انجیل به گزارش لوقا

فصل پنجم

انتخاب اولین شاگردان

(همچنان در متی ۴: ۱۸ - ٢٢ و مرقُس ۱: ۱۶ - ٢۰)

۱ یک روز عیسی در کنار بحیرۀ جلیل ایستاده بود که مردم به زور خود را طرف او نزدیک می کردند تا کلام خدا را از زبان او بشنوند. ۲عیسی دید که دو کشتی در آنجا لنگر انداخته اند و ماهیگیران پیاده شده بودند تا تورهای خود را بشویند. ۳عیسی به یکی از کشتیها که از شمعون بود، سوار شد و از او خواست تا کمی از ساحل دور شود. عیسی در حالی که در کشتی نشسته بود به درس دادن مردم پرداخت. ۴در پایان صحبت به شمعون گفت: «کشتی را به قسمتهای عمیق آب بِران و تورهای تان را برای گرفتن ماهی به آب بیندازید.» ۵ شمعون جواب داد: «استاد، ما تمام شب زحمت کشیدیم و هیچ چیزی نگرفتیم اما حالا که تو می فرمایی، من تورها را می اندازم.» ۶ آنها چنین کردند و آنقدر ماهی گرفتند که نزدیک بود تورهای شان پاره شود. ۷پس به همکاران خود که در کشتی دیگر بودند اشاره کردند که به کمک آنها بیایند. آنها آمدند و هر دو کشتی را آنقدر از ماهی پُر کردند که نزدیک بود کشتیها غرق شوند. ۸وقتی شمعون پِطرُس دید که چه واقع شد، در برابر عیسی زانو زده، گفت: «ای سَروَرم، از پیش من دور شو! من گناهکارم.» ۹شمعون و همه کسانی که با او بودند از گرفتن آنقدر ماهی حیران شدند. ۱۰همکاران شمعون، یعقوب و یوحنا، پسران زبدی نیز همان حال را داشتند. عیسی به شمعون گفت: «نترس! از این پس مردم را به دست خواهی آورد.» ۱۱آنها به مجرد این که کشتیها را به ساحل آوردند، همه چیز را رها کردند و به دنبال عیسی رفتند.

عیسی شخص جذامی را شِفا می بخشد

(همچنان در متی ۸: ۱ - ۴ و مرقُس ۱: ۴۰ - ۴۵)

۱۲روزی عیسی در شهری بود که مردی در آنجا از مرض جذام زجر می کشید. وقتی آن جذامی، عیسی را دید، به پای او افتاد و از او کمک خواست و گفت: «ای سَروَرم، اگر بخواهی می توانی مرا پاک ساخته و شِفا دهی.» ۱۳عیسی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود و گفت: «من این را می خواهم، پاک شو و شِفا پیدا کن!» در همان لحظه جذام آن مرد برطرف شد. ۱۴ عیسی به او امر کرد: «به کسی چیزی نگو اما برو و خود را به کاهن نشان بده و بگذار او تو را معاینه کند و برای ثبوت پاک شدن خود قربانی ای را که موسی امر کرده است، تقدیم کن.» ۱۵اما عیسی بیش از پیش در تمام آن مناطق شهرت یافت و عدۀ زیادی از مردم آمدند تا سخنان او را بشنوند و از مرضهای خود شِفا یابند. ۱۶اما عیسی به جاهای خلوت می رفت و در آنجا دعا می کرد.

عیسی مرد شل را شِفا می بخشد

(همچنان در متی ۹: ۱ - ۸ و مرقُس ٢: ۱ - ۱٢)

۱۷یک روز وقتی عیسی مشغول درس دادن بود، یک عده از فریسیان و علمای شریعت که از تمام مناطق جلیل، یهودیه و اورشلیم آمده بودند نیز در آنجا حضور داشتند. عیسی با قدرت خدا مریضان را شِفا می داد. ۱۸در این وقت چند مرد، کسی را که شل بود روی توشک گذاشته و می بُردند. آنها کوشش کردند آن مرد را به داخل خانه بیاورند و در برابر عیسی به زمین بگذارند. ۱۹اما به علت ازدحام زیاد نتوانستند راهی پیدا کنند تا آن شل را به داخل بیاورند. پس آن مرد را به بام خانه بُردند، از بین خشتهای سقف، او را با توشک پایین کردند و در میان جمعیت در برابر عیسی گذاشتند. ۲۰عیسی وقتی ایمان آنها را دید به آن مرد گفت: «گناهان تو بخشیده شد.» ۲۱علمای شریعت و فریسیان به یکدیگر گفتند: «این کیست که کفر می گوید! تنها خدا می تواند گناهان را ببخشد!» ۲۲چون عیسی افکار آنها را می دانست، به آنها گفت: «چرا چنین فکری را در دل خود جای می دهید؟ ۲۳آیا گفتن این که گناهان تو بخشیده شد آسانتر است یا گفتن این که بلند شو و راه برو؟ ۲۴من برای شما ثابت می کنم که من، پسر انسان، در روی زمین قدرت و اختیار بخشیدن گناهان را دارم.» پس عیسی به آن مرد شل گفت: «به تو می گویم برخیز، توشک خود را بردار و به خانه برو!» ۲۵آن مرد همان لحظه در برابر آنها روی پاهای خود ایستاد، توشک خود را برداشت و خدا را ستایش کنان به خانه رفت. ۲۶همه کسانی که آنجا بودند حیران شدند. در حالی که ترس وجود شان را فراگرفته بود، خدا را ستایش کردند و گفتند: «امروز چه چیزهای عجیبی دیدیم.»

