برنامه رادیویی شامل آیه ۱۳-۱۹ (۲۹ دقیقه)
۱ عیسی بار دیگر به کنیسه رفت. در آنجا مردی آمده بود که دستش خشک شده بود. ۲ مردم متوجه بودند، ببینند که آیا عیسی او را در روز سَبَت شِفا می بخشد تا بتوانند او را متهم سازند. ۳ عیسی به مردی که دستش خشک شده بود گفت: «برخیز و در برابر همه ایستاده شو!» ۴ عیسی از مردم سوال کرد: «آیا مطابق شریعت در روز سَبَت نیکی کردن جایز است یا بدی کردن؟ جان انسان را نجات دادن یا نابود کردن؟» اما آنها چیزی نگفتند. ۵ عیسی با خشم به آنها نگاه کرد و از سنگدلی شان جگرخون شد و سپس به آن مرد گفت: «دستت را دراز کن.» آن مرد دستش را دراز کرد و دست او مانند اول سالم شد. ۶ فریسیان از کنیسه بیرون رفتند و همراه با طرفداران هیرودیس، یک جلسۀ خصوصی تشکیل دادند تا برای از بین بُردن عیسی آماده گی بگیرند.
۷ عیسی با شاگردانش به کنار بحیره رفت. عدۀ زیادی از مردم جلیل و یهودیه به دنبال او به راه افتادند. ۸ مردم از اورشلیم و ادومیه و از آن طرف دریای اُردن و از قسمتهای صور و صیدون هم نزد عیسی آمدند، چون دربارۀ کارهای او بسیار شنیده بودند. ۹ عیسی به شاگردان خود گفت که کشتی برایش بیاورند تا مردم بر او ازدحام نکنند. ۱۰ چون بسیاری را شِفا داده بود و دردمندان بر او هجوم می آوردند تا او را لمس کنند. ۱۱ هر وقت کسانی که ارواح شیطانی داشتند، عیسی را می دیدند در پیش او به خاک می افتادند و با صدای بلند فریاد می زدند: «تو پسر خدا هستی!» ۱۲ عیسی با تأکید به آن ارواح شیطانی امر کرد که این را به کسی نگویند.
۱۳ سپس عیسی بالای تپه ای رفت و کسانی را که می خواست، نزد خود فرا خواند و آنها پیش او آمدند. ۱۴ عیسی دوازده نفر را به عنوان رسول تعیین کرد که همرای او بمانند تا ایشان را برای موعظه بفرستد ۱۵ و آنها قدرت بیرون کردن ارواح شیطانی را داشته باشند. ۱۶ آن دوازده نفر عبارت بودند از: شمعون که عیسی او را پِطرُس لقب داد، ۱۷ یعقوب پسر زبدی و برادرش یوحنا که به آنها لقب بوانیرگس یعنی فرزندان رعد و برق داد. ۱۸ و اندریاس، فیلیپُس، بارتولما، متی، توما، یعقوب پسر حَلفی، تَدی، شمعون فدایی ۱۹ و یهودای اسخریوطی که بعداً به عیسی خیانت کرد.
۲۰ سپس عیسی به خانه رفت. باز هم جمعیت زیادی در آنجا جمع شد تا حدی که عیسی و شاگردانش وقت غذا خوردن نداشتند. ۲۱ چون خویشاوندان عیسی این را شنیدند، آمدند که او را با خود ببرند، زیرا مردم می گفتند که عیسی از خود بی خود شده است. ۲۲ علمای شریعت که از اورشلیم آمده بودند می گفتند: «او تحت فرمان بَلعِزبول است و ارواح شیطانی را با قدرت رئیس ارواح شیطانی بیرون می کند.»
۲۳ پس عیسی از مردم خواست که پیش بیایند و برای آنها با مَثَلها صحبت کرده گفت: «شیطان چطور می تواند شیطان را بیرون کند؟ ۲۴ اگر در یک پادشاهی تفرقه باشد، آن پادشاهی نمی تواند دوام بیاورد. ۲۵ اگر در یک خانه تفرقه بیافتد، آن خانه نمی تواند پایدار بماند. ۲۶ اگر شیطان بر ضد خود قیام کند، تفرقه پیدا می شود و دیگر نمی تواند دوام بیاورد و قدرتش به پایان می رسد. ۲۷ همچنان هیچ کس نمی تواند به خانۀ مرد زورمند داخل شده و اموال او را غارت کند. مگر آن که اول دست و پای آن مرد را ببندد و آن وقت خانۀ او را غارت کند، ۲۸ به یقین به شما می گویم که تمام گناهانی که انسان مرتکب شده باشد و هر کفری که گفته باشد، بخشیده خواهد شد. ۲۹ اما هر کس به روح مقدس کفر بگوید تا ابد بخشیده نخواهد شد و در گناه ابدی گرفتار خواهد گردید.» ۳۰ عیسی این را گفت، چون عده ای می گفتند: «او روح شیطانی دارد.»
۳۱ مادر و برادران عیسی آمدند و بیرون ایستاده او را صدا کردند. ۳۲ جمعیت زیادی که چهار طرف عیسی نشسته بودند، به او اطلاع دادند که: «مادر و برادران تو بیرون ایستاده اند و می خواهند تو را ببینند.» ۳۳ عیسی جواب داد: «مادر من کیست؟ برادران من چه کسانی هستند؟» ۳۴ و به کسانی که چهار طرف او نشسته بودند نگاه کرد و گفت: «اینها مادر و برادران من هستند. ۳۵ چون هر کس مطابق ارادۀ خدا کار کند، برادر من، خواهر من و مادر من است.»