۰:۰۰ / ۰:۰۰

انجیل لوقا

فصل نزدهم

عیسی و زَکی جزیه گیر

۱عیسی وارد اریحا شد و از میان شهر می گذشت. ۲مردی در آنجا بود بنام زَکی که سرپرست جزیه گیران و بسیار ثروتمند بود. ۳او می خواست ببیند که عیسی چه نوع شخصی است، اما به علت کوتاهی قامت و ازدحام مردم نمی توانست او را ببیند. ۴پس پیش دوید و از درخت چناری بالا رفت تا او را ببیند، چون قرار بود عیسی از آن راه بگذرد. ۵وقتی عیسی به آن محل رسید به بالا نگاه کرد و فرمود: «ای زَکی، زود شو، پایین بیا زیرا باید امروز در خانۀ تو مهمان باشم.» ۶او به سرعت پایین آمد و با خوشرویی عیسی را پذیرفت. ۷وقتی مردم اینرا دیدند زمزمۀ نارضایی از آن ها برخاست. آن ها می گفتند: «او مهمان یک خطاکار شده است.» ۸زَکی ایستاد و به عیسی خداوند گفت: «ای آقا، اکنون نصف دارایی خود را به فقرا می بخشم و مال هر کس را که به ناحق گرفته باشم چهار برابر به او پس می دهم.» ۹عیسی به او فرمود: «امروز رستگاری به این خانه روی آورده است چون این مرد هم پسر ابراهیم است. ۱۰زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات دهد.»

مَثَل سکه های طلا

(همچنین در متی ۲۵: ۱۴ - ۳۰)

۱۱عیسی چون در نزدیکی اورشلیم بود برای کسانی که این سخنان را شنیده بود مَثَلی آورد زیرا آن ها گمان می کردند که هر لحظه پادشاهی خدا ظاهر خواهد شد. ۱۲او فرمود: «اربابی سفر دور و درازی به خارج کرد تا مقام پادشاهی را به دست آورد و باز گردد. ۱۳اما اول ده نفر از غلامان خود را خواست و به هر کدام یک سکۀ طلا داد و گفت: «تا بازگشت من به این پول خرید و فروش کنید.» ۱۴هموطنانش که از او دل خوشی نداشتند پشت سر او نمایندگانی فرستادند تا بگویند: «ما نمی خواهیم این مرد بر ما حکومت کند.» ۱۵پس از مدتی او با عنوان فرمانروایی مراجعت کرد و دنبال غلامانی که با آنها پول داده بود فرستاد تا ببیند هر کدام چقدر سود برده است. ۱۶اولی آمد و گفت: «ارباب، پول تو ده برابر شده است.» ۱۷جواب داد: «آفرین، تو غلام خوبی هستی، خودت را در امر بسیار کوچکی درستکار نشان داده ای، پس حاکم ده شهر شو.» ۱۸دومی آمد و گفت: ارباب، پول تو پنج برابر شده است.» ۱۹به او هم گفت: «تو هم حاکم پنج شهر باش.» ۲۰سومی آمد و گفت: «ارباب، بفرما، این پول تو است. آنرا در دستمالی پیچیده کنار گذاشتم. ۲۱از تو می ترسیدم چون مرد سختگیری هستی. آنچه را که اصلاً نگذاشته ای بر می داری و آنچه را که نکاشته ای درو می کنی.» ۲۲ارباب جواب داد: «ای غلام پست نهاد، ترا با حرف های خودت ملامت می کنم. تو که می دانستی من مرد سختگیری هستم که نگذاشته را بر می دارم و نکاشته را درو می کنم، ۲۳پس چرا پول مرا سر سود ندادی تا بتوانم در موقع مراجعت آنرا با سودش دریافت کنم؟» ۲۴به حاضران گفت: «پول را از او بگیرید و به غلامی که ده سکه دارد بدهید.» ۲۵آن ها جواب دادند: «اما ای آقا، او که ده سکه دارد!» ۲۶او گفت: «بدانید، هر که دارد، بیشتر به او داده می شود و اما آنکسی که ندارد حتی آنچه را هم که دارد از دست خواهد داد. ۲۷و اما آن دشمنان من که نمی خواستند بر آنها حکومت نمایم، ایشان را اینجا بیآورید و در حضور من گردن بزنید.»