عیسی گناهکاران را دعوت می کند

(همچنان در متی ۹: ۹ - ۱٣ و مرقُس ٢: ۱٣ - ۱۷)

۲۷بعد از آن عیسی بیرون رفت و جزیه گیری را به نام لاوی دید که در محل جزیه گیری نشسته بود. عیسی به لاوی گفت: «مرا پیروی کن.» ۲۸لاوی برخاست، همه چیز را گذاشت و عیسی را پیروی کرد. ۲۹سپس لاوی برای عیسی در خانۀ خود مهمانی بزرگ ترتیب داد و عدۀ زیادی از جزیه گیران و اشخاص دیگر نیز در این مهمانی شرکت داشتند. ۳۰ بعضی از فریسیان و علمای شریعت از شاگردان عیسی شکایت کرده، گفتند: «چرا شما با جزیه گیران و رانده شده گان می خورید و می نوشید؟» ۳۱عیسی به جواب آنها گفت: «تندرستان احتیاج به طبیب ندارند بلکه مریضان محتاج اند. ۳۲من نیامده ام تا پرهیزگاران بلکه گناهکاران را به توبه دعوت کنم.»

عیسی شیوه و طریق جدید به ما یاد می دهد

(همچنان در متی ۹: ۱۴ - ۱۷ و مرقُس ٢: ۱۸ - ٢٢)

۳۳یک عده مردم به عیسی گفتند: «شاگردان یحیی اکثر وقتها روزه می گیرند و دعا می کنند، شاگردان فریسیان هم چنین می کنند اما شاگردان تو می خورند و می نوشند.» ۳۴عیسی جواب داد: «آیا شما می توانید دوستان داماد را در عروسی در حالی که داماد با آنهاست، مجبور کنید روزه بگیرند؟ البته که نمی توانید! ۳۵اما روزی خواهد آمد که داماد از آنها گرفته خواهد شد؛ در آن وقت آنها روزه خواهند گرفت.»

۳۶عیسی برای آنها این مَثَل را نیز گفت: «هیچ کس پارچۀ از لباس نو را پاره نمی کند تا با آن لباس کهنه را پینه کند. اگر چنین کند، آن لباس نو پاره می شود و هم پارچۀ نو مناسب لباس کهنه نیست. ۳۷همچنان هیچ کس آب انگور تازه را در مشک کهنه نمی ریزد. اگر بریزد، مشک را می ترکاند، شراب ضایع می شود و مشک نیز از بین خواهد رفت. ۳۸بلی، باید آب انگور تازه را در مشک نو ریخت. ۳۹هیچ کس پس از نوشیدن شراب کهنه، شراب تازه نمی خواهد چون می گوید که شراب کهنه بهتر است.»

مطالب مرتبط

باز هم معجزه

باز هم معجزه (لوقا برای همه)
تعلیم دادن از دورن کشتی به مردم که در ساحل برای شنیدن جمع شدند. چرا از کشتی در درون آب؟ ماهی گیران ساده که از شکار شب گذشته دست خالی بر گشته بودند مجذوب تعلیم او شدند. با شکار کردن تعداد زیاد ماهی معجزهٔ بزرگی صورت گرفت. ماهیگران ساده با دل و جان تصمیم به شاگردی او گرفتند.

برنامه رادیویی با خواندن آیه ۱-۱۱ (۳۰ دقیقه)

دعوت از مامور مالیه

دعوت از مامور مالیه (لوقا برای همه)
وقتیکه از عیسی مسیح انتقاد کردند که چرا با گنهکاران روی یک دستر خوان نشسته است او به آنها جواب قانع کننده داد. از او انتقاد کردند که چرا شاگردانش روزه نمی گیرند عیسی مسیح باز هم به آن‌ها جواب لازم داد. آیا کسی تکهٔ نو را در لباس کهنه پینه می‌کند؟ آیا مقصد عیسی مسیح از این مثل چه بود؟

برنامه رادیویی با خواندن آیه ۲۷-۳۹ (۳۰ دقیقه)

نیکی کردن و روز خاص

نیکی کردن و روز خاص (لوقا برای همه)
او همیشه مصروف نیکی کردن بود. با وجودیکه تعلیم منظم حاصل نکرده بود، اما به هر سوال جواب قناعت بخش می‌داد. از عمیق بودن تعلیم او همه تعجب می‌کردند. او کار خلاف شریعت انجام نمی داد باز هم او را به پیروی نکردن از شریعت متهم می‌کردند.

