۰:۰۰ / ۰:۰۰

کتاب پیدایش

فصل پانزدهم

پیمان خدا با ابرام

۱بعد از این ابرام رؤیائی دید و صدای خداوند را شنید که به او می گوید: «ابرام، نترس، من تو را از خطر حفظ می کنم و به تو اجر بزرگی می دهم.» ۲ابرام جواب داد: «ای خداوند متعال، چه اجری به من می دهی در حالیکه من فرزندی ندارم؟ تنها وارث من این ایلعازَر دمشقی است. ۳تو به من اولادی ندادی و یکی از غلامان من وارث من خواهد شد.»

۴پس او شنید که خداوند دوباره به او می گوید: «این غلام تو، ایلعازَر، وارث تو نخواهد شد. پسر تو وارث تو می شود.» ۵خداوند او را بیرون برد و فرمود: «به آسمان نگاه کن و ببین که آیا می توانی ستارگان را بشماری. فرزندان تو هم مثل ستارگان بیشمار می شوند.»

۶ابرام به خداوند ایمان آورد و خداوند این را برای او عدالت شمرد و او را قبول درگاه خود کرد.

۷سپس خداوند به او فرمود: «من همان خداوندی هستم که تو را از اور بابل بیرون آوردم تا این سرزمین را به تو بدهم و تو صاحب آن شوی.» ۸اما ابرام از خداوند پرسید: «ای خداوند متعال، چگونه بدانم که صاحب این سرزمین می شوم؟» ۹خداوند در جواب فرمود: «یک گوساله و یک بز و یک قوچ که هر کدام سه ساله باشد و یک قمری و یک کبوتر برای من بیاور.» ۱۰ابرام این حیوانات را برای خدا آورد، آن ها را از وسط دو تکه کرد و هر تکه را روبروی تکۀ دیگر گذاشت. اما پرندگان را پاره نکرد. ۱۱لاشخور ها آمدند تا آن ها را بخورند، ولی ابرام آن ها را دور کرد.

۱۲هنگام غروب آفتاب ابرام به خواب سنگینی فرورفت، و ترس و وحشت ابرام را فرا گرفت. ۱۳خداوند به او فرمود: «نسل تو مدت چهار صد سال در کشور بیگانه در غلامی بسر خواهند برد و بر آن ها ظلم و ستمی زیاد می شود. ۱۴اما من ملتی که آن ها را به غلامی می گیرند مجازات می کنم. وقتی که آن ها سرزمین بیگانه را ترک کنند، ثروت فراوانی با خود می برند. ۱۵خودت در کمال پیری به آرامی می میری و دفن می شوی و با اجدادت می پیوندی. ۱۶چهار نسل طول می کشد تا اولادۀ تو به اینجا برگردند. زیرا من اموریان را بیرون نمی کنم، زیرا شرارت آن ها هنوز به اوج خود نرسیده است که مجازات شوند.»

۱۷وقتی آفتاب غروب کرد و هوا تاریک شد، ناگهان یک ظرف آتش و یک مشعل فروزان ظاهر شد و از میان تکه های حیوانات عبور کرد. ۱۸سپس خداوند در آنجا با ابرام عهدی بست. او فرمود: «من قول می دهم که تمام این سرزمین، از مصر تا دریای فرات را، ۱۹که شامل قَینی ها، قَنِزی ها، قدمونیان، ۲۰حِتیان، فرزیان، رفائیان، ۲۱اموریان، کنعانیان، جَرجاشیان و یبوسیان است، به نسل تو بدهم.»

مطالب مرتبط

بخش دوم- عهد بستن خدا با ابراهیم

بخش دوم- عهد بستن خدا با ابراهیم (آرامش و شادی در مسیح)
وقتی خداوند به ابرام وعده پسر داد؛ ابرام به خداوند ایمان آورد و خداوند ایمان او را عدالت بشمار آورد. خداوند وعده پسر را به ابرام و ساره می‌‌دهد و می‌‌فرماید که نسل شما را مثلی ستارگان آسمان زیاد مگردانم واین سرزمین را به تو می‌دهم.

برنامه رادیویی درباره آیه ۱-۱۸ (۳۰ دقیقه)

پيمان خدا با ابرام (پیدایش ۱۵: ۱-۶)

پيمان خدا با ابرام (پیدایش ۱۵: ۱-۶) (قسمتهای عهد عتیق)

سمعی شامل آیه ۱-۶ (۲ دقیقه)

داستان زندگی ابراهیم

داستان زندگی ابراهیم (داستان های كتاب مقدس برای اطفال)
ابراهیم در یک شهری زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد که مردمانش بت پرست بودند. خداوند به ابراهیم گفت که آن شهر را ترک کند و به یک منطقه دیگر بنام کنعان برود (اسرائیل یا فلسطین امروزی). خداوند به ابراهیم وعده کرد که او را برکت خواهد داد. ابراهیم از خداوند اطاعت کرد و با خانواده اش به کنعان کوچ کرد. ابراهیم و زنش ساره بسیار ثروتمند بودند ولی اولاد نداشتند بخاطریکه ساره نازا بود. آنها اغلب ازخداوند اولاد می‌‌‌‌‌‌‌‌خواستند چون خداوند به آنها وعده کرده بود. عاقبت، سارا کنیزش (هاجر) را به زنی به ابراهیم داد تا وارثی به دنیا بیاید. هاجر صاحب یک پسر شد و نام او را اسماعیل گذاشتند. اما اسماعیل پسری وعده شده از جانب خدا نبود.

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۲۱ (۳۰ دقیقه)

عهد خداوند با ابراهیم

عهد خداوند با ابراهیم (مردم خدا)

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۲۲ (۲۴ دقیقه)