ورود پیروزمندانه به اورشلیم

(همچنین در متی ۲۱: ۱ - ۱۱ و مرقُس ۱۱: ۱ - ۱۱ و یوحنا ۱۲: ۱۲ - ۱۹)

۲۸عیسی اینرا فرمود و پیشتر از آن ها راه اورشلیم را در پیش گرفت. ۲۹وقتی که به بیت فاجی و بیت عنیا واقع در کوه زیتون نزدیک شد دو نفر از شاگردان خود را به این امر روانه کرد: ۳۰«به دهکده رو به رو بروید. همین که وارد آن شدید کره الاغی را در آنجا بسته خواهید دید که هنوز کسی بر آن سوار نشده است. آنرا باز کنید و به این جا بیآورید. ۳۱اگر کسی پرسید: «چرا آنرا باز می کنید؟» بگویید: «خداوند آنرا به کار دارد.»»

۳۲آن دو نفر رفتند و همه چیز را همانطور که عیسی گفته بود دیدند. ۳۳وقتی کره الاغ را باز می کردند صاحبانش پرسیدند: «چرا آن کره را باز می کنید؟» ۳۴جواب دادند: «خداوند آنرا به کار دارد.» ۳۵پس کره الاغ را پیش عیسی آوردند. بعد لباسهای خود را روی آن کره الاغ انداختند و عیسی را بر آن سوار کردند ۳۶و همین طور که او می رفت جاده را با لباسهای خود فرش می کردند.

۳۷در این هنگام که او به دامنۀ کوه زیتون نزدیک می شد تمام شاگردان با خوشی برای همه معجزاتی که دیده بودند با صدای بلند شروع به حمد و سپاس خدا کردند ۳۸و می گفتند: «مبارک باد آن پادشاهی که بنام خداوند می آید. سلامتی در آسمان و جلال در عرش برین باد.»

۳۹چند نفر فریسی که در میان مردم بودند به او گفتند: «ای استاد، به شاگردانت امر کن که خاموش شوند.» ۴۰عیسی جواب داد: «بدانید که اگر اینها خاموش بمانند سنگها به فریاد خواهند آمد.»

۴۱عیسی به شهر نزدیک تر شد و وقتی شهر از دور دیده شد بخاطر آن گریه کرد ۴۲و گفت: «کاش که امروز سرچشمه صلح و سلامتی را می شناختی. اما نه، این از چشمان تو پنهان است ۴۳و زمانی خواهد آمد که دشمنانت به مقابل تو سنگربندی خواهند کرد و به دور تو حلقه خواهند زد و ترا از همه طرف محاصره خواهند کرد ۴۴و تو و ساکنانت را در میان دیوار هایت به خاک خواهند کوفت و در تو، سنگی را روی سنگ دیگر باقی نخواهند گذاشت، چون تو وقت دیدار پُر فیض خدا را درک نکردی.»

اخراج سوداگران از عبادتگاه

(همچنین در متی ۲۱: ۱۲ - ۱۷ و مرقُس ۱۱: ۱۵ - ۱۹ و یوحنا ۲: ۱۳ - ۲۲)

۴۵بعد از آن عیسی وارد عبادتگاه شد و به بیرون راندن فروشندگان پرداخت و گفت: ۴۶«نوشته شده است که: خانۀ من جای عبادت خواهد بود، اما شما آن را خانه دزدان ساخته اید.»

۴۷همه روزه عیسی در عبادتگاه تعلیم می داد و سران کاهنان و علمای دین کوشش می کردند که با کمک بزرگان شهر او را از بین ببرند ۴۸اما دیدند که کاری از دست شان بر نمی آید چون همۀ مردم با علاقه زیاد به سخنان او گوش می دادند.