برنامه رادیویی درباره آیه ۱-۱۱ (۳۰ دقیقه)

سرود ستایش و امید

سرود ستایش و امید (لوقا برای همه)
ما افغان‌ها درد و رنج را زیاد تجربه کرده ایم و هنوز هم با نا امیدی در آن دست و پا می‌زنیم. زکریا شخص سالخورده که تمام عمر خود را در زیر ظلم و ستم سپری کرد و هنوزه هم در آن دست و پا می‌زد. بالاخره نا امیدی او به او امیدی تبدیل شد که بتواند سرود ستایش، سرود امید، سرود رهایی و سرود چشیدن و لمس کردن صلح حقیقی را زمزمه کند. داستان زکریا داستان شکست نا امیدی و اعتماد کردن به خالق بی همتا است.

برنامه رادیویی درباره آیه ۱-۱۱ (۳۰ دقیقه)

انتخاب شاگردان

انتخاب شاگردان (لوقا برای همه)
برای انتخاب کردن تیم ‍۱۲نفری خود تا صبح دعا کرد. او برای انتخاب هر یک آنها معیار‌های خاصی را در نظر گرفت. او تیم خود را برای بردن مسابقهٔ مهم و زندگی ساز انتخاب کرد. او آن‌ها را تربیه کرد که در این مسابقهٔ زندگی ساز برنده شوند. آیا او توانست که به هدف خود برسد و برنده شود؟

برنامه رادیویی درباره آیه ۱۲-۱۶ (۳۰ دقیقه)

مهربانی با دشمنان

مهربانی با دشمنان (لوقا برای همه)
آیا این تعلیم عجیب از کی است؟ «دشمن خود را دوست داشته باشید!». وقتی به یک طرف روی شما سلی می‌زنند طرف دیگر روی خود را برایش دور بدهید. در مقابل نیکی، نیکی کردن افتخار ندارد. دشمنان خود را ببخشید. نه در گفتار بلکه در عمل.

برنامه رادیویی درباره آیه ۱۷-۲۶ (۳۰ دقیقه)

کور عصا کش کور؟

کور عصا کش کور؟ (لوقا برای همه)
کور عصا کش کور دیگر. ندیدن تخته چوب بزرگ در چشم خود اما زرهٔ در چشم دیگران. توقع داشتن سیب از درخت بید. خانهٔ که بر روی ریگ ساخته ایم توقع داریم که در مقابل طوفان ایستاده گی کند. آیا این طرز برخورد با دیگران خنده آور نیستند؟ پس چه باید کرد؟

برنامه رادیویی درباره آیه ۲۷-۳۹ (۳۰ دقیقه)

یحیی تعمید دهنده

یحیی تعمید دهنده (لوقا برای همه)
قاصدی در کوچه‌ها ظاهر می‌شود اعلام می‌کند پادشاهی برای برقراری پادشاهی خود در حال آمدن است. باید مردم خود را آماده ای استقبال او بنمایند. آن‌ها باید از نافرمانی‌های گذشته توبه کنند و به حیث نشانی توبه در آب تعمید بگیرند. آیا مردم به صدای او گوش می‌گیرند و به هدایت او عمل می‌کنند؟ آیا او قاصد کدام پادشاه بود که برای استقبال او به توبه ضروت بود؟

برنامه رادیویی درباره آیه ۳۹ (۳۰ دقیقه)

دعوت عیسی مسیح از شما

دعوت عیسی مسیح از شما (باشما)
عیسی مسیح از مردم دعوت می‌کند که به ملکوت او بیایند تا آرامش بیابند. انسان‌های دنیوی آرامش و صلح را در مناسک مذهبی و اعمال نیکو جستجو می‌‌کنند، لیکن آن را نمی‌یابند. برای یافتن آرامش و صلح حقیقی، ضروری است که به سوی بخشندۀ آرامش حقیقی یعنی عیسی بیاییم. آرامش و صلح حقیقی را در هیچ کجای دیگر نمی‌توان یافت . آرامشی که عیسی می‌‌دهد، دست کشیدن از فعالیت نیست؛ این آرامش مملو از شادی و تسبیح، محبت و صمیمیت است؛ مملو از حضور خود خداست.

