۵ و سه بار از رومیان چوب خوردم و یکبار هم سنگسار شدم. سه بار کشتی ام شکسته و غرق شد و یک شب و یک روز در امواج بحر سرگردان بودم. ۲۶ در مسافرتهای خود با خطرهای فراوان روبرو شدم مانند خطر سیل و راهزنان، خطر از دست یهودیان و غیر یهودیان، خطر در شهر، بیابان و بحر و خطر از برادران دروغین. ۲۷ من متحمل سختی، زحمت، بی خوابی، گرسنه گی و تشنه گی فراوان شده ام و بسیاری وقت بدون خوراک و لباس کافی، سرمای سخت را تحمل کرده ام. ۲۸ علاوه بر همۀ اینها، احساس مسؤولیت برای همه کلیساها، باری است که شب و روز بر دوش من است. ۲۹ کسی که ضعیف می شود در واقع من نیز با او ضعیف می شوم و اگر کسی لغزش بخورد من نیز در غم او می سوزم.

۳۰ اگر مجبورم افتخار کنم، به آن چیزهایی فخر خواهم کرد که ضعف مرا نشان می دهند. ۳۱ خدا، پدر سَروَر ما عیسای مسیح می داند که من دروغ نمی گویم. تا به ابد به نام او سپاس باد. ۳۲ وقتی در شهر دمشق بودم، والی آنجا که از طرف حارث پادشاه به این مقام منصوب شده بود، فرمان داد که نگهبانان شهر مرا دستگیر کنند. ۳۳ اما به وسیلۀ سبدی، از پنجره ای که در دیوار شهر بود، مرا پایین کردند و از دست او فرار کردم.