مطالب مرتبط

دعا _ مشارکت با خدا

دعا _ مشارکت با خدا (باشما)
دعا رازو نیاز و صحبت با خداوند است. وقتی دعا می‌‌‌‌کنیم خدا بیش از هر چیز به قلب ما علاقه دارد تا به لغات و کلمات ما.در دعا، ما باید آن چه را در قلب خود داریم بحضور خدا ببریم، نه اینکه فقط کلمات حفظ کرده را برای خدا تکرار کنیم و یا کلماتی را بیان کنیم که خود معنی آن را نمیدانیم. در دعا خدا بیش از هر چیزی علاقمند به ایجاد برقراری رابطه با ماست و اینکه کلمات از ته قلبی ما بیرون بیایند نه فقط لغات خاصی که استفاده می‌‌‌کنیم.

برنامه رادیویی درباره آیه ۱-۱۰ (۲۹ دقیقه)

داستان زندگی عزیزه

داستان زندگی عزیزه (رنگ زندگی )
ما نباید که از دید قرون وسطایی به دختران خانواده خویش نگاه کنیم. فرزند تحفه خداوند است. فرق نمیکند که این تحفه پسر است یا دختر. دختران مایه ای خوشی خانواده است. ما نباید که به آنها به مثل امتعه نگاه بکنیم. همانطور که آرزو می‌کنیم پسر خانواده درس بخواند و تحصیل نماید، به همان شکل به دختر خانواده اجازه بدهیم که درس بخواند و تحصیل کند.

برنامه رادیویی درباره آیه ۵-۱۰ (۳۰ دقیقه)

آیا مسیح امرقتل کسی را داده است؟

آیا مسیح امرقتل کسی را داده است؟ (اخلاق زندگی۲)
اگر مسیح امر نکرده که کسی را بکشند، پس چرا در انجیل لوقا فصل 19 آیه 27 می‌خوانیم که می‌گوید: «آنها را به اینجا بیاورید و جلوی چشمانم بکشید». بیایید این برنامه را تماشا کنیم و ببینیم آیا عیسی چنین کاری انجام داده است یا خیر.

Tنمایش تلویزیونی بیشتر در مورد آیه ۱۱-۲۷ (۲۹ دقیقه)

مثل سکه‌های طلا

مثل سکه‌های طلا (زندگی عیسای مسیح)
این مثل در مورد دوباره آمدن عیسای مسیح منحیث شاه شاهان و خدای خدایان است. عیسای مسیح این مثل را گفت تا در مورد پادشاهی خدا درس بدهد. ما یاد می‌گیریم که با اطاعت از اوامر عیسای مسیح که محبت به خدا و محبت به همسایه است، آماده دوباره آمدن او باشیم. منحیث پیروان عیسای مسیح ما خبرخوش عیسای مسیح را با دیگران شریک می‌سازیم و می‌خواهیم پادشاهی خدا درین دنیا بیاید.

Tنمایش تلویزیونی بیشتر در مورد آیه ۱۱-۲۷ (۵۹ دقیقه)

دلسوزی عیسی مسیح

دلسوزی عیسی مسیح (باشما)
عیسی مسیح دلسوز و مهربان بود. او نابینایانی بسیاری را بینا کرد، شلان را با یک لمس خرامان ساخت حتا مرده‌ها را زنده ساخت. عیسی در فکر مردم بود و به بی‌نوایان کمک می‌‌‌کرد. به ناله‌های شان گوش می‌‌‌داد و بیماران را شفا می‌‌‌داد. مهربانی و دلسوزی او همه جانبه و از روی ترحم بود. دلسوزی و ترحم عیسی مسیح برای همه‌ای ما الهام بخش است و این چیزیست که در زنده‌گی روزمره آن را انجام دهیم.

برنامه رادیویی بیشتر در مورد آیه ۴۱-۴۴ (۲۹ دقیقه)

پاکسازی خانه خدا

پاکسازی خانه خدا (زندگی عیسای مسیح)
خانه خدا در عهد عتیق مکان مهمی برای پرستش خدا بود. اولین معبد توسط سلیمان پادشاه در سال ۹۵۷ قبل از میلاد در اورشلیم ساخته شد. کاهن اعظم سالی یک بار در روز کفاره به قدس الاقداس در معبد می‌رفت تا بخور بسوزاند و خون حیوان قربانی بپاشد تا گناهان خود و قوم اسرائیل را جبران کند. کاهن اعظم مجبور بود این کار را هر سال انجام دهد، اما عیسی کاهن اعظم ما یک بار برای همیشه جان خود را بر روی صلیب داد تا هرکس به او ایمان داشته باشد بخشیده می‌شود و زندگی ابدی خواهد داشت.