برنامه رادیویی بیشتر در مورد آیه ۱-۱۱ (۲۸ دقیقه)

عیسی مسیح به کدام اختیار معجزه میکرد؟

عیسی مسیح به کدام اختیار معجزه میکرد؟ (باشما)
خوانندگان گرامی! یک تن از دوستان ما ضمن تماس تلفونی سوالی را مطرح کردند که سوالیست جالب و خوب که اینک می‌‌‌‌پردازیم به پاسخ به آن سوال تا اگر دوستان دیگر ما نیز این سوال برای شان پیدا شده باشد، جواب خود را دریافت کنند. سوال اینست که عیسی مسیح به کدام اختیار معجزه می‌‌‌‌کرد؟ یعنی تمام کار‌های را که انجام می‌‌‌‌داد به کدام صلاحیت یا اختیار بود؟ دوستان عزیز! درست بخاطر دارم، زمانی که در خدمت سربازی بودم، شبی در پهره ایستاد بودم که یک موتر ایستاد شد و شاید به یاد داشته باشید که در آنزمان قیود شب گردی بود و نام شب توزیع میشد و من آماده شدم تا موتر را متوقف بسازم ولی وقتی اشاره کردم که توقف کند و با صدای بلند خواستم ایستاد شود ، دیدم که نمیخواهد متوقف شود و مجبور شدم که پایم را محکمتر به زمین بزنم و روی اسلحه را مستقیم به طرف موتر گرفتم و موتر توقف کرد و یک نفر از آن پائین شد و گفت که من آمر فلان جایی هستم و می‌‌‌‌خواهم که بروم چرا ایستادم کرده ایی؟ من در جواب برایش گفتم که ببخشید، شما هر آمری که هستید، هستید. اولاً قیود شب گردی وضع گردیده و نام شب را برایم بگوئید و بعد از آن اجازه دارید تا پی کار تان بروید، در غیر از آن اجازه ندارید. آن شخص بسیار قهر شد و می‌‌‌‌خواست نزدیکتر بیاید ولی من جدی تر با او بر خورد کردم و سلاحم را آمادۀ فیر ساختم تا جهت ترساندنش به زمین یا هوا فیر کنم و بعد از آن، اگر باز هم بخواهد که پیش بیاید، باید بالایش فیر کنم و این چیزی بود که من اختیار و صلاحیت آنرا داشتم و به من امر شده بود تا مطابق قانون وضع شده رفتار کنم و آن آمر متوجه موضوع شد و متوقف شد و نام شب را برایم گفت و من هم جوابش را برایش گفتم و اجازه دادم برود. حینی که می‌‌‌‌خواست برود پرسید که از کدام کندک و تولی هستی و نامت چیست؟ من به جوابش گفتم که نام من پهره دار است و دیگر نام ندارم و اگر می‌‌‌‌خواستید که زیادتر معلومات حاصل کنید می‌‌‌‌توانید فردا بیائید و با قوماندان ما صحبت کنید. خلاصه آن شخص رفت و صبح مرا در دفتر قوماندانی احضار کردند و من فکر کردم که شاید در کدام جنجالی گرفتار شوم و بعد از آن داخل شدم و رسم تعظیم به جا آوردم، قوماندان به من آفرینی داد و گفت که شب کاری بسیار خوبی کردی و بناً برای سه روز می‌‌‌‌توانی رخصتی بروی و برایم تکت رخصت نوشت که بسیار خوشحال شدم زیرا در جریان سربازی سه روز رخصتی پاداش و وقت بسیار خوبی است. بناً می‌‌‌‌خواهم که از اختیار صحبت کنم که من اختیار داشتم و قدرت داشتم تا هر شخص و موتری را که بیاید، متوقف بسازم و آن شخصی که آمد اختیار داشت تا به من سه روز رخصتی بدهد و این چیزی خوب بود ولی اگر مثلاً همین آمر یا صاحب منصب ما با لباس شخصی می‌‌‌‌امد هم من او را نمیشناختم و اگر در لباس نظامی هم می‌‌‌‌امد در آن شب تاریک او را نمیشناختم ولی بهر صورت مسئلۀ ما حل شد و من به رخصتی رفتم ولی اگر آمر من با لباس شخصی یا نظامی می‌‌‌‌بود اختیارات خود را داشت و من هم که سرباز بودم و با لباس نظامی ایستاد بودم، هم اختیاراتی داشتم و زمانی که ما در مورد اختیار صحبت می‌‌‌‌کنیم همیشه در فکر ما می‌‌‌‌اید که کی، چه اختیاری دارد؟ بطور مثال یک صاحب منصب چه اختیاراتی دارد یا یک سرباز چه اختیاراتی دارد؟ و زمانی را نیز به یاد داریم که اگر یک پولیس با یک چوب یا کمر بند می‌‌‌‌امد مردمی که در گوشه و کنار می‌‌‌‌نشستند و قمار بازی می‌‌‌‌کردند و یا اشخاص خلاف کار همه می‌‌‌‌گریختند بخاطری که می‌‌‌‌فهمیدندکه پولیس اختیاراتی دارد و زمانی که دربارۀ اختیار گپ می‌‌‌‌زنیم همیشه فکر می‌‌‌‌کنیم که پادشاه چه اختیاراتی دارد؟ یا رعیت و عسکر و یا دکاندار چه اختیاراتی دارند؟ و می‌‌‌‌بینیم که هرکس اختیاراتی دارد یا اولاد در خانه چه اختیاراتی دارد، مادر، پدر، دختر، پسر چه اختیاراتی دارند؟ و زمانیکه ما دربارۀ عیسی مسیح و معجزات او می‌‌‌‌اندیشیم، بسیاری از مردم همین سوال در ذهن شان خطور می‌‌‌‌کند که به کدام اختیار و قدرت اینکار را می‌‌‌‌کند؟ و کی به او اجازۀ اینکار را می‌‌‌‌دهد؟ نه تنها این دوستی که این سوال را مطرح کردند بلکه بسیاری کسانی هستند که این سوال برای شان پیدا شده و یا خواهد شد. حتی در انجیل مقدس می‌‌‌‌بینیم که فریسی‌ها یعنی ملایان دین یهود هم همین سوال را داشتند. اگر به انجیل لوقا، فصل پنجم از آیۀ 20 تا 25 را بخوانیم می‌‌‌‌بینیم که این همان داستانی است که چهار نفر دوست فلج خود را پیش عیسی مسیح و بیمار را از راۀ سقف خانه نزد عیسی مسیح می‌‌‌‌رسانند و عیسی مسیح به طرف شان می‌‌‌‌بیند و به افلیج می‌‌‌‌گوید، ای دوست، گناهانت بخشیده شد و علما و فریسی‌ها وقتی چنین چیزی را شنیدند گفتند: چه کفری. زیرا به عوض اینکه عیسی مسیح او را شفا بدهد به او گفت که برخیز گناهانت آمرزیده شد. فریسی‌ها فکر کردند که عیسی مسیح خود را کی فکر می‌‌‌‌کند؟ بغیر از خدا کی می‌‌‌‌تواند گناهان مردم را ببخشد؟ و درست هم می‌‌‌‌گفتند. در آیۀ 22 و 23 می‌‌‌‌خوانیم که عیسی مسیح دفعتاً متوجۀ افکار آنان شد و برایشان گفت: “چرا سخن مرا کفر می‌‌‌‌پندارید؟  ۲۳ من این قدرت و اختیار را دارم که گناه انسان را ببخشم . عیسی مسیح نمیگوید که من به قدرت این یا آن کس این کار‌ها را می‌‌‌‌کنم بلکه مستقیم برای شان می‌‌‌‌گوید که من قدرت و اختیار دارم که گناۀ انسان را ببخشم و در ادامه می‌‌‌‌فرماید: ولی می‌‌‌‌دانم که سخن گفتن آسان است ؛ دیگران نیز ممکن است همین ادعا را بکنند.  ۲۴ پس حال این مرد را شفا می‌‌‌‌بخشم تا بدانید که ادعای من پوچ نیست !” سپس رو به آن مرد زمین گیر کرد و فرمود: “برخیز و بسترت را جمع کن و به خانه برو!”  عیسی می‌‌‌‌فرماید که هر کس می‌‌‌‌تواند این ادعا را کند حتی امروز نیز می‌‌‌‌توانیم به کسی بگوئیم که برو گناۀ تو بخشیده شد ولی عیسی مسیح قلب و فکر مردم را می‌‌‌‌دانست و بخاطریکه ثابت کند به ایشان گفت، که اختیار و قدرت دارم تا گناه را ببخشم و کلام خداوند نیز می‌‌‌‌گوید که خدا در جسم ظاهر شد. بسیاری مردم فکر می‌‌‌کنند که ما مسیحیان انسان را خدا می‌‌‌سازیم. نخیر دوستان عزیز! این یک دروغ محض است. ما هرگز انسان را نمیگوئیم و نگفته ایم که انسان خدا شد. بلکه خداوند قادر مطلق هست و انجیل مقدس برای ما نشان می‌‌‌دهد که خداوند در جسم عیسی مسیح در این جهان آمد. بیائید از انجیل یوحنا، فصل اول، آیۀ اول تا آیۀ دهم را بخوانیم: ۱ در ازل ، پیش از آنکه چیـزی پدید آیـد، “کلمه “ وجود داشت و نزد خدا بود.  ۲ او همواره زنده بوده ، و خود او خداست .  ۳ هر چه هست ، بوسیله او آفریده شده و چیزی نیست که آن را نیافریده باشد.  ۴ زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می‌‌‌بخشد.  ۵ او همان نوری است که در تاریکی می‌‌‌درخشد و تاریکی هرگز نمی تواند آن را خاموش کند.  ۶ خدا یحیای پیامبر را فرستاد تا این “نور” را به مردم معرفی کند  ۷ و مردم به او ایمان آورند.  ۸ یحیی آن نور نبود، او فقط شاهدی بود تا نور را به مردم معرفی کند.  ۹ اما بعد، آن نور واقعی آمد تا به هرکس که به این دنیا می‌‌‌آید، بتابد.  ۱۰ گر چه جهان را او آفریده بود، اما زمانی که به این جهان آمد، کسی او را نشناخت .  