Tنمایش تلویزیونی بیشتر در مورد آیه ۴۵-۴۸ (۵۹ دقیقه)

لوقا ۱۹:   ۱ ـ۱۰ زکی جزیه گیر

لوقا ۱۹: ۱ ـ۱۰ زکی جزیه گیر (لوقا برای همه)
اریحا! زکی جزیه گیر شخص قد کوتاه و خطا کار! نصف دارایی خود را بخشید. رستگاری به این خانه رو آورده است. این مرد پسر ابراهیم است. آمده ام تا گم شده را پیدا کرده نجات دهم.

فصل کتاب شامل آیه ۱-۱۰

عیسی و زکی

عیسی و زکی (روزنه ای زندگی مسيحی)

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۱۰ (۳۰ دقیقه)

نانوای گرسنه

نانوای گرسنه (هنر های رهبری)

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۴۹ (۳۰ دقیقه)

انجیل مقدس را خواندم و فهمیدم که عیسی قدوس است!

انجیل مقدس را خواندم و فهمیدم که عیسی قدوس است! (باشما)
خداوند را شکر گزار هستیم که یکی از دوستان ما ضمن تماس با من، گفتند که، قصۀ زندگی عیسی مسیح را شنیده اند و انجیل مقدس را نیز نزد خود دارند و مطالعه می‌‌کنند. همچنان گفتند که عیسی مسیح شخص بسیار مقدس بود و فکر نمیکنم که لیاقت اینرا داشته باشم تا نام پاک اشرا بر زبان بیارم. وقتی این کلمات را از ایشان شنیدم اشک هایم جاری شد و خداوند را به خاطر این دوست ما شکر کردم که عیسی مسیح را شناخته اند. کلام خداوند می‌‌فرماید: خوشابحال ماتمیان زیرا آنها تسلی خواهند یافت. هدف از ماتمیان این نیست که کسی بخاطر فوت شدن یکی از نزدیکانش ماتم داشته باشد. بلکه ماتم اینست که قدوسیت خداوند را بفهمی و بدانی که گنهکار هستی. اشعیای نبی در حضور خداوند آمد و حضور قدوس خدا را دید و گفت: وای بر من که مرد ناپاک لب هستم. او خود را شناخت و گناه خود را دید و قدوسیت خداوند را شناخت و من بر وجود این برادر شکر می‌‌کنم که قدوسیت خداوند را دید و حال او را می‌‌شناسد و ما انسان‌های گنهکار هستیم و باید اعتراف کرده ماتم بگیریم و آنوفت است که خداوند جواب دعای ما را می‌‌دهد. آنوقت است که ما می‌‌توانیم روز به روز در زندگی ایمانی ما پیشرفت کنیم. مگر باید گفت، زمانیکه ما قدوسیت خدا را می‌‌بینیم، ماتم می‌‌گیریم، می‌‌فهمیم و خود را می‌‌شناسیم و با وجود اینکه ما ضعیف هستیم، عیسی مسیح ما و شما را دوست دارد و باید با قلب توبه کار به حضورش برویم و باید اینرا بفهمیم که همانطوریکه یک پدر طفل خود را دوست دارد همانطور او ما را دوست دارد. در انجیل لوقا فصل 19 آیات 1 الی 10 داستانی را می‌‌خوانیم که خالی از مفاد نخواهد بود:  ۱ عیسی وارد اریحا شد و از میان شهر می‌‌گذشت.  ۲ مردی در آنجا بود به نام زکی، که سرپرست جزیه گیران و بسیار ثروتمند بود.  ۳ او می‌‌خواست ببیند که عیسی چه نوع شخصی است، اما به علت کوتاهی قامت و ازدحام مردم نمی توانست او را ببیند.  ۴ پس پیش دوید و از درخت چناری بالا رفت تا او را ببیند، چون قرار بود عیسی از آن راه بگذرد.  ۵ وقتی عیسی به آن محل رسید به بالا نگاه کرد و فرمود:» ای زکی، زود شو پایین بیا، زیرا باید امروز در خانه تو مهمان باشم. « ۶  او به سرعت پایین آمد و با خوشرویی عیسی را پذیرفت.  ۷ وقتی مردم این را دیدند زمزمه نا رضایی از آنها برخاست. آنها می‌‌گفتند: »او مهمان یک خطاکار شده است. « ۸ زکی ایستاد و به عیسی خداوند گفت: »ای آقا، اکنون نصف دارایی خود را به فقرا می‌‌بخشم و مال هر کسی را که به ناحق گرفته باشم چهار برابر به او پس می‌‌دهم. « ۹ عیسی به او فرمود: »امروز رستگاری به این خانه روی آورده است، چون این مرد هم فرزند ابراهیم است. ۱۰ زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات دهد.