دوستان عزیز! عیسی مسیح تمام کائنات، تمام هستی را پیدا کرد و آفریدگار تمام جهان اوست ، اما زمانی که به این جهان آمد کسی او را نشناخت. اما خوبی در کجاست؟ خوبی در اینجاست که فقط چند نفر به او ایمان آوردند اما او بر تمام کسانی که ایمان آوردند این حق را داد تا فرزندان خدا گردند. فقط کافی بود به او ایمان آورند تا نجات یابند. خداوند در جسم عیسی مسیح به جهان آمد تا نجات بدهد. معنی نام عیسی نجات دهنده هست و زمانی که با مردم بود به مرد افلیج گفت که گناهانت بخشیده شد. مردم او را نشناختند و می‌‌‌گفتند که تو چه کفر می‌‌‌گویی تنها خدا مبتواند گناهان را ببخشد. ولی عیسی مسیح می‌‌‌فرماید که من این قدرت و اختیار را دارم و بعد از آن با شفا دادن آن مرد افلیج این ادعای خود را ثابت کرد. دوست‌های عزیز اگر به انجیل مقدس مراجعه کنید، عیسی مسیح خودش ادعا می‌‌‌کند و در انجیل یوحنا فصل ده آیۀ 30 می‌‌‌فرماید: من و پدرم خدا یک هستیم . عیسی مسیح در اینجا واضحاً این حرف را می‌‌‌زند و کدام مَثَل یا داستان نمیگوید. در انجیل لوقا فصل ششم آیۀ پنجم چنین می‌‌‌خوانیم: سپس عیسی فرمود: “من صاحب اختیار روز شنبه نیز هستم !” او اختیار دار تمامی دنیا و تمام هستی است بخاطری که خودش تمام آنرا آفریده و خودش آفریدگار هست. در انجیل لوقا فصل هشت آیۀ سی ویک می‌‌‌خوانیم که عیسی مسیح ارواح پلید را از یک نفر بیرون می‌‌‌کند و آن ارواح پلید یک قشون و یا لشکر بودند که : سپس ارواح پلید به عیسی التماس کردند که آنها را به جهنم نفرستد. دوستان عزیز! ارواح ناپاک و هر نوع روح عیسی مسیح را می‌‌‌شناختند و در اینجا دیدیم که ارواح به او عذر می‌‌‌کند که ما را به جهنم نفرست. عیسی مسیح قادر مطلق هست وقدرت دارد ما دربارۀ آن حرف نمیزنیم که انسان را خدا بسازیم بلکه کلام خدا به وضاحت و بسیار واضح این را به ما می‌‌‌گوید که خدا جسم گردید و در میان ما زیست کرد. اگر به نامۀ اول یوحنا مراجعه کنیم، می‌‌‌خوانیم که بسیار جالب نوشته شده است: از ابتدا کلمۀ حیات بخش خداوند وجود داشته است. من او را به چشمان خود دیده ام و سخنان او را شنیده ام. من با دست‌های خود او را لمس کرده ام. این کلمه حیات بخش از جانب خدا آمد و خود را به ما آشکار فرمود و ما شهادت می‌‌‌دهیم که او را دیده ایم، یعنی عیسی مسیح را. دوستان عزیز! اگر یک نفر بیاید و به شما بگوید که من جواد را دیده ام و اگر واقعاً مرا دیده و شناخته باشد، تمام خصوصیاتی را که دارم برایتان می‌‌‌گوید و در اینجا یوحنا نیز می‌‌‌گوید که من عیسی مسیح را دیده ام، زیرا شاگرد مسیح بود و به چشم خود او را دیده بود و لمس کرده بود که او کلام حیات است و خودش خداوند است و واضح این حرف را می‌‌‌زند. پس کسی که دیده است، شهادت می‌‌‌دهد و کسی که ندیده، نمیتواند شهادت بدهد. امروز مسیحیانی که شهادت می‌‌‌دهند، مثلاً من و شاهد جان که دربارۀ کلام خدا و قدرت عیسی مسیح می‌‌‌گوئیم، نه تنها که ما درباره اش خوانده ایم بلکه قدرتش را در زندگی خود نیز دیده ایم و به این دلیل شهادت می‌‌‌دهیم. عیسی مسیح آنوقت هم زنده بود و امروز نیز زنده هست. پس امروز نیز در زندگی‌ها کار می‌‌‌کند. بسیاری از شما مرا نمیشناسید ولی ای کاش مرا می‌‌‌شناختید و گذشتۀ مرا می‌‌‌دیدید که من کی بودم و چطور عیسی مسیح زندگی ام را تبدیل کرد و بسیاری از مردمانی هستند که بر ضد کلام خداوند می‌‌‌توانند حرف بزنند. اما اگر شما با کسانی که پیرو عیسی مسیح هستند مواجه شوید و شهادت زندگی شانرا بشنوید و یا بخوانید که چگونه آنها به مسیح ایمان آورده اند و چطور خداوند با قدرت خود زندگی شانرا تبدیل نموده است ، دیگر نخواهید توانست ایستادگی کنید و یک تعداد دوستانی که دارم مثل خویش و قوم با اینکه در اول با من بسیار بد رفتاری را شروع کردند زیرا فکر می‌‌‌کردند که من کافر شده ام ولی وقتی تبدیلی و قدرت خدا را در زندگی ام دیدند، یقین کنید که بسیاری از دوستانم به مسیح ایمان آوردند، بخاطری که قدرت خدا را در زندگی من دیدند و اگر در کلام خدا ببینیم کسانی هستند که عیسی مسیح را شناخته اند و اینطور نیست که مردم او را نشناختند ، همانطوری که در انجیل یوحنا خواندیم کسانی که او را شناخت و هر کسی که به او ایمان آورد، خداوند این قدرت را برایشان داد تا بتوانند خداوند را پدر بگویند و زندگی ابدی را داشته باشندکه یکی از آن اشخاص پطرس بود، اگر انجیل لوقا، فصل پنجم را از آیه اول الی یازده را بخوانیم، قصه جالبی را متوجه می‌‌‌شویم که پطرس یکی از آنعده کسانی بود که عیسی مسیح را شناخت: ۱ روزی عیسی در کنار دریاچه جنیسارت ایستاده بود و عده بسیاری برای شنیدن کلام خدا نزد او گرد آمده بودند. ۲ آنگاه عیسی دو قایق خالی در ساحل دریاچه دید که ماهیگیر‌ها از آنها بیرون آمده بودند و تور‌های خود را پاک می‌‌‌کردند. ۳ پس سوار یکی از آن قایقها شد و به شمعون که صاحب قایق بود، فرمود که آن را اندکی از ساحل دور نماید تا در آن نشسته، از آنجا مردم را تعلیم دهد. ۴ پس از آنکه سخنان خود را به پایان رسانید ، به شمعون فرمود : “ اکنون قایق را به جای عمیق دریاچه ببر ، و تور‌های تان را به آب بیندازید تا ماهی فراوان صید کنید!”  ۵ شمعون در جواب گفت : “استاد، دیشب زیاد زحمت کشیدیم ولی چیزی صید نکردیم . اما اکنون بدستور تو، یکبار دیگر تور‌ها را خواهم انداخت !” ۶ این بار آنقدر ماهی گرفتند که نزدیک بود تور‌ها پاره شوند! ۷ بنابر این از همکاران خود در قایق دیگر کمک خواستند. طولی نکشید که هر دو قایق از ماهی پر شد، بطوری که نزدیک بود غرق شوند! ۸ وقتی شمعون پطرس بخود آمد و پی برد که چه معجزه ای رخ داده است، در مقابل عیسی زانو زد و گفت: “سرور من، نزدیک من نیا، چون من ناپاکتر از آنم که در حضور تو بایستم.” ۹ در اثر صید آن مقدار ماهی، او و همکارانش وحشت زده شده بودند. ۱۰ همکاران او، یعقوب و یوحنا، پسران زبدی نیز همان حال را داشتند. عیسی به پطرس فرمود: “نترس ! از این پس، مردم را برای خدا صید خواهی کرد!” ۱۱ وقتی به خشکی رسیدند، بی درنگ هر چه داشتند، رها کردند و بدنبال عیسی راه افتادند. دوستان عزیز! شمعون پطرس ماهیگیرِ با تجربه بود و وقت صید ماهی و جای آنرا به خوبی می‌‌دانست مگر به حرف عیسی مسیح اعتماد کرده تور‌های خود را به طرف راست کشتی می‌‌ندازند و کلام خدا می‌‌فرماید که آنقدر ماهی صید کردند که نزدیک بود کشتی شان غرق شود و پطرس طرف معجزه نمیبیند زانو می‌‌زند و می‌‌گوید: ای خداوند، از من دور شو که گنهکار هستم! چشم‌های پطرس باز شد و پطرس خداوندی عیسی مسیح را انکار نکرد بلکه گفت: ای خداوندا ! از من دور شو که گنهکار هستم! من دعا می‌‌کنم تا هر کدام شما که این سوال را دارید، که عیسی به کدام اختیار قدرت داشت، که خود شما در زندگی تان قدرت معجزه آسای عیسی مسیح را ببینید، اختیارات عیسی مسیح را ببینید. پولس شخصی دیگری بود که واقعاً قدرت عیسی مسیح را دید. زمانیکه در بیابان نور عیسی مسیح را دید، چشم هایش جایی را نمیدید و افتاد و خداوند با او حرف زد و بدون کدام ارادۀ پولس گفت: خداوندا ! تو کیستی؟ و دانست که عیسی مسیح هست و بعد از آن می‌‌خوانیم که چقدر زندگی او تغییر کرد. هدف ما هم اینست که زندگی شما تغییر کند. بجای اینکه قدرت خدا، کلام خدا و خود خدا را زیر سوال بیارید، دعا کنید که خداوند قدرت خود را به شما نشان بدهد. دعا کنید که خداوندا ! من می‌‌خواهم تا حقیفت برایم آشکار شود و خداوند قادر مطلق هست تا حقیقت خود را به شما آشکار بسازد. خوانندگان گرانقدر! می‌‌خواهم با این داستان کوتاه موضوع این بخش را به پایان برسانیم. چند نفر به طرف یک ریگزار روان بودند و جسد یک شخص را پیدا می‌‌کنند ولی در دست جسد یک بوتل است و در بین بوتل یک خط را پیدا می‌‌کنند که در آن نوشته شده بود که من زیاد کوشش و تحمل کردم، روز‌ها پیاده روی کردم، فقط به امید اینکه به آب برسم. مگر حالا دیگر قدرتم تمام شده و از تشنگی هلاک خواهم شد. کسانی که این جسد را پیدا کرده بودند، حیران ماندند که این شخص نتوانسته بود که نیم ساعت دیگر پیاده روی کند تا به چشمۀ آب برسد ولی نتوانست بعد از روز‌ها صبر و تحمل خود را به آب برساند. ولی اگر امید می‌‌داشت و یا می‌‌فهمید که نیم ساعت بعد به چشمۀ آب می‌‌رسد، صد فیصد اطمینان دارم که این شخص به خاطر همان امیدی که داشت زنده می‌‌ماند و خود را به آب می‌‌رساند. ولی بخاطری که نمیفهمید، ناتوان شد و همانجا مُرد. دوستان عزیز! بسیاری از مردمان می‌‌گویند که ما عیسی مسیح را منحیث یک پیغمبر می‌‌شناسیم و می‌‌گویند که او تنها کسی هست که زنده هست و می‌‌گویند که می‌‌اید و دنیا را داوری می‌‌کند، می‌‌گویند که عیسی مسیح تنها کسیست که مرده‌ها را زنده کرده و کور‌های مادر زاد را شفا داده، می‌‌گویند که عیسی روح الله و اینرا می‌‌فهمند ولی به قدرت و اختیارات عیسی مسیح ایمان ندارند. عیسی مسیح می‌‌فرماید : من آب حیات هستم. آنعده از دوستان ما که این همه موضوعات را دربارۀ عیسی مسیح می‌‌دانند و اینقدر نزدیک به عیسی مسیح هستند که به آب حیات برسند، چرا با پرسیدن چنین سوالاتی، خودتانرا به طرفی بکشانید که به تمام چیز‌های که خودتان می‌‌گوئید، ایمان نداشته باشید. عیسی مسیح می‌‌فرماید که من آمده ام تا گمشده را بپالم و نجات بدهم و ما گمشدگان هستیم و ما کسانی هستیم که به ضد خدا گناه کرده ایم و از رحمت خدا قاصر هستیم و لیاقت نداریم. اما این محبت خداست که در جسم عیسی مسیح آمد تا ما و شمایی را که گمشده بودیم، نجات بدهد. عیسی مسیح، برای همۀ ما و شما تحفۀ نجات هست و ما می‌‌توانیم این تحفه را یا رد کنیم و یا بپذیریم و بگوئیم که بلی خداوندا ! من به نجات ضرورت دارم، و می‌‌خواهم که زندگی ابدی را با تو داشته باشم. خداوندا نا امید هستم و می‌‌خواهم به تو امید داشته باشم و عیسی مسیح می‌‌گوید که من در پشت دروازۀ قلب تان ایستاده ام و در می‌‌زنم. هرگاه دروازۀ قلب تانرا باز نمائید داخل می‌‌شوم و در شما زندگی خواهم کرد. پس دعا می‌‌کنیم که اگر شما تا به حال شک دارید ، خداوند به شما روح فروتنی را بدهد تا بنشینید و دعا کنید که خداوندا ! حقیقت خود را برای ما آشکار بساز و کلام خدا به شما وعده می‌‌دهد که خداوند شما را دوست دارد و می‌‌خواهد تا در زندگی شما داخل شود و حقیقت خود را برای شما آشکار بسازد. خداوند همۀ شما را برکت بدهد و کمک کند تا به اهمیت آمدن خداوند عیسی مسیح در این جهان پی ببرید.

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۲۵ (۳۰ دقیقه)

بیا مرا پیروی کن. قسمت اول

بیا مرا پیروی کن. قسمت اول (باشما)

برنامه رادیویی شامل آیه ۱-۱۰ (۳۰ دقیقه)

بشنو از نی که حکایت میکند. قسمت دوم

بشنو از نی که حکایت میکند. قسمت دوم (از هر گل برگی)

برنامه رادیویی شامل آیه ۳۱-۳۲ (۲۹ دقیقه)

قسمت دوم: محبت او عجیب است

قسمت دوم: محبت او عجیب است (کلام خدا برای شما )
آیا می‌خواهید با اعتقاد به این شخصیت عجیب و غریب زندگی ابدی پیدا کنید؟ مسیح نه تنها انسانهای خوب را دوست داشت ، بلکه بیمار و گناهکاری را که طرد شده بودند و فقرا و دشمنانش را نیز دوست داشت. او امروز هم منتظر شماست.

برنامه رادیویی به آیه ۲۰ (۳۰ دقیقه)