« در این داستان چند نوع مردم را می‌‌بینیم. یکی زکی که سرپرست جزیه گیران و بسیار ثروتمند بود، که جزیه گیر و شخصیت آنها به همه معلوم است که آدم خوب نمیباشد و در آن دورانی که عیسی مسیح زندگی می‌‌کرد، مردم یهود از جزیه گیران بد می‌‌بردند و از آنها نفرت داشتند زیرا برای مردم بیگانه جزیه وصول می‌‌کردند نه برای خود یهودیان و زکی دربارۀ عیسی مسیح چیز‌های شنیده بود و حال می‌‌خواست ببیند که وی چه گونه شخصی است؟ و مشکل زکی نه تنها کوتاهی قد بلکه ازدحام بیحد مردم نیز بود. زکی می‌‌خواست عیسی مسیح را ببیند ولی بسیاری چیز‌های در دنیا است که باعث می‌‌شوند ما خداوند را دیده نتوانیم. اما می‌‌بینیم که زکی یک قدم پیشتر ماند او از ثروتمند بودن و پولدار بودن خود نشرمید و رفت و به درخت بالا شد تا عیسی مسیح را ببیند. باید گفت که اگر ما گنهکار باشیم و لیاقت اینرا نداشته باشیم که عیسی مسیح را ببینیم ولی اگر قدم بمانیم تا او را ببینیم او از قلب ما آگاه است و چقدر جالب است که وقتی از راه می‌‌گذرد و به زیر درخت می‌‌رسد می‌‌گوید: زکی ! بیا پائین. من امروز مهمان تو هستم. عیسی مسیح هر کدام ما را بنام می‌‌شناسد و هرکدام ما و شما را دوست دارد. همینکه اگر ما قلب خود را باز می‌‌کنیم و می‌‌گوئیم که: بلی خداوندا ! با وجودیکه من گنهکار هستم و تو قدوس هستی، می‌‌خواهم که ترا ببینم و عیسی مسیح می‌‌شنود. عیسی مسیح قادر مطلق هست که قلب و فکر ما را بخواند؛ همانطوریکه آمد و پیش زکی ایستاد شد و به نام او را صدا زد، همانطور ما و شما را نیز به نام می‌‌شناسد. عیسی مسیح به زکی می‌‌گوید که امروز به خانه ات می‌‌ایم و مهمان می‌‌شوم و مردم خوش نبودند و همه فکر می‌‌کردند که چطور عیسی مسیح که قدوس هست و معجزات کرده و قدرت دارد، به خانۀ یک شخص گنهکار و جزیه گیر و کسی که ما او را بد می‌‌بینیم، می‌‌رود. دنیا زکی را طوری دگری می‌‌دید ولی عیسی مسیح زکی را به چشم محبت می‌‌دید. وقتی عیسی مسیح او را صدا زد، زکی به بسیار زیبایی جواب داد که : ای آقا اکنون نصف از دارایی خود را به فقرا می‌‌بخشم و مال هر کس را که به ناحق گرفته ام، چهار برابر برایش پس می‌‌دهم. دوستان عزیز! هر قدر که ما و شما گنهکار باشیم وقتی که در حضور عیسی مسیح بیاییم و صدای خداوند را بشنویم، زندگی ما تغییر می‌‌کند. شما از آمدن در حضور عیسی مسیح نترسید، اگر گناه کرده اید و یا اگر فکر می‌‌کنید که لیاقت آمدن را در حضور عیسی مسیح ندارید، بیائید و خداوند زندگی شما را تبدیل می‌‌کند. خداوند قادر مطلق است و همین که عیسی مسیح زکی را صدا زد، به شخصی دیگری تبدیل شد و عیسی مسیح زندگی شما دوستان عزیز را نیز تبدیل می‌‌کند. زیرا اگر به داستان زکی نگاه کنیم می‌‌بینیم که هر کدام ما زکی هستیم. عیسی مسیح می‌‌گوید که من پشت در ایستاده ام و در را می‌‌کوبم، هر کس دَرِ قلب خود را باز کند من داخل می‌‌شوم و به همان ترتیبی که زکی از درخت پائین شد و قلب خود را به عیسی مسیح داد، اگر امروز ما و شما نیز این کار کنیم، همان آرامشی را که زکی در آن زمان دریافت کرد، ما و شما نیز بمراتب بیشتر از زکی آن را دریافت و تجربه خواهیم کرد. اگر من بخواهم زندگی قبل از ایمان آوردن خویش را برایتان قصه کنم، شاید بسیاری از دوستان مایل به شنیدن ادامۀ آن نگردند. زیرا من شخص بسیار ظالمی بودم مگر خداوند آنقدر زندگی مرا تبدیل کرد که امروز چقدر قلب زیبا برای وطنم دارم، چقدر مردمم را و خواهر‌ها و برادر‌های خود را دوست دارم و اگر متوجه شویم هر کدام ما داستان‌های در زندگی خود داریم. از هر کسی که به عیسی مسیح ایمان دارد، اگر سوال کنید که پیش از ایمان آوردن کی بودی ؟ شاید بسیاری از اشخاص حاضر به گفتن سابقۀ زندگی خود نباشند. ولی عیسی مسیح زندگی مرا تبدیل کرد. دوباره بر می‌گردیم به داستان زکی که می‌گوید: مال هر کسی را که به ناحق گرفته باشم چهار برابر به او پس می‌دهم. وقتی ما به عیسی مسیح روی می‌اوریم باید به گناه خود نیز اعتراف کنیم یعنی اگر گناهی داشته باشیم و یا کاری کرده باشیم، مثلاً اگر کسی را آزرده ساخته باشیم، می‌توانیم اعتراف کنیم و بعد از آن اگر می‌توانیم خطای خود را جبران کنیم. دوستان گرانقدر! اگر شما می‌دانید که کدام کاری را که مخالف ارادۀ خداوند بوده، انجام داده اید و حال پشیمان هستید و اقرار می‌کنید و عیسی مسیح را در زندگی تان قبول کرده اید و می‌دانید که کاری جبران پذیر است، لطفاً آنرا جبران کنید. این کاری بدی نیست و مثلی که عیسی مسیح به زکی فرمود: »امروز رستگاری به این خانه روی آورده است، چون این مرد هم فرزند ابراهیم است. یهودیان در مورد کسانی که جزیه گیر بودند و یا سرپرست جزیه گیر‌ها بودند، می‌گفتند که اینها اصلاً یهودی نیستند و چون یهودیان فرزندان ابراهیم هستند، عیسی مسیح برای شان می‌گوید که این مرد هم فرزند ابراهیم و از قوم برگزیدۀ خداوند است. شما به او به نظری دیگری می‌بینید ولی من طوری دیگری؛ و بعداً می‌فرماید: »زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات دهد.« دوستان عزیز! امید ما در چه چیزی نهفته است؟ امید ما در این نیست که تمام کار‌های بد و نیک ما در آخرت وزن شود و اگر ثواب ما زیادتر باشد بتوانیم به بهشت برویم و یا اگر کمتر ثواب کرده ایم به بهشت رفته نتوانیم. کلام خدا می‌گوید که همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر هستند. باید متوجه باشید که گناه، گناه است، چه کم و چه زیاد. خداوند قدوس هست و انسان گنهکار هست و حتی اگر کوچکترین گناهی را مرتکب شده باشیم، گنهکار هستیم، گناه و قدوسیت خدا، هرگز یکجا بوده نمیتواند. بناً همۀ ما سزاوار آتش جهنم هستیم. هرگاه ادعا کنیم که ما بی گناه هستیم، فقط برای چند لحظۀ چشمان خود را ببندیم و فکر کنیم که فقط در یک روز چقدر گناه از ما سر می‌زند و یا زده است و در طول ده، بیست، سی یا پنجاه سال زندگی، هر کدام ما گناه کرده ایم که گناه باعث جدایی انسان از خدا می‌گردد. مگر خبر خوش انجیل در اینجاست که عیسی مسیح می‌فرماید: »زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات دهد.« دوست عزیز ! اگر گمشده هستی، اگر گنهکار و یا هر کسی که هستی، عیسی مسیح دوستت دارد و او می‌خواهد که زندگی ات را تبدیل کند. آیا آماده هستی که زندگی ات تبدیل شود؟ آیا می‌خواهی که آرامش خداوند را بچشی؟ آیا آماده هستی که مانند زکی، زندگی ات تبدیل شود؟ اگر آماده هستی لطفاً به عیسی مسیح ایمان بیاور ! و آرامش خداوند را حتماً می‌چشی. زندگی ابدی در عیسی مسیح نهفته است و به همین خاطر او عظمت و بزرگی خود را ترک کرد و در بین ما انسان‌ها آمده مثل ما انسان شد تا دست ما را بگیرد و ما را از هلاکت و بدبختی و گناه نجات بدهد. اگر دقیق شویم، ادیان و مذاهب به ما می‌گویند که اینکار را انجام بده و یا آن کار انجام بده تا نجات حاصل کنی ولی عیسی مسیح می‌فرماید که من آمده ام تا گمشده را پیدا کنم و نجات بدهم واقعاً چه خبری خوشی است! خوانندگان گرامی ! این همان لحظه ایست که خداوند برای شما داده است و امیدوار هستیم که شما از همین لحظه استفاده کنید، شاید خداوند شما را انتخاب کرده باشد و قلب شما را لمس کرده باشد تا به او ایمان بیاورید و صاحب زندگی ابدی شوید.

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۱۰ (۳۰ دقیقه)

لوقا ۱۹:   ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول

لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول (لوقا برای همه)
پادشاه، سکهٔ طلا و غلامان. غلام امین و غلام پست نهاد. پاداش دادن به هر دو. خرید و فروش، تجارت، فایده و سود. آرکلاوس، پادشاه برگشته، خدای اسرائیل، خدای در جسم انسانی.

فصل کتاب شامل آیه ۱۱-۲۷

لوقا ۱۹:   ۲۸ ـ ۴۰داخلهٔ شاهانه

لوقا ۱۹: ۲۸ ـ ۴۰داخلهٔ شاهانه (لوقا برای همه)
عیسی دو شاگرد را برای آوردن موکبی فرستاد که بر آن با شکوه شاهانه داخل اورشلم شود. استقبال کنندگان برای ورود شاه جاده را با لباس‌های شان فرش کردند و شعار مبارک باد سر دادند. اما در طرف دیگر مخالفین نقشهٔ کشتن او را در سر می‌پروراندند. عیسی برای رسیدن به هدفی که به خاطر آن آمده بود نزدیک تر می‌شد.

فصل کتاب شامل آیه ۲۸-۴۰

یکشنبه نخل مبارک

یکشنبه نخل مبارک
یکشنبه نخل، روز ورود مظفرانۀ پادشاه صلح عيسی مسیح به اورشليم، روز پاکسازی دل‌های ما به حیث معبدِ روحِ خدای زنده بر شما عزیزان خداوند مبارک باد

مقاله شامل آیه ۲۸-۴۴


Fatal error: Uncaught Error: Call to undefined function isbot() in /home/afghanbibles/inc/footer.php:166 Stack trace: #0 /home/afghanbibles/bible.php(1450): include() #1 {main} thrown in /home/afghanbibles/inc/footer.php on line 166